Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unambiguous
U
واضح روشن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pellucidly
U
بطور روشن یا واضح
unconcealed
U
روشن هویدا واضح
diction
U
تلفظ واضح و روشن
enunciation
U
تلفظ واضح و روشن
Other Matches
illumination by diffusion
U
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flashed
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
daylit
U
روز روشن روشن کردن
daylight
U
روز روشن روشن کردن
illuminati
U
روشن ضمیران روشن فکران
half tone screen
U
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
flares
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminates
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flare
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminate
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
kenspeckle
U
واضح
clearest
U
واضح
vivid
U
واضح
clears
U
واضح
plainer
U
واضح
palpable
U
واضح
well known
U
واضح
explicit
U
واضح
transpicuous
U
واضح
distinct
U
واضح
plains
U
واضح
plainest
U
واضح
plain
U
واضح
graphic
U
واضح
perspicuous
U
واضح
crystalline
U
واضح
conspicuous
U
واضح
iuntelligibly
U
واضح
distinct
<adj.>
U
واضح
explicit
<adj.>
U
واضح
notable
<adj.>
U
واضح
perspicuous
<adj.>
U
واضح
ditinct
U
واضح
clear
U
واضح
clearer
U
واضح
expounds
U
واضح کردن
open and shut
U
ساده واضح
self explanatory
U
واضح اشکار
clearer
U
بطور واضح
lucid
U
واضح درخشان
clear evidence
U
دلیل واضح
open-and-shut
U
ساده واضح
expounding
U
واضح کردن
clarifier
U
واضح کننده
obvious
U
واضح بدیهی
clean cut
U
مشخص واضح
distinctly
U
بطور واضح
lucidly
U
بطور واضح
luminous
U
شب نما واضح
self explaining
U
واضح اشکار
cleaners
U
مشخص واضح
clear proof
U
دلیل واضح
clean-cut
U
مشخص واضح
overt
U
واضح نپوشیده
expounded
U
واضح کردن
self-explanatory
U
واضح اشکار
clears
U
واضح کردن
clear
U
واضح کردن
clearest
U
بطور واضح
sharp image
U
تصویر واضح
clear
U
بطور واضح
clearest
U
واضح کردن
crystal clear
U
واضح-مبرهن
sharp picture
U
تصویر واضح
expound
U
واضح کردن
orotund
U
قوی و واضح
plainly
U
بطور واضح
clears
U
بطور واضح
clear picture
U
تصویر واضح
clearer
U
واضح کردن
documentary photography
U
عکس واضح وروشن
enhance
U
بهتر یا واضح تر کردن
demystify
U
واضح و مبرهن کردن
demystifies
U
واضح و مبرهن کردن
demystifying
U
واضح و مبرهن کردن
enhanced
U
بهتر یا واضح تر کردن
spell out
<idiom>
U
واضح توضیح دادن
demystified
U
واضح و مبرهن کردن
self explanatory
U
بدیهی واضح فی نفسه
pseudopod
U
تجسم واضح روح
eye dialect
U
لهجهء واضح و هجایی
pseudopodium
U
تجسم واضح روح
open to the public
U
واضح درنظر عموم
plainly
U
بطور واضح صریحا"
enhancing
U
بهتر یا واضح تر کردن
luculent
U
نور افشان واضح
It dawned upon him.
U
برای او
[مرد]
واضح شد.
self-explanatory
U
بدیهی واضح فی نفسه
enhances
U
بهتر یا واضح تر کردن
self explaining
U
بدیهی واضح فی نفسه
It was borne in on him.
U
برای او
[مرد]
واضح شد.
plain text
U
متن واضح و اشکار
to be clear to somebody
U
برای کسی واضح بودن
speak up
<idiom>
U
بلندو واضح سخن گفتن
truisms
U
چیزی که پر واضح است ابتذال
truism
U
چیزی که پر واضح است ابتذال
clarifying
U
واضح کردن توضیح دادن
cts
U
واضح وروشن جهت ارسال
clarifies
U
واضح کردن توضیح دادن
clarify
U
واضح کردن توضیح دادن
How can you ask?
U
این باید واضح باشد برای تو
continuity
U
مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
specify
U
بیان واضح آنچه نیاز است
uncovered
U
واضح قابل رویت غیر سری
Her eyes spoke volumes of despair.
U
در چشمهای او
[زن]
ناامیدی کاملا واضح است.
blur
U
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurred
U
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
That speaks volumes.
<idiom>
U
چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
blurs
U
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurring
U
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
specifying
U
بیان واضح آنچه نیاز است
specifies
U
بیان واضح آنچه نیاز است
problems
U
واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
problem
U
واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
to speak volumes
[for]
U
کاملأ واضح بیان کردن
[اصطلاح مجازی]
explaining
U
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explain
U
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains
U
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained
U
روشن کردن باتوضیح روشن کردن
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
U
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
focusing
U
واضح کردن تصویر تار شده روی صفحه نمایش
What she wears speaks volumes about her.
U
به سبکی که او
[زن]
لباس می پوشد خیلی واضح بیان می کند چه جور آدمی است.
hyperfocal distance
U
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
enhancing
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhance
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhances
U
حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
elucidating
U
روشن
distinct
<adj.>
U
روشن
furbisher
U
روشن گر
clear cut
U
روشن
fogless
U
روشن
explicit
<adj.>
U
روشن
eyebright
U
روشن
notable
<adj.>
U
روشن
perspicuous
<adj.>
U
روشن
perspicuous
U
روشن
eidetic
U
روشن
express
U
روشن
elucidated
U
روشن
nitid
U
روشن
vivid
U
روشن
transparently
U
روشن
transparent
U
روشن
in a good light
U
روشن
clear
U
روشن
clearer
U
روشن
clearest
U
روشن
clear-cut
U
روشن
diaphanous
U
روشن
litten
U
روشن
luculent
U
روشن
elucidates
U
روشن
clears
U
روشن
elucidate
U
روشن
definite
U
روشن
cleaners
U
روشن
shrill
U
روشن
light
U
روشن
lightest
U
روشن
alights
U
روشن
alighting
U
روشن
clean-cut
U
روشن
alighted
U
روشن
sunnier
U
روشن
sunniest
U
روشن
shriller
U
روشن
explicit
U
روشن
on/off
U
روشن
bright
U
روشن
brighter
U
روشن
brightest
U
روشن
shrillest
U
روشن
legible
U
روشن
cloudless
U
روشن
moonlit
U
روشن
sunny
U
روشن
lighted
U
روشن
setting up
U
روشن
set
U
روشن
unequivocal
U
روشن
lucid
U
روشن
sets
U
روشن
expresses
U
روشن
expressing
U
روشن
unequivocally
U
روشن
on
U
روشن
sharp cut
U
روشن
clean cut
U
روشن
alight
U
روشن
expressed
U
روشن
refresh
U
روشن کردن
illuminations
U
روشن سازی
liberally
U
با فکر روشن
enlightenment
U
روشن فکری
mauve
U
ارغوانی روشن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com