Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
initiation
U
وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
emcee
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees
U
بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
ritualist
U
ویژه گر تشریفات مذهبی وابسته به تشریفات
residents
U
در جائی سکونت داشتن
resident
U
در جائی سکونت داشتن
emcees
U
رئیس تشریفات کردن
emcee
U
رئیس تشریفات کردن
ritualize
U
رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
wake up
U
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
commandeers
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
U
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
introducing
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
bring in
U
وارد کردن
imported
U
وارد کردن
initiate
U
وارد کردن
make an entry
U
وارد کردن
initiating
U
وارد کردن
inputting
U
وارد کردن
initiated
U
وارد کردن
importing
U
وارد کردن
import
U
وارد کردن
inducted
U
وارد کردن
inducting
U
وارد کردن
initiates
U
وارد کردن
inducts
U
وارد کردن
induct
U
وارد کردن
entered
U
وارد یا ثبت کردن
initiate
U
تازه وارد کردن
initiated
U
تازه وارد کردن
rosters
U
وارد صورت کردن
initiates
U
تازه وارد کردن
initiating
U
تازه وارد کردن
inflict casualty
U
خسارت وارد کردن
roster
U
وارد صورت کردن
reimport
U
دوباره وارد کردن
enters
U
وارد یا ثبت کردن
imported
U
عمل وارد کردن
enter
U
وارد یا ثبت کردن
to exert force
[on]
U
نیرو وارد کردن
[بر]
blemish
خسارت وارد کردن
import
U
عمل وارد کردن
importing
U
عمل وارد کردن
i had scarely arrived
U
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
swear in
U
با مراسم تحلیف وارد کردن
take a strain
U
وارد کردن فشار به طناب
swear in
U
باسوگند بشغلی وارد کردن
inputted
U
عمل وارد کردن اطلاعات
input
U
عمل وارد کردن اطلاعات
credited
U
درستون بستانکار وارد کردن
crediting
U
درستون بستانکار وارد کردن
credits
U
درستون بستانکار وارد کردن
hit the spot
<idiom>
U
نیروی تازه وارد کردن
involve
U
گیر انداختن وارد کردن
involves
U
گیر انداختن وارد کردن
involving
U
گیر انداختن وارد کردن
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
to give somebody a blow
U
به کسی ضربه وارد کردن
inflict casualty
U
تلفات وارد کردن بدشمن
credit
U
درستون بستانکار وارد کردن
to sit for an examination
U
در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
backhands
U
باپشت راکت ضربت وارد کردن
ingrate
U
تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
scoffs
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff
U
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
backhand
U
باپشت راکت ضربت وارد کردن
to enrol somebody
U
کسی را نام نویسی کردن
[ثبت نام کردن]
[درفهرست وارد کردن]
cermonies
U
تشریفات
ritual
U
تشریفات
ceremony
U
تشریفات
gallery deck
U
پل تشریفات
ceremonies
U
تشریفات
protocol
U
تشریفات
unceremonious
U
بی تشریفات
unceremoniously
U
بی تشریفات
protocols
U
تشریفات
formalities
U
تشریفات
formality
U
تشریفات
ceremoniously
U
با تشریفات
procedures
U
تشریفات
rituals
U
تشریفات
formalist
U
تشریفات
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
keyboarding
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
entered
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
types
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
accession
به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
enter
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
keyboarding
U
عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
enters
U
وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
type
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
feed
U
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
typed
U
وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
feed
U
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feeds
U
مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feeds
U
وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
to break into something
U
از محفظه ای
[با زور وارد شدن و]
دزدی کردن
to e. upon acovnt book
U
همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
proselyte
U
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
supplements
U
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement
U
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplemented
U
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
key
وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
supplementing
U
اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
paperwork
U
تشریفات اداری
ritual
U
تشریفات مذهبی
ceremonial
U
تشریفاتی تشریفات
ceremonials
U
تشریفاتی تشریفات
red tape
U
تشریفات زائد
service
U
عبادت تشریفات
serviced
U
عبادت تشریفات
honor
U
نجابت تشریفات
guard of honor
U
پاسدار تشریفات
chief of protocol
U
رئیس تشریفات
Chief of protocol. Master of ceremonies.
U
رئیس تشریفات
emcee
U
رئیس تشریفات
emcees
U
رئیس تشریفات
sans ceremonie
U
بدون تشریفات
ritualistic behavior
U
تشریفات وسواسی
ritualism
U
تشریفات دوستی
riteless
U
عاری از تشریفات
starches
U
اهارزدن تشریفات
porotocol department
U
اداره تشریفات
starch
U
اهارزدن تشریفات
masters of ceremonies
U
رئیس تشریفات
master of ceremonies
U
رئیس تشریفات
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
post-
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posts
U
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
committing
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
posts
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
logs
U
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
post
U
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
log
U
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
post-
U
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
posted
U
وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
committed
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
posted
U
وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
decimate
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimated
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimating
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
to swear in
U
با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
hang
U
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hangs
U
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
commits
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
an abrupt departure
U
عزیمت بدون تشریفات
red carpet
U
تشریفات و احترامات رسمی
quarterdecks
U
محوطه تشریفات ناو
All the formalities were carried out.
U
تمام تشریفات انجام شد
The formalities of judicial process.
U
تشریفات حقوقی وقضایی
solemnly
U
موقرانه با ائین و تشریفات
To discard formalities .
U
تشریفات را کنا رگذاردن
beadledom
U
تشریفات ورسمیت زیاد
Easter Sepulchre
U
تشریفات مذهبی تدفین
rite
U
مراسم تشریفات مذهبی
circumstances
U
شرط موقعیت تشریفات
due process of the law
U
تشریفات صحیح قانونی
quarterdeck
U
محوطه تشریفات ناو
modes
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode
U
وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
He is very ceremonious.
U
اهل تشریفات (تشریفاتی ) است
bureaucracies
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucrasy
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
red tapism
U
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
Protocol must be observed.
U
تشریفات باید رعایت شود
solemnity
U
ایین تشریفات مراسم سنگین
response
U
صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
responses
U
صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
jobs
U
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
atm
U
ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
manual
U
عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
job
U
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
voicing
U
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voices
U
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voice
U
وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
part performance
U
عقد یا قرارداددارای تشریفات یا شکل خاص
ceremonialism
U
اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
bureaucrat
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
ceremonious
U
پای بند تشریفات وتعارف رسمی
adjutant's call
U
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
Dont stand on ceremony.
U
تشریفات را بگذار کنار ( راحت باش )
cracking
U
وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
red tapery
U
رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
language
U
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
languages
U
نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com