English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
roster U وارد صورت کردن
rosters U وارد صورت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
decimal U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
keypad U مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
Other Matches
conceptual model U شرح پایگاه داده ها یابرنامه به صورت دادهای وارد وموضوعات مربوط به آن
cases U دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
case U دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
log U مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
logs U مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
sheets U وسیلهای که به چاپگر وصل میشود تا امکان وارد شدن ورقههای کاغذ به صورت خودکار برقرار شود
sheet U وسیلهای که به چاپگر وصل میشود تا امکان وارد شدن ورقههای کاغذ به صورت خودکار برقرار شود
logs U کلمه رمز و شماره کاربر که در صورت نیاز سیستم راه دور برای وارد شدن خودکار ارسال می شوند
log U کلمه رمز و شماره کاربر که در صورت نیاز سیستم راه دور برای وارد شدن خودکار ارسال می شوند
libraries U تابع پیش نویس که میتواند وارد برنامه اصلی شود و در صورت نیاز فراخوانی شود
library U تابع پیش نویس که میتواند وارد برنامه اصلی شود و در صورت نیاز فراخوانی شود
library U زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
libraries U زیر تابع آزمایش شده و ذخیره شده در کتابخانه که در صورت نیاز وارد برنامه کاربر میشود
conservation [darn] U مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
optical U فرآیندی که اجازه میدهد حروف چاپی یا نوشته شده به صورت نوری تشخیص داده شوند و به کد قابل خواندن توسط ماشین تبدیل شوند که وارد کامپیوتر می شوند به کمک حرف خوان نوری
wake up U کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
inputting U وارد کردن
initiates U وارد کردن
initiating U وارد کردن
initiate U وارد کردن
import U وارد کردن
bring in U وارد کردن
imported U وارد کردن
make an entry U وارد کردن
initiated U وارد کردن
induct U وارد کردن
inducting U وارد کردن
inducts U وارد کردن
inducted U وارد کردن
importing U وارد کردن
entered U وارد یا ثبت کردن
initiating U تازه وارد کردن
initiate U تازه وارد کردن
initiated U تازه وارد کردن
enters U وارد یا ثبت کردن
to exert force [on] U نیرو وارد کردن [بر]
initiates U تازه وارد کردن
enter U وارد یا ثبت کردن
blemish خسارت وارد کردن
inflict casualty U خسارت وارد کردن
imported U عمل وارد کردن
import U عمل وارد کردن
reimport U دوباره وارد کردن
importing U عمل وارد کردن
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
credit U درستون بستانکار وارد کردن
input U عمل وارد کردن اطلاعات
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
take a strain U وارد کردن فشار به طناب
to give somebody a blow U به کسی ضربه وارد کردن
crediting U درستون بستانکار وارد کردن
swear in U با مراسم تحلیف وارد کردن
involving U گیر انداختن وارد کردن
credits U درستون بستانکار وارد کردن
involve U گیر انداختن وارد کردن
involves U گیر انداختن وارد کردن
credited U درستون بستانکار وارد کردن
inflict casualty U تلفات وارد کردن بدشمن
swear in U باسوگند بشغلی وارد کردن
inputted U عمل وارد کردن اطلاعات
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
scoff U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffs U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
backhand U باپشت راکت ضربت وارد کردن
backhands U باپشت راکت ضربت وارد کردن
initiation U وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
to sit for an examination U در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
ingrate U تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
to enrol somebody U کسی را نام نویسی کردن [ثبت نام کردن] [درفهرست وارد کردن]
entered U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
keyboarding U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
enters U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
keyboarding U عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
enter U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feeds U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feed U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
to e. upon acovnt book U همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
to break into something U از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
types U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
typed U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
supplements U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplementing U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
proselyte U عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
supplemented U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
decimate U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
commits U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
hangs U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
logs U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
posts U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
hang U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
committed U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
to swear in U با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
decimates U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimated U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimating U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
log U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
committing U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
post U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
manual U عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
responses U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
voices U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voicing U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
voice U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
response U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
job U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
jobs U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
cracking U وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
list U صورت کردن
invoice U صورت کردن
invoiced U صورت کردن
invoicing U صورت کردن
invoices U صورت کردن
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
language U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
languages U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
to strike off the rolls U از صورت حذف کردن
journalize U در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
mine action U عمل کردن به صورت مین
schedule U صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
schedules U صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
scheduled U صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
To take an invevtory. U صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
to e. figures upon astone U صورت هایی بر سنگ نقش کردن
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
take something to heart <idiom> U به صورت جدی تصمیم گیری کردن
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
hasty sling U حلقه کردن بند تفنگ به صورت تعجیلی
figure eight fake U ارایش کردن طنابهای ناو به صورت چلیپایی
to stare at person in the face U توی صورت کسی خیره یابربرنگاه کردن
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
processor U وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
preparations U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
mode U وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
modes U وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
log U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs U وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
graphics U وسیله سطح که به کاربر امکان وارد کردن اطلاعات گرافیکی در کامپیوتر با رسم روی سطح آن میدهد
to marshal one's creditors U صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
mercury delay line U روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
to save ones face U ابروی خودراحفظ کردن صورت خودرابسیلی سرخ نگاه داشتن
check register U بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com