English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (553 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
change of engagement U وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
doubled U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
covered U گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
ceding parry U کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
compound parry U دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
bind U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
binds U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
opposition U حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
underhook U گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under U گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
shift U تغییرمسیر دادن
shifted U تغییرمسیر دادن
shifts U تغییرمسیر دادن
impel U وادار کردن
impelled U وادار کردن
impelling U وادار کردن
impels U وادار کردن
persuades U وادار کردن
persuade U وادار کردن
persuading U وادار کردن
enforcing U وادار کردن
forcing U وادار کردن
force U وادار کردن
enforces U وادار کردن
enforced U وادار کردن
enforce U وادار کردن
forces U وادار کردن
endue U وادار کردن
compelled U وادار کردن
compelling U وادار کردن
compels U وادار کردن
compel U وادار کردن
induces U وادار کردن
induced U وادار کردن
inducing U وادار کردن
induce U وادار کردن
coerces U بزور وادار کردن
entrap into U با اغفال وادار کردن به .....
coercing U بزور وادار کردن
to make repeat U وادار به تکرار کردن
enforced U وادار کردن مجبورکردن
hustle U بزور وادار کردن
hustled U بزور وادار کردن
enforce U وادار کردن مجبورکردن
enforces U وادار کردن مجبورکردن
hustles U بزور وادار کردن
coerced U بزور وادار کردن
hustling U بزور وادار کردن
coerce U بزور وادار کردن
pacifying U به صلح وادار کردن
pacification U به صلح وادار کردن
pacifies U به صلح وادار کردن
bring on U وادار به عمل کردن
pacify U به صلح وادار کردن
intimidates U با تهدید وادار کردن
intimidate U با تهدید وادار کردن
pacified U به صلح وادار کردن
penance U وادار به توبه کردن
enforcing U وادار کردن مجبورکردن
to persuade in to an act U وادار بکاری کردن
overpersuade U کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
head and arm U هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
jumps U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jumped U تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
constrain U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constraining U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
constrains U بزور وفشار وادار کردن تحمیل کردن
to instigate something U چیزی را برانگیختن [اغوا کردن ] [وادار کردن ]
gain ground U ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
having U مجبور بودن وادار کردن
to persuade somebody of something U کسی را وادار به چیزی کردن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
have U مجبور بودن وادار کردن
to lead on U وادار به اقدامات بیشتری کردن
fence U شمشیر بازی کردن
fences U شمشیر بازی کردن
trick someone into doing somethings U با حیله کسی را وادار به کاری کردن
to put any one through a book U کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
imprest U وادار بخدمت لشکری یادریایی کردن
enforces U مجبور کردن وادار کردن به کاری
enforced U مجبور کردن وادار کردن به کاری
enforce U مجبور کردن وادار کردن به کاری
inciting U باصرار وادار کردن تحریک کردن
incites U باصرار وادار کردن تحریک کردن
incited U باصرار وادار کردن تحریک کردن
incite U باصرار وادار کردن تحریک کردن
enforcement U مجبور کردن وادار کردن به اکراه
enforcing U مجبور کردن وادار کردن به کاری
handles U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
change of leg U وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
collecting U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collect U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collects U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
suborn U به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
moved U وادار کردن تحریک کردن
moves U وادار کردن تحریک کردن
move U وادار کردن تحریک کردن
hobble U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbles U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
dribbling U رد کردن توپ از حریف
dribble U رد کردن توپ از حریف
dribbled U رد کردن توپ از حریف
dribbles U رد کردن توپ از حریف
clinches U بغل کردن حریف
clinch U بغل کردن حریف
put the ball on the floor U رد کردن توپ از حریف
clinching U بغل کردن حریف
clinched U بغل کردن حریف
marks U نشانه کردن حریف
mark U نشانه کردن حریف
squeezes U سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed U سد کردن مدافع حریف با دونفر
parries U دفع کردن حمله حریف
parry U دفع کردن حمله حریف
parrying U دفع کردن حمله حریف
squeeze U سد کردن مدافع حریف با دونفر
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
shoulder block U سد کردن حریف با ضربه شانه
hooking U سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
squeezing U سد کردن مدافع حریف با دونفر
simple leg ride U شگک خراب کردن حریف
interference U سد کردن غیرمجاز راه حریف
parried U دفع کردن حمله حریف
to overcrow one's rival U از پیروزی بر حریف شادی کردن
overplaying U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
hook check U سد کردن راه چوب حریف ازعقب
overplays U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
to backtrack <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
sweat out U بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
overplay U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
triple team U سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
wraparound check U سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
near all U نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
hip check U سد کردن راه حریف با کمر وباسن
to row back <idiom> <verb> U نقض کردن [موضوعی در مقابل حریف]
kneeing U خطای سد کردن راه حریف بازانو
hits U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit U ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off U رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
disengages U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengage U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengaging U رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
flea flicker U پاس اشفته برای گیج کردن حریف
jab U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbing U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabbed U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
spears U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spear U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
clip U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped U سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
to turn the tables on any one U وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
spearing U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
angle block U سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
speared U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
straight arm U حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
double leg pick up U زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
poke check U فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
stunt U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
high leg attack and shoulder control U زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
stunting U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts U حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
protection U سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
clinches U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
muntin U وادار
mullion=middle post U وادار
trumeau U وادار
transom U وادار افقی
persuasive U وادار کننده
he was made to go U وادار به رفتن شد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com