Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hydro electric
U
وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
hydro-electric
U
وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hydroelectric
U
وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
electrostatic charge
U
بار الکتریسیته ساکن
[که در اثر مالش بوجود می آید.]
osteopathy
U
درمان بوسیله مالش استخوان و مفاصل
whet
U
عمل تیز کردن بوسیله مالش
protogenic
U
وابسته به نخستین دوره نمویا پیدایش
protogenetic
U
وابسته به نخستین دوره نمویا پیدایش
steam propulsion of ships
U
راندن کشتی ها بوسیله بخار
genetic
U
وابسته به پیدایش یا اصل هر چیز مربوط به تولید و وراثت
wipes
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipe
U
خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
necromantic
U
وابسته به پیشگویی یا جادوگری بوسیله مردگان سحری
tammany
U
انجمن تامانی نیویورک وابسته بانجمن طرفدار کسب نفوذ سیاسی وبلدی بوسیله رشاء
precipitation of moisture
U
انقباض و فرود امدن بخار تراکم بخار
scrubs
U
مالش
frottage
U
مالش
scrubbing
U
مالش
friction
U
مالش
frictions
U
مالش
gnawing
U
مالش
scrub
U
مالش
scrubbed
U
مالش
angle of friction
U
زاویه مالش
scumble
U
مالش مختصر
friction
U
مالش اختلاف
attrition
U
مالش خراش
chafing
U
مالش دادن
frictions
U
مالش اختلاف
magnetic friction
U
مالش مغناطیسی
chafe
U
مالش دادن
coefficient of friction
U
ضریب مالش
chafes
U
مالش دادن
to rub sore
U
از مالش زیادزخم کردن
rubdown
U
مالش سریع بدن
liniments
U
مرهم رقیق روغن مالش
internal friction
U
مالش درونی سایش داخلی
they give it a good scrub
U
خوب انرا مالش میدهند
tribometer
U
مالش سنج سایش ازما
liniment
U
مرهم رقیق روغن مالش
infrastructure
U
پیدایش
appearance
U
پیدایش
birth
U
پیدایش
births
U
پیدایش
appearances
U
پیدایش
emersion
U
پیدایش
genesis
U
پیدایش
paint roller mill
U
دستگاه مالش رنگ بر روی دیوار
embryogen
U
پیدایش جنین
It is a wonder that she showed up.
U
چه عجب که پیدایش شد
genetics
U
علم پیدایش
osteogenesis
U
پیدایش استخوان
spontaneous generation
U
پیدایش خودبخود
nascent
U
پیدایش یافته
embryogeny
U
پیدایش جنین
calorification
U
پیدایش گرما
bank genesis
U
پیدایش دیواره
odontogeny
U
پیدایش دندان
genesis
U
کتاب پیدایش
pathogeny
U
پیدایش ناخوشی
Nativity
U
پیدایش ولادت
thermogenesis
U
پیدایش گرمادرتن
matrixes
U
جای پیدایش ماتریس
genetically
U
موافق علم پیدایش
cosmogeny
U
پیدایش و تکامل گیتی
genetically
U
ازلحاظ پیدایش واصل
phytogenesis
U
پیدایش و تکامل گیاه
psychogony
U
پیدایش روان یا خرد
pathogenesis
U
مبحث پیدایش ناخوشی
psychogenesis
U
پیدایش نیروی درونی
matrix
U
جای پیدایش ماتریس
ovology
U
گفتار در پیدایش تخم
narcotism
U
پیدایش حالت خواب
prehuman
U
پیش از پیدایش انسان
pedogenesis
U
مبحث پیدایش جلگه
phytogeny
U
پیدایش و تکامل گیاه
anthropic
U
مربوط به دوران پیدایش انسان
parostosis
U
پیدایش استحوان در جای عوضی
anthropogenic
U
مربوط به پیدایش و تکامل انسان
anthropogenesis
U
مبحث پیدایش و تکامل بشر
polygenesis
U
پیدایش انسان ازنژادهاومبادی مختلف
She wont show up today.
U
امروز پیدایش نمی شود
creepage
U
مد الکتریسیته
electricity
U
الکتریسیته
biogenetic
U
مربوط بمنشاء پیدایش موجودات زنده
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
electric doublet
U
دو قطبی الکتریسیته
voltage source
U
منبع الکتریسیته
positive electricity
U
الکتریسیته مثبت
static electricity
U
الکتریسیته ساکن
negative electricity
U
الکتریسیته منفی
electric current
U
جریان الکتریسیته
electrostatics
U
الکتریسیته ساکن
induced electricity
U
الکتریسیته القائی
inductive capacity
U
ثابت دی الکتریسیته
electrically
U
مربوط به الکتریسیته
electric dipole
U
دو قطبی الکتریسیته
brain potential
U
الکتریسیته مغز
electric generator
U
مولد الکتریسیته
electric conductor
U
هادی الکتریسیته
electrical
U
مر بوط به الکتریسیته
electric conduction
U
هدایت الکتریسیته
electrical quantity
U
مقدار الکتریسیته
electro physic
U
فیزیک الکتریسیته
animal electricity
U
الکتریسیته بدن
nuclear electricity
U
الکتریسیته هستهای
polygeny
U
پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
steam iron
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
piezo electric effect
U
اثر پیزو- الکتریسیته
generator
U
وسیله تولید الکتریسیته
electrometer tule
U
لامپ الکتریسیته سنج
generators
U
وسیله تولید الکتریسیته
hot-wire
U
سیم حاوی الکتریسیته
hot-wired
U
سیم حاوی الکتریسیته
magnetoelectric
U
مربوط به الکتریسیته القایی
electrometer valve
U
لامپ الکتریسیته سنج
coulomb
U
واحد اندازه الکتریسیته
hot-wires
U
سیم حاوی الکتریسیته
hot-wiring
U
سیم حاوی الکتریسیته
hot wire
U
سیم حاوی الکتریسیته
phase difference
U
اختلاف فاز جریان الکتریسیته
polar
U
دارای الکتریسیته مثبت و منفی
replenished
U
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
insulator
U
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
mains electricity
U
منبع الکتریسیته محلی مشتریان
replenishing
U
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
watts
U
واحد اندازه گیری الکتریسیته
watt
U
واحد اندازه گیری الکتریسیته
replenish
U
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
electric
U
آنچه با الکتریسیته کار میکند
insulators
U
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
static
U
الکتریسیته ساکن وضعیت ثابت
ribbon switch
U
مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
replenishes
U
شارژکردن مجدد باتری با الکتریسیته
nonsparking
U
ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
galvanism
U
جریان مستقیم برق الکتریسیته شیمیایی
inductivity
U
ثابت دی الکتریسیته قابلیت هدایت دی الکتریکی
permittivity
U
واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
conductor
U
مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
conductors
U
مادهای مثل فلز که هادی الکتریسیته است
geomorphology
U
علمی که درباره برجستگیهای سطح زمین وعلل پیدایش انها بحث میکند
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
charges
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
decibels
U
واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
powered
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
decibel
U
واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
ieee
U
Electronics and ofElectrical Institute Engineers موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک
powers
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
U
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
IEC connector
U
استانداردی برای اتصال سر سوزنه در سوکتی که الکتریسیته اصلی را به کامپیوتر منتقل میکند
iee /s 00
U
مشخصه یک استاندارد که توسط موسسه مهندسین الکتریسیته و الکترونیک ساخته شده است
three pin plug
U
ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
electronic
U
میدانهای الکترومغناطیسی و الکتریسیته ساکن که توسط وسایل الکترونی زیاد ایجاد شده است .
actinoelectric
U
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
monitored
U
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitors
U
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitor
U
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
isolation
U
مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
photovoltaic cell
U
مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
ethnogeny
U
گفتار در پیدایش نژادها مبحث مبادی نژادها
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
steams
U
بخار اب
vapo
U
بخار
reeks
U
بخار
steaming
U
بخار اب
reeking
U
بخار
reeked
U
بخار
steams
U
بخار
vaporific
U
بخار شو
vaporific
U
بخار زا
reek
U
بخار
steaming
U
بخار
vaporer
U
بخار زا
vapour
U
بخار اب
vapour
U
بخار
aqueous vapor
U
بخار اب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com