Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hydraulic
U
وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
dynamic
U
وابسته به نیروی محرکه جنباننده
dynamically
U
وابسته به نیروی محرکه جنباننده
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
driving force
U
نیروی محرکه
propellant
U
نیروی محرکه
propulsion
U
نیروی محرکه
propellent
U
نیروی محرکه
propellants
U
نیروی محرکه
hydro
U
نیروی محرکه اب
firepower
U
نیروی محرکه
magneto e.m.f.
U
نیروی محرکه مغناطیسی
induced e.m.f.
U
نیروی محرکه القائی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی
magnetomotive force
U
نیروی محرکه مغناطیسی
impulse charge
U
نیروی محرکه اولیه
back voltage
U
نیروی ضد محرکه الکتریکی
locomotive
U
حرکت دهنده نیروی محرکه
dynamoelectric
U
دارای نیروی محرکه برقی
locomotives
U
حرکت دهنده نیروی محرکه
volts
U
واحد نیروی محرکه برقی
volt
U
واحد نیروی محرکه برقی
power plant
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plants
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
volt
U
واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volts
U
واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
water power utilization
U
کاربرد انرژی هیدرولیک کاربرد نیروی ابی
hidden momentum of population growth
U
نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
hydro kinetic
U
وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
naval attache
U
وابسته نیروی دریایی
tractive
U
وابسته به نیروی کشش
naval
U
وابسته به نیروی دریایی
electromagnetic
U
وابسته به نیروی مغناطیسی برق
army national guard
U
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
hydroelectric
U
وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
geostrophic
U
وابسته به نیروی انحناء وپیچیدگی یا انقباضی که دراثرگردش زمین ایجادمیشود
cabbaging press
U
پرس هیدرولیک
hydraulic system
U
سیستم هیدرولیک
hydraulics of open channals
U
هیدرولیک کیالها
dihydric alcohol
U
دی هیدرولیک الکل
hydrulic engineering
U
مهندسی هیدرولیک
hydraulics
U
درس هیدرولیک
hydraulics
U
علم هیدرولیک
hydraulic gradient
U
شیب هیدرولیک
hydraulic jump
U
جهش هیدرولیک
hydraulic jump
U
پرش هیدرولیک
hydraulic radius
U
شعاع هیدرولیک
hydraulics
U
هیدرولیک مکانیک مایعات
hydraulics of open channals
U
هیدرولیک کانالهای روباز
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
motor drive
U
محرکه موتوری
motivational factors
U
عوامل محرکه
splenius
U
عضله محرکه
gasoline driven
U
محرکه بنزینی
group drive
U
محرکه گروهی
drives
U
محرکه گیربکس
drive
U
محرکه گیربکس
electric drive
U
محرکه الکتریکی
variable speed drive
U
محرکه پلهای
drive shafts
U
محور محرکه
driving pulley
U
قرقره محرکه
lineshaft drive
U
محرکه انتقال
impulse charge
U
خرج محرکه
driving clutch
U
کلاج محرکه
driving power
U
قدرت محرکه
drive shaft
U
محور محرکه
dynamic pressure
U
فشار محرکه درونی
power plants
U
محرکه وسیله نقلیه
rear axle drive
U
محرکه چرخ عقب
final drive
U
محرکه محور عقب
d.c. drive
U
محرکه جریان دائم
powerhouse
U
مرکز قوه محرکه
power plant
U
محرکه وسیله نقلیه
cone pulley drive
U
محرکه صفحه پلهای
main drive motor
U
موتور محرکه اصلی
powerhouses
U
مرکز قوه محرکه
diesel driven generation set
U
دستگاه محرکه دیزلی
hydropower
U
قوه محرکه مولد برق
abasia
U
عدم همکاری عضلات محرکه
ship influence
U
عامل محرکه عبور کشتی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
associating
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
jetting
U
نیروی جت
total force
U
نیروی کل
jet propulsion
U
نیروی جت
jet
U
نیروی جت
jets
U
نیروی جت
jetted
U
نیروی جت
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
magnemotive force
U
نیروی مغناطیسرانی
the sabre
U
نیروی نظامی
thews
U
نیروی عضلانی
mmf
U
نیروی مغناطیسرانی
retentive power or memory
U
نیروی ضبط
expeditionary force
U
نیروی اعزامی
staying power
U
نیروی پایداری
stamina
U
نیروی حیاتی
magnetic force
U
نیروی مغناطیسی
the power of imagination
U
نیروی پندار
psychic force
U
نیروی روحی
armadas
U
نیروی دریایی
armada
U
نیروی دریایی
mailed fist
U
نیروی مسلح
adhesive force
U
نیروی چسبندگی
adhesive force
U
نیروی چسبنده
adhesive stress
U
نیروی چسبندگی
adhesiveness
U
نیروی چسبندگی
psychic energy
U
نیروی روانی
radiant energy
U
نیروی موجی
tensile force
U
نیروی کششی
retentivity
U
نیروی حفظ
advance force
U
نیروی پیشروی
retentiveness
U
نیروی نگاهداری
the enemy
U
نیروی دشمن
rotor force
U
نیروی روتور
posses
U
نیروی اجتماعی
london force
U
نیروی لاندنی
tonicity
U
نیروی ارتجاعی
friendliest
U
نیروی خودی
repulsion force
U
نیروی دافعه
lifting power
U
نیروی خیزش
lifting power
U
نیروی بالابری
torsional force
U
نیروی پیچشی
friendlies
U
نیروی خودی
friendlier
U
نیروی خودی
total labor force
U
کل نیروی کار
mains
U
نیروی برق
land forces
U
نیروی زمینی
land force n
U
نیروی زمینی
tractive effort
U
نیروی کشنده
lorentz force
U
نیروی لورنتس
amphibious force
U
نیروی اب خاکی
constabularies
U
نیروی شهربانی
posse
U
نیروی اجتماعی
pulling power
U
نیروی کشش
tractive power
U
نیروی کشش
albedo
U
نیروی بازتابش
restoring force
U
نیروی بازگرداننده
resistive force
U
نیروی مقاوم
tide rising force
U
نیروی کشنداور
purchase element
U
نیروی منتجه
expeditionary forces
U
نیروی اعزامی
counterbalances
U
نیروی برابر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com