Perdic | وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	senatorial U	وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
	senatorian U	وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	conscript fathere U	اعضای مجلس سنای روم باستان
	urogenital U	وابسته به دستگاه ادرارو اعضای تناسلی
	bionic U	وابسته به کار گذاشتن اعضای ساختگی در بدن
	matricular U	وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
	religiosity U	مجلس عبادت مجلس مذهبی
	inside U	تو اعضای داخلی
	insides U	تو اعضای داخلی
	burgomaster U	اعضای شهرداری
	locomotor U	ابتلاء اعضای حرکتی
	stiffening members U	اعضای صلب کننده
	prosthetics U	مبحث اعضای مضنوعی
	paraplegia U	فلج اعضای سافل
	locomotory U	ابتلاء اعضای حرکتی
	the f. U	اعضای هیئت پزشکی
	sensorium U	مرکز حواس اعضای حس
	main structure menbers U	اعضای اصلی ساختمان
	vitals U	اعضای حیاتی و موثربدن
	cadres U	اعضای یک سازمان نظامی
	royalties U	اعضای خانواده سلطنتی
	senior members U	اعضای بالارتبه یا ارشد
	royalty U	اعضای خانواده سلطنتی
	technical staff U	کارمندان یا اعضای فنی
	cadre U	اعضای یک سازمان نظامی
	footwork U	هماهنگی پا با اعضای دیگر
	acroesthesia U	افزایش حساسیت اعضای انتهایی
	toho U	اعضای انگشتان نشانه و شست
	innards U	اعضای داخلی حیوان یاانسان
	vitals U	اعضای اصلی بدن حیوان
	hypotrophy U	رشد غیرمتناسب اعضای شعاعی
	locomotor U	دارای گرفتاری در اعضای حرکتی
	quaker meeting U	انجمن کواکرهاکه اعضای ان خام
	phallic U	وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
	bounds U	محدودیتی که به تعداد اعضای یک آرایه داده میشود
	quaker's meeting U	انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
	outriggers U	اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
	clock U	سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
	clocks U	سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
	component U	تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
	pin joint U	اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
	catena U	1-تعداد اعضای یک لیست زنجیری 2-مجموعهای از حروف در یک کلمه
	backplane U	مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
	components U	تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
	friendly societies U	انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
	friendly society U	انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
	to pack a jury U	جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
	churchwardens U	هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
	signals U	علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
	heterology U	عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
	churchwarden U	هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
	olympian U	اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
	syzygial U	وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
	bureaucratic U	وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
	telepathic U	وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
	choral U	وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
	subglacial U	وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
	dialectological U	وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
	union shop U	مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
	vehicular U	وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
	phylar U	وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
	puritanical U	وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
	lexicographic U	وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
	sothic U	وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
	rectal U	وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
	cartels U	توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
	cartel U	توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
	homology U	همانندی وتجانس ساختمان اعضای مختلف جانور یاگیاه در اثرمنشعب شدن از یک ریشه یامبدا متجانس
	cliquy U	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
	supervisory U	وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
	cliquey U	وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
	erotic U	وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
	kinetic U	وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
	monarchic U	وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
	assembly U	مجلس
	legislature U	مجلس
	mandating U	مجلس
	to hold a meeting U	مجلس
	mandates U	مجلس
	mandated U	مجلس
	mandate U	مجلس
	convocations U	مجلس
	legislatures U	مجلس
	convocation U	مجلس
	parliaments U	مجلس
	comitia U	مجلس
	parliament U	مجلس
	session U	مجلس
	houses U	مجلس
	sessions U	مجلس
	house U	مجلس
	housed U	مجلس
	zygose U	وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
	lithic U	وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
	frontal U	وابسته به پیشانی وابسته بجلو
	sister services U	یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
	Upper House U	مجلس لردها
	commemorated U	مجلس یاداوری
	an act of parliament U	قانون مجلس
	House of Lords U	مجلس اعیان
	obit U	مجلس ترحیم
	wassail U	مجلس میخواری
	congresses U	انجمن مجلس
	house of assembly U	مجلس ایالتی
	commemorates U	مجلس یاداوری
	commemorating U	مجلس یاداوری
	House of Commons U	مجلس مبعوثان
	chamber of deputies U	مجلس نمایندگان
	general assembly U	مجلس عوام
	Eucharist U	مجلس سپاسگزاری
	House of Commons U	مجلس عوام
	assemblyman U	عضو مجلس
	Eucharists U	مجلس سپاسگزاری
	songfest U	مجلس اواز
	House of Representatives U	مجلس مبعوثان
	Members of Parliament U	نماینده مجلس
	Members of Parliament U	وکیل مجلس
	congress U	انجمن مجلس
	Upper Houses U	مجلس سنا
	Upper Houses U	مجلس لردها
	candidate U	کاندیدای مجلس
	candidates U	کاندیدای مجلس
	Upper House U	مجلس سنا
	Member of Parliament U	وکیل مجلس
	Member of Parliament U	نماینده مجلس
	Senate U	مجلس سنا
	commemorate U	مجلس یاداوری
	scenography U	مجلس سازی
	speaker of parliament U	رئیس مجلس
	assemblymen U	عضو مجلس
	national assembly U	مجلس ملی
	councils U	شورا مجلس
	the parliament is sitting U	مجلس منعقداست
	ecclesia U	مجلس سیاسی
	processionize U	صورت مجلس
	orgies U	مجلس عیش
	the fifteenth parliament U	مجلس پانزدهم
	proces verbal U	صورت مجلس
	proceedings of the parliament U	مذاکرات مجلس
	commemorations U	مجلس تذکر
	levee U	مجلس پذیرایی
	formal dance U	مجلس رقص
	ball U	مجلس رقص
	parliamentary U	هواخواه مجلس
	membership of the parliament U	وکالت مجلس
	prorogation of parliament U	تعطیل مجلس
	commemoration U	مجلس تذکر
	to open parliament U	مجلس را گشودن
	council U	شورا مجلس
	responsions U	مجلس منافره
	statehouses U	مجلس ایالتی
	statehouse U	مجلس ایالتی
	option of meeting place U	خیار مجلس
	federal council U	مجلس متحده
	House of Representatives U	مجلس نمایندگان
	european essembly U	مجلس اروپا
	consmtituent assembly U	مجلس موسسان
	consultative assembly U	مجلس شورا
	legislative assembly U	مجلس قانونگذاری
	constituent assembly U	مجلس موسسان
	riksdag U	مجلس قانونی سوئد
	parliament U	مجلس شورا پارلمان
	peer U	عضو مجلس اعیان
	membership of legislative assembly U	عضویت مجلس مقننه
	national consulative assembly U	مجلس شورای ملی
	peered U	عضو مجلس اعیان
	parliaments U	مجلس شورا پارلمان
	shindy U	مجلس انس ورقص
	House of Commons U	مجلس عوام انگلیس
	member of the parliment U	عضو مجلس قانونگذاری
	shindig U	مجلس انس ورقص
	funeral U	مجلس ترحیم وتذکر
	funerals U	مجلس ترحیم وتذکر
	the national consultative assembly U	مجلس شورای ملی
	peering U	عضو مجلس اعیان
	rigsdag U	مجلس قانونی دانمارک
	committee U	کمیسیون مجلس مشاوره
	committees U	کمیسیون مجلس مشاوره
	legislative assembly U	مجلس شورای ملی
	To pass a bI'll through parliament . U	لایحه یی را از مجلس گذراندن
	To jazz up the party . U	مجلس را گرم کردن
	shindigs U	مجلس انس ورقص
	musicale U	مجلس ساز و اواز
	floor leader U	رهبر فراکسیونهای مجلس
	senator U	نماینده مجلس سنا
	senator U	عضو مجلس سنا
	parliamentary discussions U	گفتگوها یا مذاکرات مجلس
	statehouses U	مجلس مقننه ایالتی
	constituent U	عضو مجلس موسسان
	bicameral U	دارای دو مجلس مقننه
	parliamentary session U	دوره اجلاسیه مجلس
	the house went into secret session U	مجلس جلسه سری
	hen party U	مجلس رقص زنانه
	senators U	عضو مجلس سنا
	federal council U	مجلس دولت متحده
	constituents U	عضو مجلس موسسان
	synods U	مجلس منافره مذهبی
	synod U	مجلس منافره مذهبی
	senators U	نماینده مجلس سنا
	got through (the bill got through the ma U	لایحه از مجلس گذشت
	the bill got throught the majlis U	لایحه از مجلس گذشت
	the parliament is up U	مجلس تعطیل است