English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preatorian U وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
praetorian guard U گارد ویژه
proprietary U متعلق به ملاک وابسته به مالک
army national guard U گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
he rose from the ranks U از پایه سربازی باینجارسید از رتبه سربازی ترقی کرد
idiosyncratic U وابسته به حالت ویژه
cliquish U وابسته بیک دسته ویژه
geogonostical U وابسته به خارههای ویژه زمین
idiosyncratic U وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
hydrometric U وابسته به سنجش وزن ویژه ابگونه ها
geogonostic U وابسته به شناسایی خارههای ویژه زمین
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
ritualist U ویژه گر تشریفات مذهبی وابسته به تشریفات
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
military U سربازی
soldier ship U سربازی
soldiership U سربازی
soldiery U سربازی
trade of war U سربازی
soldierliness U سربازی
soldieing U سربازی
soldiering U سربازی
soliership U سربازی
veteran service U خدمت سربازی
to bear arms U سربازی کردن
to join the army U به سربازی رفتن
to go to the wars U سربازی کردن
the soldier's occupation U شغل سربازی
males of military age U مردان در سن سربازی
ammunition stocking U جوراب سربازی
ammunition shoes U کفش سربازی
rations U جیره سربازی
soldiering U زندگی سربازی
rationed U جیره سربازی
ration U جیره سربازی
lifeguards U گارد
lifeguard U گارد
guard U گارد
life guard U گارد
backcourtman U گارد
gamae U گارد
mounting U گارد
guarding U گارد
guards U گارد
kamae U گارد
thereof U متعلق به ان
anaclitic U متعلق به
thereof=of that U متعلق به ان
dependent U متعلق
appurtenant U متعلق
soldier U سپاهی سربازی کردن
soldiers U سپاهی سربازی کردن
call-up order U دستور به خدمت [سربازی]
to serve in the ranks U خدمت سربازی کردن
draft order [American English] U دستور به خدمت [سربازی]
enlist U برای سربازی گرفتن
conscientious objection U خودداری از خدمت سربازی
enlisting U برای سربازی گرفتن
enlists U برای سربازی گرفتن
ranker U افسر سربازی کرده
coast guard U گارد کرانه
guard U محافظ گارد
on guard U گارد گرفتن
en garde U گارد گرفتن
armed guard U گارد مسلح
on guard U بحالت گارد
escort of the color U گارد پرچم
escort guard U گارد محافظ
escort of the standard U گارد پرچم
guards U محافظ گارد
point guard U موقعیت گارد
waki kamae U گارد مبارز
guarding U محافظ گارد
open guard U گارد باز
national guard U گارد ملی
fencing position U گارد شمشیرباز
itc avant garde U اوانت گارد ای تی سی
seaman guard U گارد دریایی
coastguards U گارد ساحلی
color guard U گارد پرچم
coastguard U گارد ساحلی
guard of honor U گارد احترام
flag guard U گارد پرچم
alary U متعلق به بال
arcadian U متعلق به ارکاد
my U متعلق بمن
subscriber's line U خط متعلق به مشترک
heraldic U متعلق به منادی
therof U متعلق بان
conventual U متعلق بخانقاه
adamic U متعلق به ادم
bridal U متعلق بعروس
chromic U متعلق به کرومیوم
hempen U متعلق به شاهدانه
hereof U متعلق باین
attached U مربوط متعلق
our U متعلق بما
hypnic U متعلق بخواب
levying U نام نویسی ازداوطلبان سربازی
fusilier U سربازی که تفنگ چخماقی داشت
levies U نام نویسی ازداوطلبان سربازی
to be reduced to the ranks U بپایه سربازی تنزل یافتن
he was meant for a soldier U او برای سربازی در نظرگرفته بودند
to p a soldier to duty U سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
levied U نام نویسی ازداوطلبان سربازی
fusileer U سربازی که تفنگ چخماقی داشت
general discharge U ترخیص عمومی از خدمت سربازی
levy U نام نویسی ازداوطلبان سربازی
certificate of service U برگ پایان خدمت سربازی
officer of the guard U افسر گارد احترام
pipe the side U تجمع گارد احترام
coast guard officer U افسر گارد کرانه
escort of the color U گارد محافظ پرچم
lifeguards U گارد نجات دریایی
escort of the standard U گارد محافظ پرچم
lifeguard U گارد نجات دریایی
archiepiscopal U متعلق به اسقف بزرگ
oversea U متعلق بماوراء دریاها
acromial U متعلق بنوک شانه
eolithic U متعلق به اغاز عصرسنگ
ci devant U متعلق بدوره سابق
waterside U متعلق به کناردریا ساحل
subscriber's loop U حلقه متعلق به مشترک
then U متعلق بان زمان
government owned industries U صنایع متعلق بدولت
It belongs to him personally. U متعلق بشخص اوست
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
ranker U افسر سربازی کرده نظامی حرفهای
to sign on U برای سربازی اسم نویسی کردن
militarists U صاحب روح سربازی یانظامی گری
militarist U صاحب روح سربازی یانظامی گری
storm trooper U گارد حمله المان نازی
pipe the side U فرمان تجمع گارد احترام
side boy U گارد احترام میز پاس
accipitrine U متعلق به مرغان شکاری بازمانند
non human U غیر متعلق به نژاد انسان
epigraphic U سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
non-human U غیر متعلق به نژاد انسان
stablemate U اسب مسابقه متعلق به یک گروه
alar U متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
hostile U متعلق به دشمن خصومت امیز
epigraphical U سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
enlisted U داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
enlisted U داوطلب خدمت سربازی نام نویسی کرده
swings U ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing U ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
domain U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
zoon U هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
domains U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
quicquid plantatur solo , solo cedit U منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
this house belong tome U این خانه متعلق بمن است
piscary U ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
portfolio entry U قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
ensign U سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
ensigns U سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
yeoman of the guard U گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
rear takedown with outside leg tackle U گارد مخفی که حریف با میانکوب ضربه میشود
common U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
library U مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
libraries U مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
commoners U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
commonest U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
associated company U شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
extra atmospheric U متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
transmarine U واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
privates U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
private U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
chain stores U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain store U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
encipher U تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
foil U مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiled U مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foils U مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
foiling U مسابقه شمشیربازی فویل شمشیر با گارد کاسهای وتیغه قابل انعطاف
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
kame U تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com