Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mission
U
وابسته به ماموریت
missions
U
وابسته به ماموریت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tasking
U
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
aborts
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
mission , oriented
U
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
assignments
U
ماموریت
apostleship
U
ماموریت
missions
U
ماموریت
commissions
U
:ماموریت
assignment
U
ماموریت
commission
U
:ماموریت
duty
U
ماموریت
commissioning
U
:ماموریت
mission
U
ماموریت
tasks
U
ماموریت
task
U
ماموریت
errand
U
ماموریت
errands
U
ماموریت
commissions
U
ارتکاب ماموریت
commissioning
U
ماموریت امریه
commissioning
U
ارتکاب ماموریت
stations
U
محل ماموریت
agentship
U
ماموریت پیشکاری
commissions
U
ماموریت دادن
commissions
U
ماموریت امریه
air mission
U
ماموریت هوایی
primary mission
U
ماموریت اصلی
commission
U
ماموریت دادن
appointment quota
U
سهمیه ماموریت
political mission
U
ماموریت سیاسی
commission
U
ارتکاب ماموریت
staff duty
U
ماموریت ستادی
implied task
U
ماموریت استنتاجی
implied mission
U
ماموریت استنتاجی
commission
U
ماموریت امریه
commissioning
U
ماموریت دادن
tours
U
سیاحت ماموریت
specified mission
U
ماموریت تصریحی
touring
U
سیاحت ماموریت
toured
U
سیاحت ماموریت
tour
U
سیاحت ماموریت
stationed
U
محل ماموریت
station
U
محل ماموریت
agency
U
گماشتگی ماموریت
activities
U
ماموریت عمل
mission type
U
متضمن ماموریت
task unit
U
یگان ماموریت
activity
U
ماموریت عمل
commissioned
U
ماموریت دار
agencies
U
گماشتگی ماموریت
mission objectives
U
هدفهای ماموریت
permanent oppointment
U
ماموریت دایمی
abort
U
انصراف از ماموریت
mission type
U
حاوی ماموریت
reinforcing
U
ماموریت تقویتی
field duty
U
ماموریت رزمی
fire mission
U
ماموریت اتش
function
U
ماموریت عمل
fire task
U
ماموریت اتش
functioned
U
ماموریت عمل
combat duty
U
ماموریت رزمی
functions
U
ماموریت عمل
mission time
U
مدت ماموریت
end of mission
U
ماموریت تمام
sea duty
U
ماموریت دریایی
temporary duty
U
ماموریت موقت
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
confidential
U
دارای ماموریت محرمانه
postings
U
تعیین محل ماموریت
surface mission
U
ماموریت دفاع زمینی
general support
U
ماموریت عمل کلی
task group
U
گروه ماموریت زمینی
perdue
U
ماموریت مخاطره امیز
posting
U
تعیین محل ماموریت
change of station
U
تغییر محل ماموریت
post-
U
محل ماموریت موضع
posts
U
محل ماموریت موضع
posted
U
محل ماموریت موضع
perdu
U
ماموریت مخاطره امیز
immediate mission
U
ماموریت فوری هوایی
post
U
محل ماموریت موضع
close support mission
U
ماموریت پشتیبانی نزدیک
duty
U
ماموریت خدمت نگهبانی
employment schedule
U
برنامه ماموریت ناو
short tour
U
ماموریت کوتاه مدت
general support reinforcing
U
ماموریت عمل کلی تقویتی
air defense sector
U
منطقه ماموریت پدافند هوایی
mission
U
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
mission essential
U
حیاتی از نظر انجام ماموریت
assignment
U
ماموریت دادن انتقال افهار
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
mission essential
U
ضروری برای انجام ماموریت
missions
U
ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
to override one's commission
U
از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
assignments
U
ماموریت دادن انتقال افهار
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
sectors
U
منطقه ماموریت قطاع اتش
sector
U
منطقه ماموریت قطاع اتش
party
U
گروه مخصوص انجام یک ماموریت
commissions
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
specified tasks
U
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
commission
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
diverted
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
diverts
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
overseas
U
ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
divert
U
تغییر دادن اماج یا ماموریت یا مقصد
search mission
U
ماموریت تجسس زمینی به وسیله هواپیما
task element
U
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
shore duty
U
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
joint task force
U
نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
mission
U
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
missions
U
ماموریت جنگی هیئت سیاسی خدمت میسیون
aircraft role equipment
U
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
charactristic velocity
U
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
aircraft mission equipment
U
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
detailing
U
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
detail
U
بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
what luck
U
در رهگیری هوایی یعنی نتیجه انجام ماموریت چه طور بود
to second somebody
U
ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن
[اصطلاح رسمی]
to kiss hands
U
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
carrier company
U
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
packets
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packet
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
resumed
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resuming
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resume
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
resumes
U
در رهگیری هوایی به معنی اینکه اخرین ماموریت گشتی خود را مجددا اجرا کنید
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
judy
U
در رهگیری هوایی علامت اینست که با هواپیمای دشمن درگیر شده ام و در حال انجام ماموریت می باشم
associate
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
deploy
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying
U
اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
state tiger
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
i stay
U
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
back haul
U
بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
holdees
U
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
imagery sortie
U
پرواز مخصوص عکاسی هواپیمای عکاسی ماموریت عکاسی هوایی
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
dual capable
U
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
extra duty
U
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
casual detachment
U
یکان جدا شده و منتظر دستوریا ماموریت قسمت جدا شده
call mission
U
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
amphibious task group
U
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
field allowance
U
فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی
pyretic
U
وابسته به تب
thereof
U
وابسته به ان
riverrine
U
وابسته به
pertinent
U
وابسته
adjective
U
وابسته
related
U
وابسته
sexual organs
U
وابسته به
congenerous
U
وابسته
pyrexial
U
وابسته به تب
pyrexic
U
وابسته به تب
commissarial
U
وابسته به
adjectives
U
وابسته
akin
U
وابسته
attached
U
وابسته
germane
U
وابسته
thereof=of that
U
وابسته به ان
comprador
U
وابسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com