English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intercultural U وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
cuttural attache U وابسته فرهنگی
homestay U خانواده مهمان دار [کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
lexical U وابسته به فرهنگ نویسی
lexical U وابسته به فرهنگ لغات
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
faunal U وابسته بجانوران یک کشور
Judaic U وابسته به کشور یهودیه
Lilliputian U وابسته به کشور لیلی پوت
onomasticon U فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
satellites U ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellite U ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
floral design U طرح گل و بته [قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
cultural U فرهنگی
educational U فرهنگی
phlistinism U بی فرهنگی
culturally U فرهنگی
cultural deprivation U محرومیت فرهنگی
cultural anomy U بی هنجاری فرهنگی
lettered U فرهنگی باسواد
cultural anomie U بی هنجاری فرهنگی
cultural psychiatry U روانپزشکی فرهنگی
cultural lag U پس افتادگی فرهنگی
cultural heritage U میراث فرهنگی
cultural fad U هوس فرهنگی
cultural tourism U گردشگری فرهنگی
cultural development U توسعه فرهنگی
transcultural U بین فرهنگی
culture shock U کوبهی فرهنگی
subversives U اجتماعی و فرهنگی
culture shock U ضربهی فرهنگی
sociocultural U اجتماعی- فرهنگی
subversive U اجتماعی و فرهنگی
cross-cultural U میان فرهنگی
cross cultural U میان فرهنگی
cross cultural psychiatry U روانپزشکی میان فرهنگی
cultural absolutism U مطلق نگری فرهنگی
cross cultural psychology U روانشناسی میان فرهنگی
cultural relativism U نسبی نگری فرهنگی
cultural parallelism U توازی نگری فرهنگی
cultural anthropology U انسان شناسی فرهنگی
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
renaissance U دوره تجدد ادبی و فرهنگی رنسانس
enchilada U کیک ذرت محتوی گوشت وگوجه فرهنگی وادویه
outside art U [هنری که خارج از چهارچوب رسمی و فرهنگی اجتماع باشد]
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
subversion U نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
glossarist U کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
cultures U فرهنگ
lexicons U فرهنگ
culturing U فرهنگ
culture U فرهنگ
kultur U فرهنگ
lexicon U فرهنگ
dictionary U فرهنگ
dictionaries U فرهنگ
lowbrow U بی فرهنگ
iranism U فرهنگ ایرانی
data dictionary U فرهنگ داده ها
lexicography U فرهنگ نویسی
subcultures U فرهنگ فرعی
rhyming dictionary U فرهنگ قوافی
urbiculture U شهر فرهنگ
walking dictionary U فرهنگ متحرک
dictionary U فرهنگ لغات
etymologicon U فرهنگ مشتقات
thesaurus U فرهنگ جامع
Arabic U فرهنگ عربی
deculturation U فرهنگ زدایی
deculturation U فرهنگ باختگی
thesauruses U فرهنگ جامع
subcultures U خرده فرهنگ
national culture U فرهنگ ملی
vocabulary U فرهنگ لغات
armenian U فرهنگ ارمنی
an a to a dictionary U ضمیمه فرهنگ
acculturation U فرهنگ پذیری
acculturate U فرهنگ پذیرفتن
abclution U فرهنگ ناپذیری
graecism U فرهنگ یونانی
encyclopaedia U فرهنگ جامع
educative U فرهنگ بخش
dictionaries U فرهنگ لغات
gradus U فرهنگ عروضی
dictionary U فرهنگ لغات
glossary U فرهنگ لغات
subculture U خرده فرهنگ
folklore U فرهنگ قومی
class culture U فرهنگ طبقهای
ministry education U وزارت فرهنگ
ministry of education U وزارت فرهنگ
vocabularies U فرهنگ لغات
lexicon [dictionary] U فرهنگ لغات
word book U فرهنگ لغات
enculturation U فرهنگ اموزی
subculture U فرهنگ فرعی
wordbook U فرهنگ لغات
gazetteer U فرهنگ جغرافیایی
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
culture bound tests U ازمونهای فرهنگ- بسته
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
dictionary program U برنامه فرهنگ لغات
an a to a dictionary U ذیل یاملحقات فرهنگ
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
glossary U فرهنگ لغات دشوار
hellenist U متخصص فرهنگ یونان
culture fair tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
glossaries U فرهنگ لغات دشوار
culture free tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
glossaries U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
Brahmin U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
it is ministerial to culture U وسیله ترقی فرهنگ است
germanist U دانشمند فرهنگ و زبان المانی
americanist U متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
Brahmins U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
vocabular U مربوط به فرهنگ لغات زبان
occidentalism U پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
slavist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
glossary U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
slavicist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
culturist U فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
philistines U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
A dictionary tell you what words mean . U فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
philistine U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistia U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
Indian style U [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Don't touch me!; Don't you touch me! U به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Don't touch me!; Don't you touch me! U وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
humanism U مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
guinea pepper U فلفل قرمز هندی فلفل فرهنگی
This dictionary is published(printed) in three volumes. U این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
occidentalist U کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
gradus U فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
lore U فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
behind the times <idiom> U از مد افتاده عقب افتاده فرهنگی
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
sinologue U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
sinologist U چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
associates U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
state U کشور
soil U کشور
soiling U کشور
soils U کشور
country U کشور
countries U کشور
state- U کشور
fatherland U کشور
fatherlands U کشور
stating U کشور
stated U کشور
land n U کشور
common wealth U کشور
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com