Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
loral
U
وابسته به فاصله میان چشم ومنقار پرندگان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lore
U
فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
single space
U
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance
U
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
interdental space
U
فاصله میان دو دندان
interblock gap
U
فاصله میان بلوکی
interstellar space
U
فاصله میان ستارگان
iteract
U
فاصله میان دو پرده
entracte
U
فاصله میان دو پرده
dashed
U
فاصله میان دو حرف خط تیره
dash
U
فاصله میان دو حرف خط تیره
diastema
U
شکاف یا فاصله میان دندانها
dashes
U
فاصله میان دو حرف خط تیره
interfenestration
U
فاصله میان روزنه ها یاپنجرههای عمارت
There is a vast gulf between the haves and have - nots .
U
میان دارا وندار دریایی فاصله است
dot pitch
U
فاصله میلیمتری میان نقاط منفرد روی یک صفحه نمایش
cont line
U
فاصله میان رشتههای طناب یاچلیک هایی که تنگ هم چیده باشند
drop
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropped
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drops
U
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
psychophysical
U
وابسته بعلم روابط میان تن وروان
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
interregna
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums
U
فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
popinjay
U
طوطی سبز رنگ ومنقار وپا قرمز
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
pyramid spot
U
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
point blank range
U
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
interval
U
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
space
U
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
U
فاصله دادن فاصله داشتن
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
futtock
U
میان چوب میان تیر
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
birdseed
U
غذای پرندگان
school
U
گروه پرندگان
schools
U
گروه پرندگان
air sac
U
بادکنک پرندگان
aviaries
U
محل پرندگان
aviary
U
محل پرندگان
ornithography
U
شرح پرندگان
fowler
U
شکارچی پرندگان
ornithic fossils
U
سنگوارههای پرندگان
birds of prey
U
پرندگان شکاری
alleys
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
flocked
U
جمعیت دسته پرندگان
wildfowler
U
شکارچی پرندگان ابی
flocking
U
جمعیت دسته پرندگان
the proper instinct of birds
U
غریزه ویژه پرندگان
flocks
U
جمعیت دسته پرندگان
woodnote
U
نغعه پرندگان جنگلی
flock
U
جمعیت دسته پرندگان
hard bill
U
پرندگان سخت منقار
patagium
U
پرده پای پرندگان
acropodium
U
سطح فوقانی پای پرندگان
rookery
U
زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
ani
U
پرندگان سیاهی ازخانوادهء فاخته
nestling
U
بچه پرندگان اشیان گیری
flyway
U
راه هوایی پرندگان مهاجر
nestlings
U
بچه پرندگان اشیان گیری
rookeries
U
زادگاه زاغ ها و پرندگان مشابه
small game
U
پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
oology
U
بررسی و جمع اوری تخم پرندگان
tertial
U
مربوط به سومین شاهپر بال پرندگان
upland game
U
پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
Birds of a feather flock together .
<proverb>
U
پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
guan
U
جنسی از پرندگان بزرگ ازراسته ماکیان
avifauna
U
کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
hole
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
U
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
popinjay shooting
U
کمانگیری با تیرهای نوک کندبه پرندگان مصنوعی
glede
U
انواع پرندگان یامرغان شکاری مخصوصازغن یا چالاقان
close march
U
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
small game
U
پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
jacamar
U
پرندگان منقار درازبرزیلی و مکزیکی که ازحشرات تغذیه می کنند
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
down
U
پر دراوردن جوجه پرندگان پرهای ریزی که برای متکابکار میرود
serinette
U
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
longspur
U
انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا
go no go
U
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
rictus
U
گشادی دهان چاک دهان پرندگان
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
wild fowl
U
مرغان وحشی پرندگان وحشی
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associating
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
diastema
U
فاصله
single space
U
تک فاصله تو هم
hiatus
U
فاصله
range
U
فاصله
spacing
U
فاصله
interval
U
فاصله
ranges
U
فاصله
lengths
U
فاصله
ranged
U
فاصله
length
U
فاصله
discontinuance
U
فاصله
em dash
U
خط فاصله ام
head space
U
فاصله سر
distances
U
فاصله
tele
U
فاصله
space
U
جا فاصله
space bar
U
فاصله زن
intermittence
U
فاصله
en dash
U
خط فاصله ان
blank character
U
فاصله
per saltum
U
بی فاصله
distance
U
فاصله
gap
U
فاصله
interregna
U
فاصله
interregnum
U
فاصله
spaces
U
جا فاصله
spaces
U
فاصله
clearance
U
فاصله
gaps
U
فاصله
interregnums
U
فاصله
equidistant
U
هم فاصله
space
U
فاصله
blank
U
فاصله
intermezzo
U
فاصله
unremittingly
U
بی فاصله
blankest
U
فاصله
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
per
U
از میان
diameters
U
میان بر
waist
U
میان
center
U
میان
waists
U
میان
in the midden of
U
در میان
mean water
U
میان اب
in our midst
U
در میان ما
stagger
U
یک در میان
centered
U
میان
half back
U
میان
centre
U
میان
centred
U
میان
mean line
U
خط میان
diameter
U
میان بر
amid
U
در میان
staggers
U
یک در میان
overthwart
U
از میان
centers
U
میان
omphalos
U
میان
staggering
U
یک در میان
mesocarp
U
میان بر
cross country
U
میان بر
mongst
U
میان
into
U
در میان
middle part
U
میان
waistlines
U
میان
waistline
U
میان
middles
U
میان
through
U
از میان
crosscut
U
میان بر
middle
U
میان
shortcut
U
میان بر
amongst
U
در میان
among
U
میان
midrib
U
رگ میان
thru
U
از میان
middling
U
میان
between
U
میان
intershoot
U
در میان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com