Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pronominal
U
وابسته به ضمیر شبیه ضمیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conscience
U
ضمیر
egos
U
ضمیر
pronoun
U
ضمیر
ego
U
ضمیر
consciences
U
ضمیر
pronouns
U
ضمیر
PR
U
ضمیر
the inward man
U
ضمیر
relative pronouns
U
ضمیر موصول
d. pronoun
U
ضمیر اشاره
unconscious
U
ضمیر نابخود
interrogarive pronoun
U
ضمیر پرسش
relative pronoun
U
ضمیر موصول
antecedents
U
مرجع ضمیر
antecedent
U
مرجع ضمیر
personal pronoun
U
ضمیر شخصی
unconsciously
U
ضمیر نابخود
the inner man
U
روح ضمیر
my
<pron.>
U
مال من
[ضمیر ملکی]
reflexive pronouns
U
ضمیر مرجوع بفاعل یامسندالیه
reflexive pronoun
U
ضمیر مرجوع بفاعل یامسندالیه
we
U
ضمیر اول شخص جمع
the heart's letter is read in the eyes
<proverb>
U
رنگ رخساره نشان می دهد از سر ضمیر
determiners
U
مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
determiner
U
مشخص کننده ضمیر یا صفت اشاره
determinative
U
اسم اشارهء صفت یا ضمیر اشاره
his
U
ضمیر ملکی سوم شخص مفردمذکر
undemonstrative
U
فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
pronominal adjective
صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند
ganglionic
U
وابسته بغده عصب شبیه به غده عصب
ralliform
U
وابسته به ابچلیک شبیه ابچلیک
gooseneck
U
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
pinnulate
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated
U
شبیه برگچه شبیه بالچه
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associating
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
similiar
U
شبیه
womanlike
U
شبیه زن
similar
U
شبیه
makes
U
شبیه
similar to that
U
شبیه به ان
make
U
شبیه
wifelike
U
شبیه زن
pygidial
U
شبیه دم
simulant
U
شبیه
simile
U
شبیه
similes
U
شبیه
imitations
U
شبیه
personator
U
شبیه
medals
U
شبیه
medal
U
شبیه
anthoid
U
شبیه به گل
nears
U
شبیه
nearing
U
شبیه
nearest
U
شبیه
neared
U
شبیه
near-
U
شبیه
near
U
شبیه
feathery
U
شبیه به پر
nearer
U
شبیه
quasi
U
شبیه
analogous
U
شبیه
papilionaceous
U
شبیه
imitation
U
شبیه
luteous
U
شبیه گل
related
<adj.>
U
شبیه
akin
<adj.>
U
شبیه
similar
<adj.>
U
شبیه
like
<adj.>
U
شبیه
alike
<adj.>
U
شبیه
more like;most like
U
شبیه تر
equals
U
همرتبه شبیه
equalling
U
همرتبه شبیه
liverish
U
شبیه جگر
spheroid
U
شبیه کره
palating
U
شبیه کاخ
splenoid
U
شبیه به طحال
rivals
U
نظیر شبیه
equaled
U
همرتبه شبیه
equalled
U
همرتبه شبیه
assimilating
U
شبیه ساختن
sagittate
U
شبیه تیر
spathulate
U
شبیه مرهم کش
spatulate
U
شبیه مرهم کش
scotic
U
شبیه اسکاتلندیها
likening
U
شبیه کردن
ovine
U
شبیه گوسفند
ichthyoid
U
شبیه ماهی
molluscoid
U
شبیه نرم تن
equal
U
همرتبه شبیه
equaling
U
همرتبه شبیه
rivalling
U
نظیر شبیه
rivalled
U
نظیر شبیه
likened
U
شبیه شدن
haemoid
U
شبیه خون
haematoid
U
شبیه بخون
grapy
U
شبیه انگور
steamy
U
شبیه بخار
steamiest
U
شبیه بخار
steamier
U
شبیه بخار
stubbly
U
شبیه کاهبن
computer simulation
U
شبیه سازی
likens
U
شبیه کردن
likens
U
شبیه شدن
goosy
U
شبیه غاز
goosey
U
شبیه غاز
likened
U
شبیه کردن
liken
U
شبیه شدن
pithy
U
شبیه مغز
panduriform
U
شبیه ویولون
henny
U
شبیه بمرغ
rivaling
U
نظیر شبیه
rivaled
U
نظیر شبیه
palmate
U
شبیه پنجه
quasi easement
U
حق شبیه به حق ارتفاق
rival
U
نظیر شبیه
susurrous
U
شبیه نجوا
more like;most like
U
شبیه ترین
liken
U
شبیه کردن
stomatic
U
شبیه دهان
woodsy
U
شبیه چنگل
soupy
U
شبیه ابگوشت
shrubby
U
شبیه بوته
reniform
U
شبیه کلیه
oleaginous
U
شبیه روغن
airily
U
شبیه هوا
liker to god than man
U
شبیه تر بخداتاادم
lilied
U
شبیه سوسن
alike
U
شبیه یکسان
anthropomorphic
U
شبیه انسان
simulant of
U
مانند شبیه
simulations
U
شبیه سازی
screwlike
U
شبیه اچار
libriform
U
شبیه لیف
likes
U
شبیه همچون
liked
U
شبیه همچون
like
U
شبیه همچون
spongy
U
شبیه اسفنج
simulation
U
شبیه سازی
ophidian
U
شبیه مار
ophitic
U
شبیه مار
sculpturesque
U
شبیه مجسمه
popish
U
شبیه کاتولیک
assimilate
U
شبیه ساختن
astral
U
شبیه ستاره
rhizome
U
شبیه ریشه
sloughy
U
شبیه دله
assimilated
U
شبیه ساختن
bovine
U
شبیه گاو
assimilates
U
شبیه ساختن
osteal
U
شبیه استخوان
bent
U
علف شبیه نی
snakelike
U
شبیه مار
semblable
U
شباهت شبیه
keel shaped
U
شبیه ته کشتی
lacertilian
U
شبیه مارمولک
gypsy
U
شبیه کولی
limaciform
U
شبیه نرم تن
humanoid
U
شبیه انسان
humanoids
U
شبیه انسان
limacine
U
شبیه نرم تن
nomological
U
شبیه قانون
rooty
U
شبیه ریشه
lupin
U
شبیه گرگ
gypsies
U
شبیه کولی
gipsies
U
شبیه کولی
lupine
U
شبیه گرگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com