Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crocodilian
U
وابسته به خانواده تمساح یانهنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
napoleonic
U
وابسته به خانواده ناپلئون
salicaceous
U
وابسته به خانواده بید
canine
U
وابسته به خانواده سگ سگ مانند
urticaceous
U
وابسته به خانواده گزنه
apiaceous
U
وابسته به خانواده چتریان
cetaceous
U
وابسته به خانواده بال
leguminous
U
وابسته به خانواده پروانه اسایان
convolvulaceous
U
وابسته به خانواده نیلوفرپیچ پیچکی
santalaceous
U
وابسته به تیره یا خانواده صندل
gadoid
U
وابسته به خانواده ماهی روغن
vestal
U
روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
fagaceous
U
وابسته به خانواده الش وزان وبلوط یاشاه بلوط
sea canary
U
بال یانهنگ دریایی
porpoises
U
بالن یانهنگ دندان دار
porpoise
U
بالن یانهنگ دندان دار
cetacean
U
وابسته به خانواده بال جانوری که ازخانواده بال باشد
rule the roost
<idiom>
U
عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
alligator
U
تمساح
crocodiles
U
تمساح
crocodile
U
تمساح
alligators
U
تمساح
crocodile tears
U
اشک تمساح
alligator hood
U
گیره تمساح
crocodile clip
U
گیره تمساح
alligator
U
ساخته شده ازپوست تمساح
alligators
U
ساخته شده ازپوست تمساح
whalebone
U
استخوان ارواره نهنگ عاج تمساح
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
wife
U
خانواده
menage
U
خانواده
clan
U
خانواده
gens
U
خانواده
family
U
خانواده
ilk
U
خانواده
clans
U
خانواده
families
U
خانواده
households
U
خانواده
household
U
خانواده
the girls
U
دخترهای یک خانواده
bring home the bacon
<idiom>
U
نانآور خانواده
schizogenic family
U
خانواده اسکیزوفرنی زا
ecomania
U
بیزاری از خانواده
computer family
U
خانواده کامپیوتر
penates
U
خدایان خانواده
crustaceans
U
خانواده خرچنگ
patronymic family
U
خانواده پدرنامی
clansman
U
عضو خانواده
patriarchate
U
ریاست خانواده
lanthanide series
U
خانواده لانتانیدها
royalties
U
از خانواده سلطنتی
extended family
U
خانواده گسترده
royalty
U
از خانواده سلطنتی
family therapy
U
خانواده درمانی
citrus
U
خانواده مرکبات
clannishness
U
خانواده پرستی
conjugal family
U
خانواده زن و شوهری
family structure
U
ساخت خانواده
crustaceous
U
خانواده خرچنگ
culicidae
U
خانواده پشه
to maintain one's family
U
خانواده خود را
matriarch
U
رئیسه خانواده
matriarchs
U
رئیسه خانواده
horseflesh
U
خانواده اسب
culex
U
خانواده پشه
cruciferae
U
خانواده چلیپاییان
family of computers
U
خانواده کامپیوترها
crustacean
U
خانواده خرچنگ
font family
U
خانواده فونت
consanguine family
U
خانواده هم خون
family budget
U
بودجه خانواده
broken homes
U
خانواده گسیخته
sheikh
U
رئیس خانواده
broken home
U
خانواده گسیخته
sheiks
U
رئیس خانواده
family expenditure
U
هزینه خانواده
family law
U
حقوق خانواده
crustacea
U
خانواده خرچنگ
turnicidae
U
خانواده بلدرچین
zinnia
U
خانواده گل اهاری
arachnida
U
خانواده کارتنه
patriarchs
U
رئیس خانواده
actinide series
U
خانواده اکتینیدها
accipitres
U
خانواده لاشخوران
circuit family
U
خانواده مداری
type font
U
خانواده حروف
goodman
U
بزرگ خانواده
strips
U
موسس خانواده
turnix
U
خانواده بلدرچین
matronymic family
U
خانواده مادرنامی
familial
U
مربوط به خانواده
apiaceae
U
خانواده چتریان
family doctors
U
پزشک خانواده
family doctor
U
پزشک خانواده
batrachia
U
خانواده غوکان
sheikhs
U
رئیس خانواده
sheik
U
رئیس خانواده
patriarch
U
رئیس خانواده
member of a family
U
عضو خانواده
paterfamilias
U
سالار خانواده
home visit
U
بازدید خانواده
mustelidea
U
خانواده سمور
gas family
U
خانواده گاز
motorola 000 family
U
خانواده موتورولا
nuclear families
U
خانواده هستهای
nuclear family
U
خانواده هستهای
family planning
U
تنظیم خانواده
nation
U
خانواده طایفه
nations
U
خانواده طایفه
paterfamilias
U
بزرگ خانواده
subfamily
U
خانواده فرعی
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
family size
U
تعداد افراد خانواده
nabid
U
خانواده کک و ساس و حشرات
royalties
U
اعضای خانواده سلطنتی
viverrine
U
خانواده گربه زباد
He left his family in Europe .
U
خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
royalty
U
اعضای خانواده سلطنتی
wear the pants in a family
<idiom>
U
رئیس خانواده بودن
nabidae
U
خانواده کک و ساس و حشرات
family planning
U
برنامه ریزی خانواده
acalephe
U
خانواده گزنه دریایی
acarina
U
خانواده کرم جرب
lady beetle
U
سوسک خانواده Coccinellidae
lady bird
U
سوسک خانواده Coccinellidae
mangrove
U
خانواده شاه پسند
mangroves
U
خانواده شاه پسند
pyralidid
U
خانواده بزرگی ازپروانه ها
family planning programs
U
برنامههای تنظیم خانواده
cycas
U
گیاه از خانواده سیکاس
lobelia
U
خانواده گیاهان لوبلیا
patriarch
U
رئیس خانواده یا طایفه
family men
U
مرد خانواده - دوست
family man
U
مرد خانواده - دوست
born in the purpule
U
عضو خانواده سلطنتی
to return to the fold
[family]
U
به خانواده خود برگشتن
saltbush
U
خانواده گیاهان قازایاغی
patriarchs
U
رئیس خانواده یا طایفه
ganoidei
U
خانواده سگ ماهی مینافلسان
materfamilas
U
مادر خانواده کدبانو
pteridophyta
U
گیاهان اوندی خانواده سرخس
pteridophyte
U
گیاهان اوندی خانواده سرخس
to provide for one's family
U
خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
styloipodium
U
ته خامه گیاهان خانواده هویج
A curse has been laid on the family .
U
خانواده لعنت شده یی است
stuart
U
خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
tudor
U
خانواده سلطنتی تودور درانگلیس
cimex
U
سرخک خانواده ساس وسرخک
clannishly
U
مانند یک خانواده یاقبیله دراتحاد
plantagenet
U
خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
habit family hierarchy
U
سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
feverweed
U
دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
sequoia
U
سرخ چوب که ازدختان خانواده کاج
aaron's beard
U
گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
koalas
U
کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
maccabees
U
خانواده میهن پرستان مکابی یهود
gasteropod
U
حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
I am the bread winner of the family .
U
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
Generosity runs in the family.
U
سخاوت دراین خانواده ارثی است
ferula
U
خانواده انقوزه وشقاقل و رازیانه ومانندانها
koala
U
کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .
U
مادر بزرگمان مرد خانواده است
rushing
U
بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
pocket borough
U
حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
rushed
U
بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
one of the most respected families
U
یکی از خانواده های بسیار محترم شمرده
rush
U
بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
He did it for the sake of his family .
U
محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
he is a shame to his family
U
ننگ یامایه رسوایی خانواده خود میباشد
paulownia
U
جنسی از درختان کوچک چین از خانواده گل خوک
albatross
U
یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
albatrosses
U
یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
lancastrian
U
در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
There seems to be a jinx on that family.
U
به نظر می رسد که این خانواده جادو شده است.
geometrid
U
خانواده پروانه یابندهای باریک بدن پروانههای هندسی
fleur de lis
U
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
fleur de lys
U
گل زنبق یا سوسن نشان خانواده سلطنتی قدیم فرانسه
ling
U
ماهی روغنی اروپای شمالی وامریکا از خانواده gadidae
Afro-
پیشنود به معنی آمریکایی که خانواده او از آفریقا آمده باشند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com