Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inhibitive
U
وابسته به جلوگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
countercheck
U
جلوگیری
forbiddance
U
جلوگیری
stoppages
U
جلوگیری
contraception
U
جلوگیری
obstructions
U
جلوگیری
obstruction
U
جلوگیری
arrested
U
سد جلوگیری
interdiction
U
جلوگیری
stoppage
U
جلوگیری
interception
U
جلوگیری
premunition
U
جلوگیری
debarment
U
جلوگیری
arrest
U
سد جلوگیری
arrests
U
سد جلوگیری
restraints
U
جلوگیری
restraint
U
جلوگیری
suppression
U
جلوگیری
prevention
U
جلوگیری
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
check
U
جلوگیری کردن از
keep
U
جلوگیری کردن
keeps
U
جلوگیری کردن
prevent
U
جلوگیری کردن از
to provide against
U
جلوگیری کردن
checked
U
جلوگیری کردن از
birth control
U
جلوگیری از ابستنی
contraception
U
جلوگیری از ابستنی
restrains
U
جلوگیری کردن از
irrepressible
U
جلوگیری نکردنی
preservative
U
ماده جلوگیری
arrests
U
جلوگیری از سقوط
restrain
U
جلوگیری کردن از
erosion control
U
جلوگیری از فرسایش
inhibiter
U
جلوگیری کننده
checks
U
جلوگیری کردن از
hinders
U
جلوگیری کردن
prevents
U
جلوگیری کردن از
restraining
U
جلوگیری کردن از
prohibiting
U
جلوگیری کردن
prohibit
U
جلوگیری کردن
arrests
U
جلوگیری کردن
prevent
U
جلوگیری کردن
prevented
U
جلوگیری کردن
prevented
U
جلوگیری کردن از
prevents
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن
arrested
U
جلوگیری از سقوط
arrested
U
جلوگیری کردن
hindering
U
جلوگیری کردن
hindered
U
جلوگیری کردن
hinder
U
جلوگیری کردن
inhibitions
U
جلوگیری از بروزاحساسات
inhibition
U
جلوگیری از بروزاحساسات
preventive
U
جلوگیری کننده
preventive
U
عامل جلوگیری
arrest
U
جلوگیری کردن
arrest
U
جلوگیری از سقوط
prohibits
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن از
inhibitor
U
جلوگیری کننده
hold in
U
جلوگیری کردن
block age
U
جلوگیری انسداد
preventible
U
قابل جلوگیری
preventable
U
قابل جلوگیری
preventability
U
قابلیت جلوگیری
prevenience
U
منع جلوگیری
suppressive
U
جلوگیری کننده
noise suppression
U
جلوگیری ازپارازیت
suppressor
U
جلوگیری کننده
pull up
U
جلوگیری کردن
premune
U
ناشی از جلوگیری
repressed
U
جلوگیری شده
rule out
U
جلوگیری کردن
accident prevention
U
جلوگیری از سانحه
abatement
U
فروکش جلوگیری
repessive
U
جلوگیری کننده
bridling
U
جلوگیری کردن از
bridles
U
جلوگیری کردن از
bridled
U
جلوگیری کردن از
bridle
U
جلوگیری کردن از
stop
U
جلوگیری منع
stopped
U
جلوگیری منع
stopping
U
جلوگیری منع
stops
U
جلوگیری منع
quenchless
U
غیرقابل جلوگیری
quenchable
U
قابل جلوگیری
interdict
U
جلوگیری ممنوعیت
inhibits
U
جلوگیری کردن
uncontrollable
U
غیرقابل جلوگیری
uncontrollably
U
غیرقابل جلوگیری
preservation
U
محافظت جلوگیری
rebuffs
U
جلوگیری کردن
holds
U
جلوگیری کردن
to keep back
U
جلوگیری کردن از
hold
U
جلوگیری کردن
controlment
U
اختیارداری جلوگیری
letted
U
منع جلوگیری
preservatives
U
ماده جلوگیری
checkless
U
غیرقابل جلوگیری
interceptive
U
جلوگیری کننده
preclusive
U
جلوگیری کننده
rebuff
U
جلوگیری کردن
rebuffing
U
جلوگیری کردن
rebuffed
U
جلوگیری کردن
inhibit
U
جلوگیری کردن
control
U
بازرسی نظارت جلوگیری
controlling
U
بازرسی نظارت جلوگیری
out of hand
U
غیر قابل جلوگیری
controls
U
بازرسی نظارت جلوگیری
stoppers
U
توپی جلوگیری کننده
without restraint
U
ازادانه بدون جلوگیری
inhibits
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
inhibit
U
از بروزاحساسات جلوگیری کردن
curbing
U
جلوگیری لبه پیاده رو
curbed
U
جلوگیری لبه پیاده رو
curb
U
جلوگیری لبه پیاده رو
fire control
U
جلوگیری از اتش سوزی
stopper
U
توپی جلوگیری کننده
curbs
U
جلوگیری لبه پیاده رو
nails
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nailed
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nail
U
از انتشارچیزی جلوگیری کردن
preservative
U
جلوگیری کننده از فساد
to pull short
U
یک مرتبه جلوگیری کردن
to resist heat
U
از نفوذگرما جلوگیری کردن
to avert bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
snubs
U
جلوگیری سرزنش کردن
snubbing
U
جلوگیری سرزنش کردن
copy protection
U
جلوگیری از اعمال کپی
prevenience
U
خاصیت جلوگیری کننده
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
prohibitively
U
بطور جلوگیری کننده
prohibitory
U
گران جلوگیری کننده
snub
U
جلوگیری سرزنش کردن
snubbed
U
جلوگیری سرزنش کردن
to avoid bankruptcy
U
از ورشکستگی جلوگیری کردن
obstructionist
U
کسیکه برای جلوگیری
preservatives
U
جلوگیری کننده از فساد
contraceptives
U
وسیله جلوگیری از ابستنی
repels
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelling
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
prohibitive
U
گران جلوگیری کننده
repelled
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repel
U
نپذیرفتن جلوگیری کردن از
contraceptive
U
وسیله جلوگیری از ابستنی
preventative
U
پیشگیر جلوگیری کننده
corrosion control
U
جلوگیری و کنترل خوردگی
cutman
U
متخصص در جلوگیری ازخونریزی
incontrollable
U
غیر قابل جلوگیری
associated
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
rib to prevent seepage
U
پشت بند جلوگیری از تراوش
gateage
U
دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
prevention of discrimination sub commiss
U
کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
head off
<idiom>
U
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
get by
U
ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
buffer zones
U
منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
antiskid treatment
U
عمل جلوگیری ازسر خوردن
shrinkage prevention
U
وسیله جلوگیری از جمع شدگی
lacquer preservative
U
لاک جلوگیری کننده از فساد
release denial
U
جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
safety regulations
U
ایین نامه جلوگیری از خطر
antibiotic
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
antibiotics
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
echo suppression
U
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
to pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
preventive
U
عامل ممانعت جلوگیری کننده
weak safety
U
جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
hinder
U
جلوگیری از ضربه زدن حریف
hold
U
متصرف بودن جلوگیری کردن از
pick up oneself
U
از افتادن خود جلوگیری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com