English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cyclostomate U وابسته به جانور دهان گرد
cyclostomatous U وابسته به جانور دهان گرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stomal U دهان دار وابسته به دهان
cyclostome U جانور از راسته دهان گردان
stomatal U وابسته به دهان
stomatogastric U وابسته به دهان ومعده
amoebic U وابسته به جانور تک سلولی
amphibiotic U وابسته به جانور دوزیستی
zoological U وابسته به جانور شناسی حیوان
zoographic U وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zoographical U وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
ctenophoran U وابسته بشانه داران جانور شانه دار
minions U شخص یا جانور سوگلی نوکریا وابسته چاپلوس معشوق
minion U شخص یا جانور سوگلی نوکریا وابسته چاپلوس معشوق
slaver U گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver U اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
epizoic U زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
rictus U گشادی دهان چاک دهان پرندگان
To pass the news by word of mouth . U خبری را در دهان به دهان پخش کردن
kiss of life U تنفس مصنوعی دهان به دهان
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
expired air method U روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
chops U دهان
mouthed U دهان
mouth U دهان
slobbered U اب دهان
gobs U دهان
puss U دهان
gob U دهان
OS U دهان
jibs U دهان
spittle U اب دهان
jib U دهان
jibbed U دهان
potato box U دهان
jibbing U دهان
polystome U دهان
polystomatous U دهان
saliva U اب دهان
astomatal U بی دهان
unmuffle U دهان
slobber U اب دهان
slobbering U اب دهان
astomatous U بی دهان
mouthing U دهان
mouths U دهان
slobbers U اب دهان
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
astomatal U فاقد دهان
throats U صدا دهان
throat U صدا دهان
halitosis U گند دهان
widemouthed U دهان باز
gag U دهان باز کن
gagged U دهان باز کن
slobbering U دهان را اب انداختن
stoma U شکاف دهان
gymnostomous U برهنه دهان
stomatal U دهان دار
stomatous U دهان دار
stomatology U دهان پزشکی
scolded U ادم بد دهان
insalivate U اب دهان زدن به
slobbers U دهان را اب انداختن
stomatitis U ورم دهان
stomatic U شبیه دهان
gags U دهان باز کن
reeks U بخار دهان
reeking U بخار دهان
fomalhaut U دهان ماهی
mouth-watering U دهان آب انداز
toho U دهان ببر
mouthwash U دهان شویه
reeked U بخار دهان
reek U بخار دهان
mum's the word <idiom> U دهان قرص
mouthwashes U دهان شویه
scolds U ادم بد دهان
to shut up U دهان بستن
scold U ادم بد دهان
slobbered U دهان را اب انداختن
gagging U دهان باز کن
slobber U دهان را اب انداختن
fetid U گند دهان
palate U سقف دهان
palates U سقف دهان
say a mouthful <idiom> U حرف دهان پر کن
spits U اب دهان خدو
peroral U از راه دهان
cyclostomatous U دهان گرد
mouthy U دهان دار
mouthing U در دهان گذاشتن
mouths U در دهان گذاشتن
rictus U چاک دهان
orals U از راه دهان
openmouthed U دهان باز
oral U از راه دهان
spit U اب دهان خدو
microstomous U کوچک دهان
mouthed U در دهان گذاشتن
mouth U در دهان گذاشتن
neb U پوزه دهان
cyclostomate U دهان گرد
animal U جانور
creatures U جانور
creature U جانور
beasts U جانور
nightwalker U جانور شب پر
beast U جانور
it pron U ان جانور
johnny U جانور نر
ruffianly U جانور خو
animals U جانور
structure of an animal U جانور
it U ان جانور
animalize U جانور
apod U جانور بی پا
he U جانور نر
malacostracan U جانور
hagfish U مارماهی دهان گرد
bad breath U بدبویی دهان [پزشکی]
to escape one's lips U از دهان کسی در رفتن
trap U نیرنگ فریب دهان
To muzzle the people. U دهان مردم را بستن
he has a loose tongue U دهان لقی دارد
xerostomia U خشکی دهان [پزشکی]
mugging U ساده لوح دهان
dry mouth syndrome U خشکی دهان [پزشکی]
mugged U ساده لوح دهان
mug U ساده لوح دهان
dry mouth U خشکی دهان [پزشکی]
throw to the wolves <idiom> U به دهان گرگ انداختن
fetor oris U بدبویی دهان [پزشکی]
toadfish U ماهی دهان گشاددریایی
paralysis of the face U لغو یا کجی دهان
orinasal U از دهان و بینی درامده
slobber U اب دهان روان ساختن
blurt U از دهان بیرون انداختن
drools U اب از دهان تراوش شدن
drooling U اب از دهان تراوش شدن
halitosis U بدبویی دهان [پزشکی]
slobbered U اب دهان روان ساختن
fish fag U زن بدزبان یابد دهان
drooled U اب از دهان تراوش شدن
slobbering U اب دهان روان ساختن
drool U اب از دهان تراوش شدن
slobbers U اب دهان روان ساختن
fullmouthed U دارای دهان کامل
socket کام [سقف دهان]
Wellington U چکمه دهان گشاد
squiggle U در دهان قرقره کردن
mush [British E] U دهان [اصطلاح روزمره]
pie hole [American E] U دهان [اصطلاح روزمره]
spiracular U شبیه سوراخ دهان
sound off U مزه دهان کسیرافهمیدن
bazoo [American E] U دهان [اصطلاح روزمره]
maw U دهان [اصطلاح روزمره]
yap [American E] U دهان [اصطلاح روزمره]
spit U اب دهان پرتاب کردن
spits U اب دهان پرتاب کردن
fondants U شیرینی ای که در دهان اب میشود
swearer U ادم بد دهان وفحاش
clump block U قرقره دهان گشاد
muzzle U دهان بند دهنه
gob [British E] U دهان [اصطلاح روزمره]
muzzling U دهان بند دهنه
muzzles U دهان بند دهنه
jaws U دهان [اصطلاح روزمره]
cake-hole [British E] U دهان [اصطلاح روزمره]
chops U دهان [اصطلاح روزمره]
trap U دهان [اصطلاح روزمره]
muzzled U دهان بند دهنه
fondant U شیرینی ای که در دهان اب میشود
gags U دهان بند بستن
mouthpart U زائده نزدیک دهان
squiggles U در دهان قرقره کردن
screw up U غنچه کردن دهان
ejaculated U از دهان بیرون پراندن
mugs U ساده لوح دهان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com