Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hydroelectric
U
وابسته به تولید نیروی برق بوسیله اب یا بخار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
hydro-electric
U
وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
hydro electric
U
وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
steam propulsion of ships
U
راندن کشتی ها بوسیله بخار
steamroller
U
جاده صاف کن دارای نیروی بخار
steamrollered
U
جاده صاف کن دارای نیروی بخار
steamrollering
U
جاده صاف کن دارای نیروی بخار
steamrollers
U
جاده صاف کن دارای نیروی بخار
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
hydroelectricity
U
برق تولید شده ارز اب یا بخار
sporogony
U
تولید مثل بوسیله هاگ
electro magnetism
U
تولید خواص مغناطیسی بوسیله
police state
U
اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police states
U
اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
schizogenesis
U
تولید مثل بوسیله شکاف خوردن
self fruitful
U
تولید مثل بوسیله گرده خود
power of production
U
نیروی تولید
radiotherapy
U
رادیو تراپی درمان بوسیله نیروی تشعشعی
schizogony
U
تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
paedogenesis
U
تولید مثل بوسیله نوزاد حشرات یا شفیره
electrophorus
U
الت تولید الکتریسته ساکن بوسیله القا
electrophoresis
U
حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
progenitive
U
دارای نیروی تولید
transmissions
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmission
U
سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
productiveness
U
حاصل خیزی نیروی تولید
homogamic
U
تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
homogamous
U
تولید نسل کننده بوسیله مقارت باهم جنس خود
necromantic
U
وابسته به پیشگویی یا جادوگری بوسیله مردگان سحری
naval
U
وابسته به نیروی دریایی
tractive
U
وابسته به نیروی کشش
naval attache
U
وابسته نیروی دریایی
dynamic
U
وابسته به نیروی محرکه جنباننده
electromagnetic
U
وابسته به نیروی مغناطیسی برق
hydraulic
U
وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
dynamically
U
وابسته به نیروی محرکه جنباننده
galvanist
U
متخصص تولید نیروی کهربایی با عمل شیمیایی یامعالجه ناخوشی با برق
photo pattern generation
U
تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
auto-immune
U
وابسته به تولید پادتنهای مضر
army national guard
U
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
fixed costs
U
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
clonal
U
وابسته به تولید مثل یا ابستنی غیر جنسی
genetic
U
وابسته به پیدایش یا اصل هر چیز مربوط به تولید و وراثت
geostrophic
U
وابسته به نیروی انحناء وپیچیدگی یا انقباضی که دراثرگردش زمین ایجادمیشود
tammany
U
انجمن تامانی نیویورک وابسته بانجمن طرفدار کسب نفوذ سیاسی وبلدی بوسیله رشاء
beta range
U
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
precipitation of moisture
U
انقباض و فرود امدن بخار تراکم بخار
iron law of wage
U
قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
steam irons
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron
U
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
fumed
U
بخار
vapo
U
بخار
haze
U
بخار
reeks
U
بخار
reeking
U
بخار
reek
U
بخار
water vapor
U
بخار اب
vaporific
U
بخار زا
vaporer
U
بخار زا
vapor
U
بخار
reeked
U
بخار
vapour
U
بخار اب
vapour
U
بخار
vaporific
U
بخار شو
aqueous vapor
U
بخار اب
steam
U
بخار
steams
U
بخار
steams
U
بخار اب
gases
U
بخار
gassed
U
بخار
fume
U
بخار
gasses
U
بخار
fumes
U
بخار
steam
U
بخار اب
steamed
U
بخار اب
brume
U
بخار
steaming
U
بخار
steaming
U
بخار اب
gas
U
بخار
fuming
U
بخار
halitus
U
بخار
miasma
U
بخار بد بو
steamed
U
بخار
miasmas
U
بخار بد بو
flue dust
U
بخار گاز
mercury vaper
U
بخار جیوه
steamer
U
کشتی بخار
flue boiler
U
دیگ بخار
boilers
U
مولد بخار
boilers
U
دیگ بخار
gas tank
U
بخار بنزین
steamer
U
ماشین بخار
reek
U
بخار دهان
mofette
U
بخار بدبو
vaporization
U
تبدیل به بخار
exhaust steam
U
بخار خروجی
steamers
U
ماشین بخار
steamers
U
کشتی بخار
volatilize
U
بخار شدن
boiler
U
مولد بخار
steamier
U
پر حرارت پر بخار
steamier
U
شبیه بخار
flue
U
لوله بخار
fume
U
بخار شدن
gasiform
U
بخار مانند
fuming
U
دود بخار
fume
U
دود بخار
horsepower
U
اسب بخار
fumed
U
بخار شدن
fumed
U
دود بخار
fumes
U
بخار شدن
vaporization
U
بخار سازی
furnace dust
U
بخار کوره
boiler
U
دیگ بخار
steamy
U
پر حرارت پر بخار
steamy
U
شبیه بخار
fumes
U
دود بخار
horse power
U
اسب بخار
flues
U
لوله بخار
hooter
U
سوت بخار
HP
U
اسب بخار
gland steam
U
بخار دورزبانه
fumatorium
U
اطاق بخار
steamiest
U
پر حرارت پر بخار
hooters
U
سوت بخار
fuming
U
بخار شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com