Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
optic
U
وابسته به بینایی
visive
U
وابسته به بینایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
optical instruments
U
الات وابسته به بینایی
orthoptic
U
وابسته به اصلاح نقص بینایی
Other Matches
spectrum
U
بینایی
visions
U
بینایی
eye
U
بینایی
vision
U
بینایی
eyesight
U
بینایی
eyeing
U
بینایی
eyes
U
بینایی
eying
U
بینایی
spectral
U
بینایی
sights
U
بینایی
sight
U
بینایی
perceptivity
U
بینایی
second sight
U
بینایی
perspectives
U
بینایی
perspective
U
بینایی
facial vision
U
بینایی صورتی
monochromatism
U
بینایی تک فامی
optometer
U
بینایی سنج
trichromatism
U
بینایی سه فامی
field of vision
U
میدان بینایی
optometry
U
بینایی سنجی
far point
U
برد بینایی
asthenopia
U
ضعف بینایی
optic nerve
U
عصب بینایی
the sense of sight
U
حس بینایی یا باصره
monocular vision
U
بینایی یک چشمی
optics
U
علم بینایی
photopia
U
بینایی درنورزیاد
discernment
U
بصیرت بینایی
dichromatism
U
بینایی دوفامی
emmetropis
U
بینایی طبیعی
tunnel vision
U
بینایی کانونی
scotopia
U
بینایی در تاریکی
emmetropia
U
بینایی طبیعی
visual yellow
U
زرد بینایی
quick sight
U
بینایی تیز
visual axis
U
محور بینایی
vision test
U
ازمون بینایی
rhodopsin
U
ارغوان بینایی
visual purple
U
ارغوان بینایی
visual acuity
U
تیزی بینایی
nervus opticus
U
عصب بینایی
paropsis
U
خراب شدن بینایی
campimeter
U
میدان سنج بینایی
perceptiveness
U
بینایی قوه مشاهده
xanthocyanopsia
U
بینایی زرد- ابی
optometric service
U
قسمت بینایی سنجی
manoptoscope
U
برتری سنج بینایی
scope
U
وسیله دیدبانی یا بینایی
test chart
U
لوحه بینایی سنجی
ametropia
U
نقص انکساری بینایی
kenning
U
نگاه قدرت بینایی
perimeter
U
میدان سنج بینایی
perimeters
U
میدان سنج بینایی
astigmatism
U
ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
hemeralopia
U
کمی بینایی در نور زیاد
orthoptic
U
درست کننده نقص بینایی
his sight could p darkness
U
بینایی وی تاریکی رامی شکافت
optometric service
U
بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
eye glass
U
شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
U
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
red out
U
از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
spectroscopy
U
بینایی بین طیف بین
spectroscope
U
بینایی بین طیف بین
associated
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pertaining
U
وابسته
federating
U
وابسته
attendant
U
وابسته
attendants
U
وابسته
attributable
U
وابسته به
tuitionary
U
وابسته به
elfin
U
وابسته به جن
belonging
U
وابسته ها
riverrine
U
وابسته به
pyrexic
U
وابسته به تب
pyrexial
U
وابسته به تب
pyretic
U
وابسته به تب
attached
U
وابسته
germane
U
وابسته
sexual organs
U
وابسته به
dependent
U
وابسته
diphtheric
U
وابسته به
of kin
U
وابسته
congenerous
U
وابسته
adjectives
U
وابسته
akin
U
وابسته
syncop
U
وابسته به غش
cephalic
U
وابسته به سر
thereof=of that
U
وابسته به ان
thereof
U
وابسته به ان
carpal
U
وابسته به مچ
pertianing
U
وابسته
federates
U
وابسته
federated
U
وابسته
federate
U
وابسته
adjective
U
وابسته
plantar
U
وابسته به کف پا
comprador
U
وابسته
interdependent
U
وابسته
aquatic
U
وابسته به اب
appurtenant
U
وابسته
affiliating
U
وابسته
affiliates
U
وابسته
affiliated
U
وابسته
affiliate
U
وابسته
commissarial
U
وابسته به
related
U
وابسته
attache
U
وابسته
pertinent
U
وابسته
cantabrigian
U
وابسته به
correspondents
U
وابسته
subordinating
U
وابسته
contingent
U
وابسته
contingents
U
وابسته
wedded
U
وابسته
subordinated
U
وابسته
hanger on
U
وابسته
relevant
U
وابسته
relative
U
وابسته
monitorial
U
وابسته به
israelitish
U
وابسته به
correspondent
U
وابسته
febile
U
وابسته به تب
messianic
U
وابسته به
levitical
U
وابسته به
subordinate
U
وابسته
dependant
U
وابسته
dependants
U
وابسته
elysian
U
وابسته به
subordinates
U
وابسته
gutturo nasal
U
وابسته بگلووبینی
adipic
U
وابسته به چربی
acoustical
U
وابسته به شنوایی
iranian
U
وابسته به ایران
iraqi
U
وابسته به عراق
haemic
U
وابسته بخون
paralytics
U
وابسته به فلج
intercollegiate
U
وابسته بکالج ها
predial or prae
U
وابسته به زمین
interferential
U
وابسته به دخالت
inspectoral
U
وابسته به بازرس ها
hematic
U
وابسته به خون
internuptial
U
وابسته به عروسی
interoceptive
U
وابسته به احشاء
potamic
U
وابسته به رودها
emotive
U
وابسته به احساسات
interrogatory
U
وابسته به سئوال
pancreatic
U
وابسته به لوزالمعده
degenerative
U
وابسته به انحطاط
inner directed
U
درون وابسته
landed
U
وابسته بزمین
generic
U
وابسته به تیره
irrigational
U
وابسته به ابیاری
isthmian
U
وابسته به باریکه
aerological
U
وابسته بهواشناسی
piscatorial
U
وابسته به صیدماهی
piscatorial
U
وابسته به ماهیگیری
aortal
U
وابسته بشاهرگ
aortic
U
وابسته بشاهرگ
kufic
U
وابسته به کوفه
lactic
U
وابسته به شیر
glandulous
U
وابسته به غدد
glandulose
U
وابسته به غدد
gerontic
U
وابسته به پیری
laryngeal
U
وابسته بنای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com