English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inferential U وابسته به استنتاج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inferrible U قابل استنتاج استنتاج پذیر
inferable U قابل استنتاج استنتاج پذیر
fruition U استنتاج
inference U استنتاج
subsumption U استنتاج
evolvement U استنتاج
inferences U استنتاج
eduction U استنتاج
conclusions U استنتاج
conclusion U استنتاج
draw a conclusion U استنتاج کردن
draw a cunclusion U استنتاج کردن
infers U استنتاج کردن
inferring U استنتاج کردن
inferred U استنتاج کردن
infer U استنتاج کردن
deriving U استنتاج کردن
deduction U استنتاج قیاسی
subsumes U استنتاج کردن
subsuming U استنتاج کردن
obversion U استنتاج معکوس
subsume U استنتاج کردن
derive U استنتاج کردن
derives U استنتاج کردن
conclude U استنتاج کردن
concludes U استنتاج کردن
subsumed U استنتاج کردن
evolving U استنتاج کردن نموکردن
evolve U استنتاج کردن نموکردن
evolved U استنتاج کردن نموکردن
evolves U استنتاج کردن نموکردن
inference rule U قواعد استنتاج [منطق]
to put two and two together <idiom> U استنتاج کردن [اصطلاح]
inductions U قیاس کل از جزء استنتاج
induction U قیاس کل از جزء استنتاج
deduction U استنتاج نتیجه گیری
inferentally U بطریق استنتاج یا استنباط
illatively U بطریق استنتاج یا استخراج
rule of inference, U قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
transformation rule U قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
inducing U استنتاج کردن تحریک شدن
induces U استنتاج کردن تحریک شدن
induced U استنتاج کردن تحریک شدن
conclude U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
concludes U نتیجه گرفتن استنتاج کردن
induce U استنتاج کردن تحریک شدن
synthesis U استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
syntheses U استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associates U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
attache U وابسته
adjectives U وابسته
congenerous U وابسته
belonging U وابسته ها
elysian U وابسته به
pertianing U وابسته
dependants U وابسته
dependent U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
monitorial U وابسته به
dependant U وابسته
adjective U وابسته
diphtheric U وابسته به
affiliates U وابسته
affiliated U وابسته
affiliate U وابسته
related U وابسته
syncop U وابسته به غش
plantar U وابسته به کف پا
pertinent U وابسته
attendant U وابسته
commissarial U وابسته به
comprador U وابسته
tuitionary U وابسته به
thereof U وابسته به ان
appurtenant U وابسته
federating U وابسته
cantabrigian U وابسته به
carpal U وابسته به مچ
federate U وابسته
federated U وابسته
aquatic U وابسته به اب
federates U وابسته
interdependent U وابسته
cephalic U وابسته به سر
of kin U وابسته
attendants U وابسته
pertaining U وابسته
subordinated U وابسته
subordinate U وابسته
attached U وابسته
pyretic U وابسته به تب
hanger on U وابسته
pyrexial U وابسته به تب
contingents U وابسته
febile U وابسته به تب
wedded U وابسته
israelitish U وابسته به
subordinating U وابسته
relevant U وابسته
akin U وابسته
affiliating U وابسته
attributable U وابسته به
levitical U وابسته به
sexual organs U وابسته به
correspondent U وابسته
riverrine U وابسته به
elfin U وابسته به جن
messianic U وابسته به
pyrexic U وابسته به تب
contingent U وابسته
relative U وابسته
germane U وابسته
correspondents U وابسته
subordinates U وابسته
seminal U وابسته به منی
ethnicity U وابسته به نژادشناسی
petrologic U وابسته به سنگ
municipal U وابسته بشهرداری
malic U وابسته به سیب
associated company U شرکت وابسته
humans U وابسته بانسان
human U وابسته بانسان
ethnic U وابسته به نژادشناسی
pharyngal U وابسته به گلوگاه
pharmacologic U وابسته بداروشناسی
psychologic U وابسته به روانشناسی
pubertal U وابسته به بلوغ
army attache U وابسته نظامی
archimedean U وابسته به ارشمیدس
puberal U وابسته به بلوغ
army attache U وابسته زمینی
pharisaic U وابسته به فریسی
provencal U وابسته بشهر
maritime U وابسته بدریانوردی
solar U وابسته بخورشید
ranine U وابسته به وزغ
rectal U وابسته به مقعد
diametral U وابسته بقطر
homicidal U وابسته به ادمکشی
rectorial U وابسته به rector
photographic U وابسته به عکاسی
rhinal U وابسته به بینی
surgical U وابسته به جراحی
oracular U وابسته به وحی
matrimonial U وابسته به عروسی
jugulars U وابسته بوریدوداجی
radio ulnar U وابسته به زندبالاوزندپائین
radio carpal U وابسته به زندبالاومچ
psychiatric U وابسته به روانپزشکی
petiolar U وابسته به برگدم
pyrrhic U وابسته به " پیروس "
pythian U وابسته به "اپولو"
pygmaean U وابسته به پیگمی ها
pygmean U وابسته به پیگمی ها
scientific U وابسته بعلم
attache U وابسته نظامی
investigatory U وابسته به رسیدگی
vital U وابسته به زندگی
vital U وابسته بزندگی
menstrual U وابسته به قاعده گی
porcine U وابسته بخوک
astronautical U وابسته به فضانوردان
potamic U وابسته به رودها
landed U وابسته بزمین
missions U وابسته به ماموریت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com