Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
martial
U
وابسته به ارتش نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
militarists
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarist
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
military attache
U
وابسته نظامی
attache
U
وابسته نظامی
army attache
U
وابسته نظامی
satellite
U
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
satellites
U
ماهواره اقمار یک کشور یا کشورهای وابسته سیاسی و نظامی
gl
U
مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
combined arms army
U
ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
active army
U
ارتش پیمانی ارتش کادر ثابت
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
army of occupation
U
ارتش فاتح ارتش اشغالگر
military services
U
نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
in service
U
درخدمت ارتش در ارتش
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
judge advocate general
U
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
field army
U
ارتش
army
U
ارتش
armies
U
ارتش
general staff
U
ستاد ارتش
pentagons
U
ارتش امریکا
general issue
U
ملزومات ارتش
women's army corps
U
ارتش زنان
military
U
جنگی ارتش
military campaign
U
لشکرکشی
[ارتش]
the red army
U
ارتش سرخ
the rank and file
U
توده ارتش
pentagon
U
ارتش امریکا
state guard
U
ارتش ایالتی
regular army
U
ارتش دائمی
regular army
U
ارتش منظم
constable
U
افسر ارتش
constables
U
افسر ارتش
serviceman
U
عضو ارتش
servicemen
U
عضو ارتش
combined arms army
U
ارتش مرکب
regular
U
ارتش کادر
regulars
U
ارتش کادر
standing army
U
ارتش دائمی
standing army
U
ارتش منظم
standing
U
ارتش ثابت
militarism
U
ارتش سالاری
irregulars
U
ارتش نامنظم
major
U
سرگرد ارتش
active duty
U
ارتش کادر
army artillery
U
توپخانه ارتش
field army
U
ارتش رزمی
army commander
U
فرمانده ارتش
active army
U
ارتش کادر
army corps
U
سپاههای ارتش
army group
U
گروه ارتش
army stores
U
فروشگاه ارتش
majoring
U
سرگرد ارتش
field army
U
ارتش صحرایی
the losses of the army
U
تلفات ارتش
the a of the army
U
پیشرفت ارتش
majored
U
سرگرد ارتش
supreme commander's staff
U
ستاد کل ارتش
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
army general staff
U
ستاد عمومی ارتش
regiments
U
گردان در ارتش انگلیس
army beta test
U
ازمون بتای ارتش
army alpha test
U
ازمون الفای ارتش
reserve components
U
قسمتهای احتیاط ارتش
reserve army of unemployed
U
ارتش ذخیره بیکاران
USA
U
ارتش ایالات متحده
industrial reserve army
U
ارتش ذخیره صنعتی
to dismiss
[American E]
U
معاف کردن
[ارتش]
joint chief of staff
U
رئیس ستاد ارتش
jcs
U
رئیس ستاد ارتش
to fall out
U
معاف کردن
[ارتش]
supreme commander's staff
U
ستاد عالی ارتش
army service area
U
منطقه عقب ارتش
armies
U
ارتش نیروی زمینی
army
U
ارتش نیروی زمینی
military justice
U
قوانین جزایی ارتش
yeomanry
U
ارتش داوطلب از زارعین
women's army corps
U
قسمت زنان ارتش
regiment
U
گردان در ارتش انگلیس
to fall out
U
مرخص کردن
[ارتش]
vivandiere
U
اغذیه فروش ارتش
regular army
U
ارتش کادر ثابت
to dismiss
[American E]
U
مرخص کردن
[ارتش]
brass hat
U
افسر ارشد ارتش
dismissal of the armey
U
مرخص کردن از ارتش
army troops
U
یکانهای رده ارتش
general officer
U
امرای ارتش امیران
general issue
U
تدارکات عمومی ارتش
brass hats
U
افسر ارشد ارتش
field grade
U
افسر ارشد ارتش
rifleman
U
تفنگ دار
[ارتش]
foreignlegion
U
سرباز داوطلب در ارتش
conscript army
U
ارتش سربازان وفیفه
standing army
U
ارتش کادر ثابت
quartermaster general
U
رئیس کل کارپردازی ارتش
marching order
[travel order]
U
دستور پیشروی
[ارتش]
punitive article
U
قوانین جزایی ارتش
the main army
U
بخش عمده ارتش
MI6
U
بخش 6 اطلاعات ارتش انگلستان
candidate
U
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
countermarch
U
تغییر جهت حرکت ارتش
seasoned troops
U
ارتش ورزیده و جنگ دیده
to issue marching order
U
دستور پیشروی دادن
[ارتش]
MI5
U
بخش 5 اطلاعات ارتش انگلستان
combat helmet
U
کلاه ایمنی جنگی
[ارتش]
pole position
U
آغازگاه
[ستاره شناسی]
[ارتش]
candidates
U
داوطلب خدمت در ارتش نامزد
marksman
U
نشانه گیر
[ارتش و ورزش]
marksman
U
تیرانداز ماهر
[ارتش و ورزش]
warlord
U
افسر عالی رتبه ارتش
defence
[British E]
U
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
staffs
U
چوب پرچم ستاد ارتش
defense
[American E]
U
دفاع
[قانون]
[ورزش]
[ارتش]
army in the field
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
reenlistment
U
دوباره در ارتش استخدام شدن
staffed
U
چوب پرچم ستاد ارتش
to see service
U
در ارتش یانیروی دریایی خدمت
fusilier
U
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
fusileer
U
هنگ تفنگداران ارتش انگلیس
staff
U
چوب پرچم ستاد ارتش
invasion currency
U
پول رایج ارتش اشغالگر
post exchange
U
فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
theater army
U
ارتش مستقر در صحنه عملیات
the army lost heavily
U
ارتش تلفات سنگین داد
army genetal classification test
U
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
v , device
U
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
agct
U
ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
To what do you attributeThe failure of the army?
U
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
conscription
U
داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
civil military action
U
عملیات کمک رسانی به مردم توسط ارتش
ration credit
U
تضمین سلامت مواد غذایی جیره ارتش
The army had to retreat from the battlefield.
U
ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
general
U
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
generals
U
ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
commissariats
U
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
commissariat
U
اداره خوار و بار و کارپردازی ارتش کلانتری
veterinarian
U
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarians
U
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
surgeon general
U
رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
unmilitary
U
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
war footing
U
حالت اماده باش در ارتش امادگی رزمی
american defense service medal
U
نشان خدمت ارتش امریکا درسال 14- 9391
joint operations
U
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
command sponsored dependent
U
بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
rookie
U
تازه کار
[بویژه در پلیس یا ارتش ]
[اصطلاح شوخی]
demoratize
U
بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
conscientious objectors
U
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector
U
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
landwehr
U
بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
associates
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com