English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
arctic U وابسته بقطب شمال سرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
holarctic U وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
Nordic U وابسته به شمال اروپا
polar U وابسته به قطب شمال وجنوب
moorish U وابسته به اهالی شمال افریقا
north-eastern U وابسته به شمال شرق ایالات متحده
upstate U وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
baltic U دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
northing U عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
north by cast U میان شمال و شمال شرقی
north east U شمال شرق شمال شرقی
north north east U میان شمال و شمال خاور
northeast U شمال شرقی شمال شرق
northwest U شمال غرب شمال غربی
north west U شمال غرب شمال غربی
north-east U شمال شرقی در شمال شرق
north-west U شمال غربی در شمال غرب
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
north U در شمال
north U شمال
north <adj.> U شمال
northerly U شمال
compass rose U شمال نما
North Pole U قطب شمال
north east U در شمال خاور
NW U شمال غربی
north-eastern U رو به شمال شرق
compass north U شمال مغناطیسی
north west U شمال باختر
north-west U شمال غرب
north wind U باد شمال
northeast U شمال خاوری
arctic U قطب شمال
arcturus U نگهبان شمال
north east U شمال خاور
the north pole U قطب شمال
north-westerly U شمال غربی
grid north U شمال شبکه
north westerly U شمال غربی
magnetic north U شمال مغناطیسی
northern U ساکن شمال
ina northerly direction U سوی شمال
north easterly U شمال شرقی
north-westerly U در شمال باختر
true north U شمال حقیقی
north-eastern U از شمال خاوری
Libya U شمال افریقا
epsilon bootis U رایت شمال
north western U شمال غربی
north-western U شمال غربی
northwestern U شمال غربی
true north U شمال واقعی
true north U شمال جغرافیایی
north-easterly U شمال شرقی
northerly U به سمت شمال
north westerly U در شمال باختر
northwest U شمال باختری
northeastern U شمال شرقی
north-east U شمال شرق
northeastward U شمال شرقی
northbound U عازم شمال
northerners U اهل شمال
north U باد شمال
northwardly U سوی شمال
northerner U اهل شمال
north U روبه شمال
northward U بسوی شمال شمالا
northwardly U بطرف شمال شمالی
magnetic north pole U قطب شمال مغناطیسی
upstater U اهل شمال استان
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
ice foot U دیواره یخ درنواحی شمال
northeastern U مربوط به شمال شرقی
northwestwards U بطرف شمال غربی
northwester U طوفان شمال غربی
northwester U باد شمال غربی
rubicon U رودی در شمال ایتالیا
Flemish Mannerism U انقلاب شمال اروپا
northwards U بسوی شمال شمالا
north-eastern U به سوی شمال شرق
smew U مرغابی شمال اروپاواسیا
northeastward U بطرف شمال شرقی
north easter U باد شمال خاور
north light roof U بام شمال نور
compass north U شمال قطب نما
northeaster U نسیم شمال شرقی
north wester U باد شمال باختر
celestial north pole U قطب شمال عالم
northeaster U باد شمال خاوری
Arctic Circle U مدار قطب شمال
NW U مخفف شمال غرب
northernmost U دورترین محل در شمال
norther U بیشتر بطرف شمال
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
moors U اهل شمال افریقا مسلمان
lemmings U موش صحرایی قطب شمال
moored U اهل شمال افریقا مسلمان
lemming U موش صحرایی قطب شمال
piedmont U ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
steelhead U ماهی ازاد شمال امریکا
low dutch U زبان شمال المان و هلندی
narwhale U نهنگ دریایی قطب شمال
narwhal U نهنگ دریایی قطب شمال
narwal U نهنگ دریایی قطب شمال
uptown U واقع در محلات شمال شهر
moor U اهل شمال افریقا مسلمان
barbary U کشوران اسلامی شمال افریقا
euroclidon U بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
The aircrafts was flying in a northerly direction. U هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
laplander U اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
inkberry U درخت خاص شمال شرق امریکا
white crappie U ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
bald eagle U نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
declination U مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
trouvere U شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
troy U شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
shaman U کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
bald eagles U نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
fox grape U انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
English style U [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
new england U نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
Expressionism U [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
Nahavand U شهر نهاوند [در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
gadwall U اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
azimuth U نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
Ditterling U [تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
gyrocompass U نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
true track U تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
jackrabbit U نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
wimp U آدم دست و پا چلفته [شمال آلمان] [خفت آور ] [اصطلاحات نوجوانان]
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
lapland U ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
blue laws U قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue law U قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Hispano-Moresque U [سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
Indian summer U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
associating U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
arcturus U نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
rhaeto romanic U زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
butterfly saddle rug U قالیچه نقش پروانه ای [این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
Tianjan U شهر تیانجان [شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
Quchan U قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
federated U وابسته
federate U وابسته
pertinent U وابسته
hanger on U وابسته
febile U وابسته به تب
elysian U وابسته به
attache U وابسته
appurtenant U وابسته
federates U وابسته
federating U وابسته
levitical U وابسته به
attached U وابسته
thereof U وابسته به ان
plantar U وابسته به کف پا
israelitish U وابسته به
pertianing U وابسته
related U وابسته
affiliate U وابسته
commissarial U وابسته به
congenerous U وابسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com