English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biologic U وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
archeologic U وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
scientific U وابسته بعلم
geogonostical U مربوط بعلم زمین شناسی
geogonostic U مربوط بعلم زمین شناسی
moral U وابسته بعلم اخلاق
pedagogical U وابسته بعلم اموزش
metaphsical U وابسته بعلم ماورا
thermodynamic U وابسته بعلم ترمودینامیک دماپویا
gastronomical U وابسته بعلم خوب خوردن
psychophysical U وابسته بعلم روابط میان تن وروان
rhetoric U وابسته بعلم بدیع یامعانی بیان
To the end of time. U حیات ابد (زندگی جاویدان )
ethnological U وابسته به نژادشناسی مربوط بعلم طوایف بشر
metaphysical U وابسته بعلم ماوراء طبیعی علوم معقول
geodesical U وابسته بعلم زمین پیمایی درسطح کره
abio U کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
philological U وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
bacteriologic U مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
vitalize U زندگی بخشیدن حیات بخشیدن
vital U وابسته به زندگی
neurologic U وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
tree of life U درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
biographical U وابسته بشرح زندگی
biographic U وابسته بشرح زندگی
biology U زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
biogenesis U تکامل حیات پیدایش حیات
laryngological U وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hydrologic U وابسته به اب شناسی
sociological U وابسته به جامعه شناسی
botanical U وابسته به گیاه شناسی
teleologic U وابسته به پایان شناسی
lithologic U وابسته به سنگ شناسی
archaeological U وابسته به باستان شناسی
craniological U وابسته به جمجمه شناسی
histologic U وابسته به بافت شناسی
histological U وابسته به بافت شناسی
linguistically U وابسته به زبان شناسی
geological U وابسته به زمین شناسی
osteologic U وابسته به استخوان شناسی
ornithological U وابسته به پرنده شناسی
orographic U وابسته به کوه شناسی
phenomenological U وابسته به پدیده شناسی
conchological U وابسته بصدف شناسی
ontological U وابسته به هستی شناسی
ontogenetic U وابسته به رشد شناسی
orological U وابسته بکوه شناسی
archeological U وابسته به باستان شناسی
geologic U وابسته به زمین شناسی
oncologic U وابسته به غده شناسی
ornithologic U وابسته به پرنده شناسی
immunologic U وابسته به ایمنی شناسی
herpetological U وابسته بخزنده شناسی
sociologic U وابسته به انسگان شناسی
therapeutic U وابسته به درمان شناسی
kinematical U وابسته به جنبش شناسی
volcanologic U وابسته به اتشفشان شناسی
pathologic U وابسته به اسیب شناسی
ichthyological U وابسته به ماهی شناسی
paleontological U وابسته به دیرین شناسی
numismatic U وابسته به سکه شناسی
odontological U وابسته بدندان شناسی
hypnological U وابسته به خواب شناسی
linguistic U وابسته به زبان شناسی
toxicol gical U وابسته به زهر شناسی
toxicologic U وابسته به زهر شناسی
petrologic U وابسته به سنگ شناسی
bionic U وابسته به زیست سازه شناسی
phytopathologic U وابسته به اسیب شناسی گیاهان
synecologic U وابسته به بوم شناسی گروهی
sociologic U وابسته بجامعه شناسی انسگانی
zoological U وابسته به جانور شناسی حیوان
physiognomonic U تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
astrologic U وابسته به نجوم بینی یا طالع شناسی
physiognomic U وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
philogical U وابسته به علم زبان یا لغت شناسی
zoographic U وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zoographical U وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
hymnologic U وابسته به سرود شناسی یاسرود سازی
permian U وابسته بدوره زمین شناسی پرمیان
anthropological U وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
phonological U وابسته به صوت شناسی یادگرگونی صدا در زبان
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
mesozoic U وابسته بدوره زمین شناسی بین " پرمیان " و " دوره سوم "
neozoic U وابسته بعهد زمین شناسی که از پایان دوره مسوزوئیک تا امروزه است
paleozoic U وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
it is impossible to live there U نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
ballistic U مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند
ophthalmological U وابسته به چشم شناسی یاناخوشیهای چشم
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. U ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
brio U حیات
divan U حیات
diwan U حیات
intravital U در طی حیات
life U حیات
vita U حیات
intravitam U در طی حیات
lives U حیات
alkahest U اب حیات
subsistence U حیات
entomology U حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
life giving U حیات بخش
life force U نشاط حیات
resurgence U تجدید حیات
rebirth U تجدید حیات
vital energy U قوه حیات
vitalism U حیات گرایی
aboveground U در قید حیات
vivifier U حیات بخش
staff of life U مایه حیات
vivification U حیات بخشی
vivific U حیات بخش
renascence U تجدید حیات
vivific U دارای حیات
resuscitative U حیات بخش
vitalization U حیات بخشی
alive U در قید حیات
enlivening U حیات بخشیدن
enliven U حیات بخشیدن
enlivened U حیات بخشیدن
enlivens U حیات بخشیدن
life test U ازمون حیات
base-court U حیات بیرونی
wildlife U حیات وحش
revitalization U تجدید حیات
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
endemic wildlife U حیات وحش بومی
renascent U تجدید حیات کننده
encourage U حیات تازه بخشیدن
hearten U حیات تازه بخشیدن
biocid U زیست کش مانع حیات
embolden U حیات تازه بخشیدن
biotic U مربوط به حیات وزندگی
elate U حیات تازه بخشیدن
reanimate U حیات تازه بخشیدن
reanimate U حیات تازه بخشیدن
viability U امکان ادامه حیات
To be in the land of the living . U درقید حیات بودن
countenance [encourage] U حیات تازه بخشیدن
vitalism U اعتقاد به اصالت حیات
unregenerated U دوباره حیات نیافته
unregenerate U دوباره حیات نیافته
wildlife management U مدیریت حیات وحش
psychbiology U علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
refuges U اواره گاه حیات وحش
refuge U اواره گاه حیات وحش
antibiotic U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
biocid U قاطع حیات کشنده حشرات
antibiotics U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
revivification U تجدید حیات رونق تازه
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
lateral meniscus U منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
philology U زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
reviver U تجدید حیات کننده بهوش اورنده
refocillate U تجدید حیات کردن بخود اوردن
zombiism U اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
immunogenetics U رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
metabolisms U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
metabolism U تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
biologism U اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
bioastronautics U مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
advancement U سهم الارثی که در زمان حیات پدر به فرزندان می دهند پیش قسط
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
karyology U هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
kinematics U حرکت شناسی جنبش شناسی
typology U گونه شناسی نوع شناسی
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
ornithology U پرنده شناسی [جانور شناسی] [پرنده شناسی]
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
pathologically U از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
oenology U می شناسی شراب شناسی
psychologically U از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
moslem league U اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com