Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
corporative
U
وابسته بشخصیت حقوقی شرکتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
corporator
U
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
controlled company
U
شرکتی که تحت کنترل شرکتی باشد
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
incorporates
U
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating
U
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate
U
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
judge advocate general
U
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
class b allotment
U
کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
participatory
U
شرکتی
joint
U
شرکتی مشاع
Freepost
U
پرداختبهایتمبرنامهتوسط شرکتی
a company of good standing
U
شرکتی با اعتبار
to hold a share in a business
U
در شرکتی سهمی داشتن
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
stockist
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
To lay the foundation of a company.
U
پایه واساس شرکتی راریختن
stockists
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
Apple Computer Corporation
U
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
clearing houses
U
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
to have a holding in a company
U
در شرکتی دارائی سهام داشتن
office grapevine
U
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
clearing house
U
شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing houses
U
شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing house
U
شرکتی که حسابها راتسویه میکند
to shake up
[a company]
<idiom>
U
سازمان
[شرکتی را ]
اساسا تغییر دادن
developers
U
شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
recapitalize
U
ترکیب سرمایه شرکتی راتغییر دادن
developer
U
شخص یا شرکتی که نرم افزار می نویسد
factoring agent
U
فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
holding company
U
شرکتی که سایر شرکتها را تحت کنترل دارد
freighters
U
فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
associated company
U
شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
privates
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
private
U
متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
freighter
U
فرد یا شرکتی که حمل کالا راانجام میدهد
notify party
U
فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
proprietary company
U
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
third
U
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
cybercafe
U
شرکتی که حاوی چند ترمینال متوسط به اینترنت است
thirds
U
شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
letter-box company
U
شرکتی
[درپناهگاه مالیاتی]
که تنها صندوق پستی دارد
to overcapitalize a company
U
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
mutual fund
U
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual funds
U
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
holding company
U
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
stationery
U
شرکتی که حاوی مط الب نوشتنی , کاغذهای مخصوص , پاکت نامه , برچسب و..... باشد
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
Sun Microsystems
U
شرکتی که سیستم برنامه نویسی gava را توسعه داد که در صفحات وب گسترده به کار میرود
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
legal
U
حقوقی
juridical
U
حقوقی
jural
U
حقوقی
soundex code
U
کد حقوقی
de jure
U
حقوقی
common carrier
U
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
corporate body
U
شخص حقوقی
juridical person
U
شخص حقوقی
solicitors
U
مشاور حقوقی
artificial persons
U
اشخاص حقوقی
civil proceedings
U
اقدامات حقوقی
legal counsel
U
مشاور حقوقی
legal
U
مشروع حقوقی
medicolegal
U
پزشکی- حقوقی
legal responsibility
U
مسئوولیت حقوقی
legal personality
U
شخصیت حقوقی
soundex code
U
کد حقوقی پرسنلی
legal person
U
شخص حقوقی
legal fiction
U
تصور حقوقی
pay grade
U
ضریب حقوقی
pay voucher
U
حواله حقوقی
Legal Advisor
U
مشاور حقوقی
jurisprudence
U
علم حقوقی
civil
U
داخلی حقوقی
pay voucher
U
سند حقوقی
legal entity
U
شخص حقوقی
legal committee
U
کمیته حقوقی
law term
U
اصطلاح حقوقی
solicitor
U
مشاور حقوقی
juristically
U
از لحاظ حقوقی
law agent
U
نماینده حقوقی
juridical personality
U
شخصیت حقوقی
commentary
U
تفسیر حقوقی
legal adviser
U
مشاور حقوقی
legal department
U
اداره حقوقی
jeopardy
U
گرفتاری حقوقی
legal advisor
U
مشاور حقوقی
juridically
U
از لحاظ حقوقی
commentaries
U
تفسیر حقوقی
Intel
U
شرکتی که اولین ریزپردازنده موجود را ساخت . و نیز پردازنده هایی ساختند که در IBMPC و کامپیوترهای سازگار استفاده میشود
lawyer
U
مشاور حقوقی حقوقدان
isonomy
U
تساوی سیاسی و حقوقی
action
U
جریان حقوقی تعقیب
in legal parlance
U
بزبان یا عباراتی حقوقی
writer to the signet
U
مشاور حقوقی اسکاتلندی
jurisconsult
U
فقیه مشاور حقوقی
military pay order
U
لیست حقوقی پرسنل
lawyers
U
مشاور حقوقی حقوقدان
The formalities of judicial process.
U
تشریفات حقوقی وقضایی
culpable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
actions
U
جریان حقوقی تعقیب
law enforcement
U
اجرای قوانین
[حقوقی]
institution
U
اصل حقوقی بنگاه
penal
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستحق کیفر
[حقوقی]
corporate
U
دارای شخصیت حقوقی
chargeable
<adj.>
U
مستحق کیفر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستحق کیفر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستحق کیفر
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستحق کیفر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
اتهام پذیر
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
اتهام پذیر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
اتهام پذیر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
اتهام پذیر
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
اتهام پذیر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
اتهام پذیر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
سزاوار کیفر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
سزاوار کیفر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
سزاوار کیفر
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
سزاوار کیفر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
سزاوار کیفر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستحق کیفر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
قابل تعقیب
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
to obtain legal advice
U
مشاوره حقوقی دریافتن
chargeable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
civil action
U
دعوی مدنی یا حقوقی
civil low
U
سیستم حقوقی رم باستان
civil procedure
U
اصول محاکمات حقوقی
penal
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
قابل تعقیب
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
قابل تعقیب
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
قابل تعقیب
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
قابل تعقیب
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
قابل تعقیب
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
سزاوار کیفر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
military pay order
U
جدول تغییرات حقوقی پرسنل
legal fiction
U
فرض قانونی فرضیه حقوقی
punishable
<adj.>
U
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
administrative(financial,legal)process.
U
جریان اداری (مالی .حقوقی )
chargeable
<adj.>
U
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
dockets
U
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
exemption from territorial jurisdiction
U
معافیت از سیستم حقوقی یک کشور
actionable
<adj.>
U
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
docketing
U
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
indictable
<adj.>
U
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
corporations
U
که دارای شخصیت حقوقی باشند
indictable
<adj.>
U
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
قابل تعقیب در دادگاه
[حقوقی]
company secretary
U
مسئول مالی و حقوقی شرکت
penal
<adj.>
U
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
docket
U
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
docketed
U
دفتر ثبت دعاوی حقوقی
actionable
<adj.>
U
قابل تعقیب قانونی
[حقوقی]
corporation
U
که دارای شخصیت حقوقی باشند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com