Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cometary
U
وابسته بستاره دنباله دار
cometic
U
وابسته بستاره دنباله دار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fugal
U
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
stargaze
U
بستاره ها خیره شدن
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
stem
U
دنباله
stemmed
U
دنباله
stemming
U
دنباله
stems
U
دنباله
rears
U
دنباله
rearing
U
دنباله
reared
U
دنباله
wakes
U
دنباله کش تی
waked
U
دنباله کش تی
suites
U
دنباله
suite
U
دنباله
trail
U
دنباله
follow-up
U
دنباله
trailed
U
دنباله
sequel
U
دنباله
sequels
U
دنباله
trains
U
دنباله
trained
U
دنباله
train
U
دنباله
tail end
U
دنباله
appendices
U
دنباله
trailing
U
دنباله
trails
U
دنباله
wake
U
دنباله کش تی
rear
U
دنباله
trainbearer
U
دنباله کش
series
U
دنباله
tails
U
دنباله
follow-ups
U
دنباله
tailed
U
دنباله
continued form
U
دنباله
following
U
دنباله
tail
U
دنباله
appendixes
U
دنباله
appendix
U
دنباله
trailing
U
دنباله داشتن
tailing
U
دنباله تعقیب
tail cone
U
دنباله مخروطی
tailing factor
U
ضریب دنباله
trail
U
دنباله داشتن
subsequent to
U
[مستقیما]
پس از
[به دنباله]
the trail of a meteor
U
دنباله شهاب
trailed
U
دنباله داشتن
sequence
U
دنباله
[ریاضی]
trails
U
دنباله داشتن
extension lines
U
خطوط دنباله
followism
U
دنباله روی
to follow
U
دنباله داشتن
full bottomed
U
دنباله دار
calling sequence
U
دنباله فراخوانی
to continue
U
دنباله داشتن
fibonacci series
U
دنباله فیبو ناجی
comet
U
ستاره دنباله دار
trail
U
دنباله دار بودن
trailed
U
دنباله دار بودن
comet
U
ذوذنب دنباله دار
deference need
U
نیاز دنباله روی
trails
U
دنباله دار بودن
comets
U
ذوذنب دنباله دار
blazing star
U
ستاره دنباله دار
full bottomed
U
دارای دنباله دراز
trailing
U
دنباله دار بودن
comets
U
ستاره دنباله دار
cometology
U
گفتاردرستارههای دنباله دار
followed by
<adj.>
U
دنباله گرفته شده با
sum of the terms of an infinite sequence
U
مجموع یک دنباله
[ریاضی]
series
U
مجموع یک دنباله
[ریاضی]
ship haven
U
طرادههای دنباله کشتی
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
sequences
U
به ترتیب مرتب کردن دنباله
sequence
U
به ترتیب مرتب کردن دنباله
the track of a comet
U
مسیر ستاره دنباله دار
sea tail
U
دنباله دریایی یکانهای هوارو
cometography
U
شرح ستاره دنباله دار
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
trailing zeros
U
صفرهای پشتی
[دنباله دار]
[ریاضی]
follow up
U
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
trainbearer
U
کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cama
U
توده ابرمانندی که هسته ستاره دنباله داررافراگرفته است
complete transaction
U
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
fugues
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugue
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
coma
U
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
comas
U
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
follow up
U
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
enjambment
U
دنبالهء سخنی رادرشعریابیت بعدی ادامه دادن دنباله سطری رابه سطردیگرکشیدن
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
vortex trail
U
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associating
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
sexual organs
U
وابسته به
pyretic
U
وابسته به تب
attendants
U
وابسته
attendant
U
وابسته
pyrexic
U
وابسته به تب
attached
U
وابسته
pyrexial
U
وابسته به تب
riverrine
U
وابسته به
of kin
U
وابسته
thereof=of that
U
وابسته به ان
interdependent
U
وابسته
germane
U
وابسته
diphtheric
U
وابسته به
adjective
U
وابسته
pertianing
U
وابسته
pertinent
U
وابسته
pertaining
U
وابسته
related
U
وابسته
affiliate
U
وابسته
affiliated
U
وابسته
affiliates
U
وابسته
affiliating
U
وابسته
attributable
U
وابسته به
elfin
U
وابسته به جن
appurtenant
U
وابسته
syncop
U
وابسته به غش
aquatic
U
وابسته به اب
plantar
U
وابسته به کف پا
cantabrigian
U
وابسته به
carpal
U
وابسته به مچ
thereof
U
وابسته به ان
adjectives
U
وابسته
akin
U
وابسته
congenerous
U
وابسته
comprador
U
وابسته
tuitionary
U
وابسته به
commissarial
U
وابسته به
belonging
U
وابسته ها
dependent
U
وابسته
attache
U
وابسته
federate
U
وابسته
federated
U
وابسته
federates
U
وابسته
federating
U
وابسته
cephalic
U
وابسته به سر
israelitish
U
وابسته به
contingents
U
وابسته
dependant
U
وابسته
dependants
U
وابسته
subordinating
U
وابسته
hanger on
U
وابسته
subordinates
U
وابسته
subordinate
U
وابسته
subordinated
U
وابسته
relevant
U
وابسته
messianic
U
وابسته به
febile
U
وابسته به تب
wedded
U
وابسته
relative
U
وابسته
elysian
U
وابسته به
contingent
U
وابسته
levitical
U
وابسته به
correspondents
U
وابسته
monitorial
U
وابسته به
correspondent
U
وابسته
presbyterial
U
وابسته به کشیش ها
press attache
U
وابسته مطبوعاتی
altitudinal
U
وابسته به اوج
isthmic
U
وابسته به باریکه
preemptive
U
وابسته به حق شفعه
preemptive
U
وابسته به پیشدستی
jesuitic
U
وابسته به یسوعیون
prefectoral
U
وابسته به اداری
hematic
U
وابسته به خون
iraqi
U
وابسته به عراق
provencal
U
وابسته بشهر
landed
U
وابسته بزمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com