English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
frame U هیکل حالت موقتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slump U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumped U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumps U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumping U کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
physiques U هیکل
body build U هیکل
figuring U هیکل
figures U هیکل
figure U هیکل
contour U هیکل
elephantine U بد هیکل
portliness U هیکل
fane U هیکل
person U هیکل
persons U هیکل
physique U هیکل
portly U هیکل وار
huskiest U نیرومندودرشت هیکل
huskies U نیرومندودرشت هیکل
husky U نیرومندودرشت هیکل
huskier U نیرومندودرشت هیکل
buxom U خوش هیکل
sturdier U قوی هیکل
statue U هیکل پیکر
sturdy U قوی هیکل
statues U هیکل پیکر
robustly U قوی هیکل
robust U قوی هیکل
sturdiest U قوی هیکل
robust U ستبر هیکل دار
upstanding U سر راست خوش هیکل
macrosplanchnic build U هیکل درشت تنه
giant U غول قوی هیکل
robustly U ستبر هیکل دار
giants U غول قوی هیکل
giantess U زن پهلوان یاقوی هیکل
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
irish wolfhound U سگ شکاری بزرگ وقوی هیکل
statuary U مجسمه ساز هیکل تراشی
gila monster U سوسمار قوی هیکل و بزرگ
statuesque U خوش هیکل مجسمه وار
habitus U وضعیت ساختمان جسمانی هیکل
unwielly U سنگین گنده بد هیکل دیرجنب
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
treadway U پل موقتی
provisional <adj.> U موقتی
intrim U موقتی
jackleg U موقتی
temporary <adj.> U موقتی
provisionary U موقتی
adinterim U موقتی
makeshift <adj.> U موقتی
extemporaneous U موقتی
pro forma U موقتی
tentative <adj.> U موقتی
flying bridge U پل موقتی
make-shift <adj.> U موقتی
interim U موقتی
provisory <adj.> U موقتی
bivouacs U اردوی موقتی
temporariness U موقتی بودن
scrip U رسید موقتی
scratch file U فایل موقتی
non resident U مقیم موقتی
funk hole U پناهگاه موقتی
floating bridge U پل متحرک موقتی
make shift construction U طرح موقتی
temporary error U خطای موقتی
provisionality U جنبه موقتی
bivouacking U اردوی موقتی
palliatives U مسکن موقتی
adjournment U تعطیل موقتی
bivouacs U اردوگاه موقتی
adjournments U تعطیل موقتی
sojoiurn U اقامت موقتی
sojourner U ساکن موقتی
non-resident U مقیم موقتی
barricaded U سنگربندی موقتی
bivouacking U اردوگاه موقتی
coalitions U اتحاد موقتی
coalition U اتحاد موقتی
dugout U پناهگاه موقتی
temporary structures U ساختمانهای موقتی
non-residents U مقیم موقتی
temporary storage U انباره موقتی
palliative U مسکن موقتی
make do U چاره موقتی
bivouacked U اردوگاه موقتی
bastes U کوک موقتی
basted U کوک موقتی
baste U کوک موقتی
gleamed U تظاهر موقتی
gleaming U تظاهر موقتی
corners U انحصار موقتی
house of d. U زندان موقتی
cornering U انحصار موقتی
bivouacked U اردوی موقتی
corner U انحصار موقتی
gleams U تظاهر موقتی
bivouac U اردوگاه موقتی
bivouac U اردوی موقتی
temporal U موقتی زودگذرفانی
gleam U تظاهر موقتی
barricading U سنگربندی موقتی
barricades U سنگربندی موقتی
provisionality U موقتی بودن
temporary gauge U اشل موقتی
barricade U سنگربندی موقتی
sojourns U اقامت موقتی
sojourn U اقامت موقتی
phantom tumour U باد موقتی
phantom tumour U برامدگی موقتی
faddle U سرگرمی موقتی
dugouts U پناهگاه موقتی
temporary income U درامد موقتی
casual uplift U بالا بردن موقتی
Band-Aid U چارهی سطحی و موقتی
jury sturt U پایه اضافی یا موقتی
Band-Aids U چارهی سطحی و موقتی
casual uplift U بالا رفتن موقتی
temporary data set U مجموعه داده موقتی
interregna U دوره حکومت موقتی
booth U پاسگاه یادکه موقتی
booths U پاسگاه یادکه موقتی
treadway bridge U پل عبور موقتی پیاده
dump U انبار موقتی اشغالدان
brainstorms U اشفتگی فکری موقتی
interregnums U دوره حکومت موقتی
stop gap U وسیله یا چاره موقتی
brainstorm U اشفتگی فکری موقتی
gasoline dump U مخزن موقتی بنزین
interim certificates U سند قرضه موقتی
recess U تعطیل موقتی تنفس
recesses U تعطیل موقتی تنفس
interrex U رئیس حکومت موقتی
interregnum U دوره حکومت موقتی
interlocutory U موقتی غیر قطعی
interim dividend سود موقتی سهام
interim dividend U سود سهام موقتی
hoarding U جمع اوری دیوار موقتی
put someone up U به کسی بطور موقتی جا دادن
hoardings U جمع اوری دیوار موقتی
makeshift U چاره موقتی ادم رذل
casual water U تجمع موقتی اب روی زمین
epaulement U استحکام موقتی جناحی مترس
radar silence U خاموش کردن موقتی رادارها
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
retrench U دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
blackout U فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی [پزشکی]
corners U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
cornering U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
assembly of notables U مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
corner U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
barracking U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
surging U تغییر ناگهانی و موقتی ولتاژبا جریان در یک مدار
strip U نوار مین گذاری باند فرود موقتی
to have a blackout U فراموشی [یا بیهوشی یا نابینایی] موقتی داشتن [پزشکی]
barracked U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barrack U منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
jumper U سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
jumpers U سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
glitch U خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
glitches U خرابی تصادفی یا موقتی در سخت افزار گیر در برنامه
breastwork U استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
tack weld U وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
bridge finance U وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com