English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it was an incorrect procedure U جریانش درست نبود
neither U هیچیک هیچیک از این دو
departure report U گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
none U هیچیک
never so U هیچیک
spot report U گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report generator U گزارش زایی گزارش گیری
report generator U گزارش ساز ایجادکننده گزارش
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report U گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
it was nothing short of U کم از.....نبود
he did the wrong thing U نبود
if i had thought of that U نبود
I was scared stiff. I had my heart in my mouth. U دل تو دلم نبود
no offences was meant U توهین نبود
lack of incentive U نبود انگیزه
he did not dislike itŠt. U بی میل نبود
it wasnot for noyhing that U بی خود نبود که
once upon a time U یکی بودیکی نبود
it did not profit me U مرا سودمند نبود
he was not inclined to go U مایل برفتن نبود
it was all quiet in london U درلندن خبری نبود
it was not p to do that U کردن انکارمصلحت نبود
I had completely forgotten . U هیچ یادم نبود
it was no better U هیچ بهتر نبود
he did not dislike itŠt. U ولی بی میل هم نبود
there was no mail to day U امروز پست نبود
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
he was proof against harm U اسیب بردار نبود
there was not a soul U ذی نفسی انجا نبود
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
He was I'll advised to quit (resign). U صلاحش نبود که استعفا ء دهد
It wasnt much of a dinner . U زیاد شام مهمی نبود
Nobody was there but me. U هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
Unfortunately it was not to be . U متأسفانه قسمت نشد ( نبود)
There wasnt a thing to eat. U هیچ چیز نبود که بخوریم
i'm sure i did not mean it U باور کنیدمقصودم این نبود
that is no new U اینکه خبر تازهای نبود
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
The food was not fit to eat. U غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
that was a quasi war U جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
it was beneath my notice U شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
It was warm , but not hot . U هوا گرم بود ولی داغ نبود
She wasn't any too pleased about his idea. U او [زن] در مورد ایده او [مرد] خیلی خوشحال نبود.
he was in a good temper U توی غیظ نبود خلقش بجا بود
parapherna U بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
It was an enjoyable performance, if less than ideal. U این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
else rule U قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
shelling report U گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report U گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering. U حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
he was nothing of an expert U هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
the well was a bad producer U ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
Once upon a time . U یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
recitetion U گزارش شز
report generator U گزارش زا
reportage U گزارش
reports U گزارش
account U گزارش
reported U گزارش
report U گزارش
reports U گزارش دادن
returns U گزارش رسمی
reports U گزارش دیدبانی
internal report U گزارش داخلی
journals U گزارش روزانه
logs U گزارش سفرهواپیما
log U گزارش سفرهواپیما
action U گزارش وضع
actions U گزارش وضع
reports U گزارش دادن به
journal U گزارش روزانه
story U روایت گزارش
reported U گزارش دیدبانی
bruit U گزارش سروصدا
blue bell U گزارش بدرفتاری
blue bell U گزارش جنایت
blue bark U گزارش حرکت
commentaries U گزارش رویداد
annual report U گزارش سالیانه
commentary U گزارش رویداد
an incomprehensive report U گزارش کوتاه
minute U گزارش وقایع
accident reporting U گزارش حادثه
report U گزارش دادن
command report U گزارش فرماندهی
detailed report U گزارش مشروح
reported U گزارش دادن به
hot report U گزارش مهم
annual report U گزارش سالانه
reported U گزارش دادن
flash report U گزارش انی
final report U گزارش نهایی
error report U گزارش خطا
report U گزارش دیدبانی
report U گزارش دادن به
edit line U خط گزارش وضعیت
account U اهمیت گزارش
school report U گزارش اموزشگاه
report progarm generator U تولیدبرنامه گزارش
report progarm generator U مولدبرنامه گزارش
wrap up U گزارش خلاصه
expertise U گزارش اهل فن
report generator U مولد گزارش
turn in <idiom> U گزارش دادن
report generation U تولید گزارش
report file U فایل گزارش
quarterly report U گزارش سه ماهه
viva report U گزارش شفاهی
visualreport U گزارش بصری
rpg U مولدبرنامه گزارش
situation report U گزارش وضعیت
status report U گزارش وضعیت
subemit a report U گزارش دادن
submit a report U گزارش دادن
reportable U گزارش دادنی
survey report U گزارش بازرسی
technical report U گزارش فنی
to give forth U گزارش دادن
report writer U نویسنده گزارش
report writer U گزارش نویسی
report program U برنامه گزارش
viva voting U گزارش شفاهی
management report U گزارش مدیریت
return U گزارش دادن
return U گزارش رسمی
returned U گزارش دادن
returned U گزارش رسمی
returns U گزارش دادن
returning U گزارش دادن
returning U گزارش رسمی
press report U گزارش خبری
periodic report U گزارش دورهای
to report [to a body] U گزارش دادن [به اداره ای]
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
super visum corporis U گزارش معاینه جسد
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
snap report U گزارش فوری یا انی
log U گزارش سفرنامه کشتی
logs U گزارش سفرنامه کشتی
to give an account of U گزارش و توضیح دادن
call-ups U دستور ارسال گزارش
reportedly U طبق گزارش یا شایعه
According to the riport . U بقرار این گزارش
bills U گزارش جریان دعوی
weekly progress report U گزارش هفتگی کار
bill U گزارش جریان دعوی
call up U دستور ارسال گزارش
call-up U دستور ارسال گزارش
aircraft accident report U گزارش سانحه هوایی
schedule report U گزارش زمانبندی شده
periodic intelligence report U گزارش نوبهای اطلاعاتی
flash report U گزارش برق اسا
docking report U گزارش تعمیر ناو
progress report U گزارش پیشرفت کار
draft report U گزارش نیمه نهایی
report of survey U گزارش تحقیقات یا بررسیها
progress reporting U گزارش پیشرفت کار
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
exception reporting U گزارش گیری مخصوص
project technical report U گزارش فنی پروژه
project technical report U گزارش فنی طرح
interim report U گزارش پیشرفت کار
contact report U گزارش اخذ تماس
misreport U اشتباه گزارش دادن
journal book U دفتر گزارش روزانه
logbook U گزارش روزانه سفرکشتی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com