Perdic | هیچکس دیگر جز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	none other than U	هیچکس دیگر جز

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	no one U	هیچکس
	never a man U	هیچکس
	never a one U	هیچکس
	no person U	هیچکس
	no-one U	هیچکس
	never so U	هیچکس
	none but low people go there U	هیچکس
	neer a man U	هیچکس
	his hat cover his fanily U	هیچکس را ندارد
	no one man U	هیچکس به تنهایی
	Nobody has come yet . U	هیچکس هنوز نیامده
	no one raised his voice U	صدای هیچکس درنیامد
	no one is here U	هیچکس اینجا نیست
	no person other than yourself U	به غیر از شما هیچکس
	No-one is above the law. U	هیچکس برتر از قانون نیست.
	nix U	هیچکس رای مخالف دادن
	it is a thankless task U	هیچکس نخواهدگفت مرحمت سرکارزیاد
	But no one was ever talking about that! U	اما هیچکس در آن مورد حرفی نزد!
	Nobody was late except me . U	هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
	to be second to none <idiom> U	هیچکس حریف او نمی شود [اصطلاح]
	to be second to no one <idiom> U	هیچکس حریف او نمی شود [اصطلاح]
	no one man can do it U	هیچکس به تنهایی نمیتوانداین کار را بکند
	One cannot put back the clock. <proverb> U	هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
	No one needed to know save herself / outside herself [American E] . U	به غیر از او [زن] هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
	You cannot make a silk purse out of a sows ear . <proverb> U	هیچکس نمى تواند از گوش ماده خو,ابریشم خالص بگیرد .
	I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it [anything] . U	من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم [هیچ چیزی] جادو بشود.
	chips U	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
	chip U	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
	otherwise <adv.> U	به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
	conversion U	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
	conversions U	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
	references U	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
	reference U	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
	some other time U	دفعه دیگر [وقت دیگر]
	tunnelling U	روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
	He scorns and sneers at everyone. He is contemptuous of everyone. U	هیچکس راداخل آدم نمی داند (حساب نمی کند )
	he was otherwise ordered U	جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
	shifts U	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
	shift U	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
	shifted U	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
	metafile U	1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
	he had no more no to say U	دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
	HTML U	مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
	trans shipment U	انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
	of each other <adv.> U	از هم دیگر
	alternative U	شق دیگر
	alternative U	دیگر
	anymore U	دیگر
	next U	دیگر
	of one another <adv.> U	از هم دیگر
	from each other <adv.> U	از هم دیگر
	others U	دیگر
	furthers U	دیگر
	from one another <adv.> U	از هم دیگر
	alternatives U	شق دیگر
	alternatives U	دیگر
	thence U	دیگر
	furthering U	دیگر
	no more U	دیگر نه
	another U	دیگر
	one an other U	یک دیگر
	else U	دیگر
	further U	دیگر
	furthered U	دیگر
	secus U	از دیگر سو
	other U	دیگر
	he is no more U	او دیگر
	again U	دیگر
	othergates U	جور دیگر
	about-faces U	جهت دیگر
	about-faces U	سوی دیگر
	another U	شخص دیگر
	about-face U	جهت دیگر
	about face U	جهت دیگر
	about face U	سوی دیگر
	never more U	هرگز دیگر
	my other books U	کتابهای دیگر من
	to be no more U	دیگر نبودن
	on more U	بار دیگر
	other people U	مردم دیگر
	on the opposite side U	در انسوی دیگر
	on the other hand U	از سوی دیگر
	no more of that U	بس است دیگر
	on the other hand U	ازطرف دیگر
	on the other part U	از طرف دیگر
	next year U	سال دیگر
	aliunde U	از منبع دیگر
	nevermore U	دیگر ابدا
	nevermore U	هرگز دیگر
	It never occurred again.	دیگر رخ نداد.
	alternative unit U	واحدهای دیگر
	othergates U	طور دیگر
	In our other words. U	بعبارت دیگر
	another guess U	قسمتی دیگر
	scilicet U	بعبارت دیگر
	at a later period U	در موقع دیگر
	so muchthe worse U	دیگر بدتر
	t' other U	بعدی دیگر
	tother U	بعدی دیگر
	otherwhile U	وقت دیگر
	the other two U	دوتای دیگر
	again U	از طرف دیگر
	to wit U	بعبارت دیگر
	what more do you want U	دیگر چه می خواهید
	withil U	ازطرف دیگر
	another guess U	نوعی دیگر
	another day U	یک روز دیگر
	otherworld U	دنیای دیگر
	otherguess U	نوع دیگر
	another U	یکی دیگر
	in other words <idiom> U	به کلام دیگر
	on one's coat-tails <idiom> U	همراه کس دیگر
	otherguess U	جور دیگر
	otherguess U	بروش دیگر
	otherguise U	جور دیگر
	otherness U	چیز دیگر
	otherwhence U	از جای دیگر
	otherwhere U	جای دیگر
	otherwhere U	در مکان دیگر
	otherwhile U	گاه دیگر
	et al U	و در جای دیگر
	apart from that <adv.> U	ازطرف دیگر
	alternatively <adv.> U	به ترتیب دیگر
	at the same time [on the other hand] <adv.> U	به ترتیب دیگر
	by the same token <adv.> U	به ترتیب دیگر
	over- U	بسوی دیگر
	over U	بسوی دیگر
	on the other hand <adv.> U	به ترتیب دیگر
	on the other side <adv.> U	به ترتیب دیگر
	otherwise <adv.> U	به ترتیب دیگر
	about-face U	سوی دیگر
	elsewhere U	نقطه دیگر
	otherwise <adv.> U	طور دیگر
	on the other side <adv.> U	طور دیگر
	on the other hand <adv.> U	طور دیگر
	at the same time [on the other hand] <adv.> U	ازطرف دیگر
	by the same token <adv.> U	ازطرف دیگر
	on the other hand <adv.> U	ازطرف دیگر
	on the other side <adv.> U	ازطرف دیگر
	otherwise <adv.> U	ازطرف دیگر
	apart from that <adv.> U	به ترتیب دیگر
	alternatively <adv.> U	طور دیگر
	apart from that <adv.> U	طور دیگر
	at the same time [on the other hand] <adv.> U	طور دیگر
	by the same token <adv.> U	طور دیگر
	yon U	ان یکی دیگر ان
	once U	یکبار دیگر
	in other words <adv.> U	به کلام دیگر
	shunt U	به خط دیگر انداختن
	shunted U	به خط دیگر انداختن
	no more U	نه دیگر [بیشتر]
	shunts U	به خط دیگر انداختن
	no more U	دیگر ن [فعل]
	no longer U	نه دیگر [زمانی]
	in other words <adv.> U	به عبارت دیگر
	beside U	ازطرف دیگر
	not any more U	دیگر نه [بیشتر نه]
	otherwise U	طور دیگر
	to wit <adv.> U	به عبارت دیگر
	videlicet U	به عبارت دیگر
	in fact U	به عبارت دیگر
	others U	نوع دیگر
	namely <adv.> U	به عبارت دیگر
	somewhere else U	یک جای دیگر
	variant U	نوع دیگر
	a horse of another colour [different colour] U	مطلبی دیگر
	by the same token <adv.> U	از سوی دیگر
	alternatively <adv.> U	از سوی دیگر
	on the other hand <adv.> U	از سوی دیگر
	elsewhere U	بجای دیگر
	apart from that <adv.> U	از سوی دیگر
	at the same time [on the other hand] <adv.> U	از سوی دیگر
	elsewhere U	درجای دیگر
	on the other side <adv.> U	از سوی دیگر
	alternatively <adv.> U	ازطرف دیگر
	other U	نوع دیگر
	otherwise <adv.> U	از سوی دیگر
	inter alia U	میان چیزهای دیگر
	i never since saw him U	از ان پس دیگر هیچ او راندیدم
	metaphraze U	به عبارت دیگر در آوردن
	air-to-air U	از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
	inter alia U	میان اشخاص دیگر
	i gave him some others U	چندتای دیگر به او دادم
	again	باز [یکبار دیگر]
	it is never the worse U	دیگر بدتر که نیست
	air to air U	از یک هواپیما به هواپیمای دیگر
	aliunde U	ازیک جای دیگر
	he no longer went there U	دیگر انجا نرفت
	interfere U	با سم یک پا به پای دیگر زدن
	interfered U	با سم یک پا به پای دیگر زدن
	IF statement U	Gise کار دیگر را
	dialog U	صحبت با شخص دیگر
	it is allup with him U	دیگر امیدی ندارد
	alternate routing U	گزینش مسیر دیگر
	athwart U	از طرفی بطرف دیگر
	close aboard U	نزدیک به قایق دیگر
	spacemen U	اهل کرات دیگر
	spaceman U	اهل کرات دیگر
	de die in diem U	از روزی به روز دیگر
	hale U	سوی دیگر بردن