Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
No-one is above the law.
U
هیچکس برتر از قانون نیست.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
no one is here
U
هیچکس اینجا نیست
to be above the law
U
برتر از قانون بودن
declaratory statute
U
قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
ignorance of law is no excuse
U
جهل به قانون رافع مسئولیت نیست
illegal
U
آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
neer a man
U
هیچکس
never a one
U
هیچکس
never a man
U
هیچکس
no person
U
هیچکس
never so
U
هیچکس
no-one
U
هیچکس
no one
U
هیچکس
none but low people go there
U
هیچکس
legalism
U
رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale
U
فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive
U
قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code
U
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
none other than
U
هیچکس دیگر جز
no one man
U
هیچکس به تنهایی
his hat cover his fanily
U
هیچکس را ندارد
no one raised his voice
U
صدای هیچکس درنیامد
Nobody has come yet .
U
هیچکس هنوز نیامده
no person other than yourself
U
به غیر از شما هیچکس
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
it is a thankless task
U
هیچکس نخواهدگفت مرحمت سرکارزیاد
nix
U
هیچکس رای مخالف دادن
superempirical
U
برتر
prevalent
U
برتر
excelsior
U
برتر
advantageous
U
برتر
beyond
U
برتر از
top dog
U
برتر
overriding
U
برتر
preeminent
U
برتر
transcendent
U
برتر
aces
U
برتر
preferable
U
برتر
wiredrawn
U
برتر
dominant
U
برتر
above
U
برتر
hegemonic
U
برتر
superiors
U
برتر
higher up
U
برتر
preponderant
U
برتر
surpassing
U
برتر
superior
U
برتر
ace
U
برتر
the above figures
U
برتر
law of procedure
U
قانون اصول محاکمات قانون شکلی
to be second to no one
<idiom>
U
هیچکس حریف او نمی شود
[اصطلاح]
Nobody was late except me .
U
هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
to be second to none
<idiom>
U
هیچکس حریف او نمی شود
[اصطلاح]
But no one was ever talking about that!
U
اما هیچکس در آن مورد حرفی نزد!
no one man can do it
U
هیچکس به تنهایی نمیتوانداین کار را بکند
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
superiorly
U
بطور برتر
master race
U
نژاد برتر
outrank
U
برتر بودن
vantage
U
سرکوب برتر
superiors
U
ارشد برتر
premiered
U
برتر والاتر
paramount
U
برتر بزرگتر
premiering
U
برتر والاتر
premiere
U
برتر والاتر
immensurable
U
برتر ازقیاس
superhuman
U
برتر از انسان
premiers
U
برتر والاتر
superior
U
ارشد برتر
premieres
U
برتر والاتر
go-ahead
U
امتیاز برتر
premier
U
برتر والاتر
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
No one needed to know save herself / outside herself
[American E]
.
U
به غیر از او
[زن]
هیچکس نباید از آن چیز آگاه باشد.
One cannot put back the clock.
<proverb>
U
هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
world beater
U
شخص برتر ازاقران
supremacist
U
خود برتر پندار
overrode
U
برتر یا مهمتر بودن
macho
U
مرد برتر پندار
machismo
U
مرد برتر پنداری
override
U
برتر یا مهمتر بودن
overridden
U
برتر یا مهمتر بودن
paramountly
U
بطور برتر یا افضل
supremacists
U
خود برتر پندار
overrides
U
برتر یا مهمتر بودن
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
outgun
U
غلبه بر حریفان با حمله برتر
You cannot make a silk purse out of a sows ear .
<proverb>
U
هیچکس نمى تواند از گوش ماده خو,ابریشم خالص بگیرد .
say's law
U
قانون سی . براساس این قانون
canon
U
قانون کلی قانون شرع
penal statute
U
قانون جزایی قانون مجازات
canons
U
قانون کلی قانون شرع
computer graphics metafile
U
فایل برتر نگاره سازی کامپیوتری
I didn't tell anyone beforehand, as I didn't want to jinx it
[anything]
.
U
من قبل از آن به هیچکس نگفتم چونکه نخواستم
[هیچ چیزی]
جادو بشود.
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
marginal productivity law
U
قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
He scorns and sneers at everyone. He is contemptuous of everyone.
U
هیچکس راداخل آدم نمی داند (حساب نمی کند )
the law does not apply to him
U
او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
super
U
: پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
swelled head
<idiom>
U
(خود بزرگ بینی) از واقعیت خود را برتر دیدن
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
the long arm of the law
U
دست قانون
[دست قدرتمند قانون]
he takes no notice of it
U
نیست
it is well enough
U
بد نیست
he is not of our number
U
از ما نیست
auxiliaries
U
نیست
auxiliary
U
نیست
secondary
U
نیست
isn't
U
نیست
storage
U
می نیست
temporary storage
U
می نیست
It's not new.
نو نیست.
Plug and Play
U
یچ نیست
aint
U
نیست
inextinct
U
نیست نشده
It cant be helped.
U
چاره ای نیست
it is immaterial
U
چیزی نیست
he is not in it
U
داخل نیست
Nevermind!
U
مهم نیست !
if you please
U
اگرزحمت نیست
niet le fait
U
کار او نیست
there is no hurry
U
عجلهای نیست
there is no hurry
U
شتابی نیست
He goes on and on . He is most persistent .
U
ول کن معامله نیست
it has escaped my remembrance
U
یاد نیست
There is no hot water
U
آب گرم نیست.
no trouble
U
زحمتی نیست
thereis no end to it
U
انراپایانی نیست
close the door please
U
اگرزحمت نیست
no hurry
U
عجلهای نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it .
U
مردش نیست
he has nothing in him
U
کسی نیست
he is a bad husband
U
صرفه جو نیست
he is out of his senses
U
بهوش نیست
he is out of huomor
U
سر خلق نیست
he is out of huomor
U
سر دماغ نیست
nihilism
U
نیست انگاری
he is rather i. than sick
U
ناخوش نیست
no wonder
<idiom>
U
تعجبی نیست
he is not willing to go
U
نیست برود
no sweat
<idiom>
U
مشکلی نیست
that is wrong
U
درست نیست
that is not it
U
این نیست
sacred cow
<idiom>
U
چارهای نیست
the ice is treach erous
U
یخ محکم نیست
i do not have it in me
U
از من ساخته نیست
he is none of my friends
U
او از دوستان من نیست
dont mention it
U
چیزی نیست
he knows a thing or two
U
بی تجربه نیست
you are written
U
حق با شما نیست
that depends
U
معلوم نیست
to make no mention of
U
ذکری از ان نیست
Such is not the case . That is not so.
U
اینطور نیست
it is unnecessary
U
لازم نیست
It's not new.
جدید نیست.
static
U
که پویا نیست
needn't
U
لازم نیست
It is all right . It is o. k.
U
طوری نیست
it lies beyond his competence
U
در صلاحیت او نیست
I dont remember ( recall ) .
U
یادم نیست
no matter
U
چیزی نیست
ought not
U
شایسته نیست
it is unsuitable
U
مناسب نیست
It is not advisable . It is inexpedient.
U
صلاح نیست
it's only me
U
کسی نیست
no object
U
چیزی نیست
it needs not
U
لازم نیست
it is nothing out of the way
U
غریب نیست
it is not half bad
U
هیچ بد نیست
it is not in good workingorder
U
دایر نیست
my health is tolerable
U
حالم بد نیست
There is nothing wrong with you . You are all right .
U
هیچیت نیست
cold is merely privative
U
گرما نیست
The scales are not even .
U
ترازو میزان نیست
he is indisposed to go
U
اماده رفتن نیست
you're telling me
<idiom>
U
احتیاج نیست به من بگی
he is not of that stamp
U
ازان جنس نیست
if you dont object
U
اگر مانعی نیست
an illegible writing
U
خطی که خوانا نیست
he is unequal to the task
U
مرد اینکار نیست
he is unable to speak
U
قادربسخن گفتن نیست
he is not willing to go
U
مایل برفتن نیست
This isn't clean.
این تمیز نیست.
This isn't fresh.
این تازه نیست.
rast
U
هیج همچوچیزی نیست
It is nothing to speak of .
U
چیز قابلی نیست
he is nod
U
اهل انظباط نیست
he is indisposed to go
U
مایل نیست برود
wrong
U
پیام صحیح نیست
clara
U
هدف موجود نیست
wronging
U
پیام صحیح نیست
This isn't mine.
این مال من نیست.
She is romantically inclined. She i8s game.
U
از دو حال خارج نیست
His honest is beyond question.
U
دردرستی اوحرفی نیست
He couldnt care less. He doesnt give (care)a damn.
U
عین خیالش نیست
It is beyond repair. It cannot be put right.
U
درست شدنی نیست
I cant help it. It is beyond my control.
U
دست خودم نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com