English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to stand in awe U هیبت داشتن وحرمت بجااوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
paying U بجااوردن
pays U بجااوردن
spots U بجااوردن
pay U بجااوردن
spot U بجااوردن
churches U کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
church U کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
solemnity U هیبت
awed U هیبت
direness U هیبت
imposing presence U هیبت
awe U هیبت
awed U هیبت دادن
awe U هیبت دادن
scared U هیبت محل هراسناک
scaring U هیبت محل هراسناک
awesome U مایه هیبت یا حرمت
scares U هیبت محل هراسناک
to strike with awe U هیبت زده کردن
scare U هیبت محل هراسناک
imposingly U از روی نفوذ یا هیبت
lycanthropy U تبدیل به هیبت گرگ در اثر جادو وغیره
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
doubts U شک داشتن
bears U در بر داشتن
to hold a meeting U داشتن
have U داشتن
bears U داشتن
bear U در بر داشتن
bear U داشتن
having U داشتن
to have U داشتن
to possess U داشتن
to have possession of U داشتن
possess U داشتن
doubt U شک داشتن
possesses U داشتن
relieving U داشتن
doubted U شک داشتن
doubting U شک داشتن
intercommon U داشتن
want U کم داشتن
lackvt U کم داشتن
to hold U داشتن
owning U داشتن
to have f. U تب داشتن
relieves U داشتن
relieve U داشتن
lacked U کم داشتن
lack U کم داشتن
to go hot U تب داشتن
wanted U کم داشتن
to be in a f. U تب داشتن
owned U داشتن
possessing U داشتن
monogyny U داشتن یک زن
own U داشتن
lacks U کم داشتن
owns U داشتن
to be feverish U تب داشتن
redolence U بو داشتن
to be in debt U بدهی داشتن
shimmy U تاب داشتن
to be in demand U طالب داشتن
contested U اعتراض داشتن بر
contesting U اعتراض داشتن بر
contests U اعتراض داشتن بر
to bring good luck U شگون داشتن
to bear enmity U دشمنی داشتن
to bear any one a grudge U به کسی لج داشتن
to bear a grudge U لج یاکینه داشتن
to be in rapport U تماس داشتن
contest U اعتراض داشتن بر
implies U دلالت داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
shimmy U لرزش داشتن
phthiriasis U شپشک داشتن
to be afraid U بیم داشتن
to be in a state of a U بیم داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
to have the pull of U برتری داشتن بر
tolerate U طاقت داشتن
tolerated U طاقت داشتن
tolerates U طاقت داشتن
to be in arrear U پس افت داشتن
tolerating U طاقت داشتن
vibrates U ارتعاش داشتن
to be in contact U تماس داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
to carry authority U نفوذیاقدرت داشتن
to have in remembrance U یاد داشتن
to hang up U نگاه داشتن
to have a bee in ones bonnet U کک درتنبان داشتن
to have an steem for U محترم داشتن
contradict U تناقض داشتن با
hears U خبر داشتن
hear U خبر داشتن
abominates U تنفر داشتن
contradicted U تناقض داشتن با
abominated U تنفر داشتن
abominate U تنفر داشتن
to rold in steem U محترم داشتن
to give support to U نگاه داشتن
to get the wind up U بیم داشتن
to fondle to the heart U گرامی داشتن
adjudge مقرر داشتن
imply U دلالت داشتن
implying U دلالت داشتن
to drive at U قصد داشتن از
to have patience U شکیبایی داشتن
to have in view U در نظر داشتن
abominating U تنفر داشتن
to have in stock U موجود داشتن
vary U فرق داشتن
to drive at U توجه داشتن به
to have in remembrance U بخاطر داشتن
varies U فرق داشتن
provides U مقرر داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
to keep in U نگاه داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
retained U نگاه داشتن
retain U نگاه داشتن
to lie heavy on one's heart U رنجه داشتن
expects U چشم داشتن
to lie heavy on one's heart U معذب داشتن
expecting U چشم داشتن
to lock out U نگاه داشتن
expected U چشم داشتن
to look forward to U انتظار داشتن
expect U چشم داشتن
retaining U نگاه داشتن
to lay by the heels U باز داشتن
occupying U مشغول داشتن
occupy U مشغول داشتن
occupies U مشغول داشتن
to keep shop U دکان داشتن
to keep up prices U نرخهارابالانگاه داشتن
to keep watch U پاس داشتن
to know by heart U ازحفظ داشتن
to know for certain U یقین داشتن
to know what's what U خبرازجهان داشتن
retains U نگاه داشتن
keeps U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
play-acted U نقش داشتن
play-acting U نقش داشتن
play-acts U نقش داشتن
limps U سکته داشتن
limping U سکته داشتن
limped U سکته داشتن
limp U سکته داشتن
nettles U رنجه داشتن
nettle U رنجه داشتن
craves U اشتیاق داشتن
craved U اشتیاق داشتن
crave U اشتیاق داشتن
play-act U نقش داشتن
trepan U تمایل داشتن
falloff U تمایل داشتن
to observe a fast U روزه داشتن
to owe one a grudge U با کسی لج داشتن
to run on U ادامه داشتن
refrains U نگاه داشتن
refraining U نگاه داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com