English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mission U هیات اعزامی هیات تبلیغی
missions U هیات اعزامی هیات تبلیغی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
head of the mission U رئیس هیات اعزامی
mission U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
missions U ماموریت هیئت اعزامی یا تبلیغی
summings up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summing up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
council U هیات
missions U هیات
councils U هیات
mission U هیات
board U هیات
boarded U هیات
corps U هیات
body U هیات
bodies U هیات
party U هیات
diplomatic corps U هیات سیاسی
jury U هیات داوران
legislative assembly U هیات مقننه
managing commission U هیات مدیره
arbitral tribunal U هیات تحکیم
juries U هیات داوران
juries U هیات منصفه
selection board U هیات گزینش
board of conciliation U هیات مصالحه
diplomatic corps U هیات دیپلماتیک
council of ministers U هیات وزیران
board of trustee U هیات امناء
consular corps U هیات کنسولی
council of ministers U هیات وزرا
cabint U هیات وزرا
board of trutees U هیات امنا
board of directors U هیات نظار
board of directors U هیات مدیره
managing committee U هیات مدیره
executive commission U هیات رئیسه
executive commission U هیات مجریه
executive committee U هیات رئیسه
executive committee U هیات اجرایی
fact finding body U هیات تحقیق
managing committee U هیات رئیسه
jury U هیات منصفه
governing body U هیات حاکمه
governing bodies U هیات حاکمه
legislatures U هیات مقننه
legislature U هیات مقننه
cabinets U هیات دولت
deputations U هیات نمایندگان
deputation U هیات نمایندگان
the ministry U هیات وزیران
directorate U هیات مدیره
directorates U هیات مدیره
sovereign U هیات رئیسه
cabinet U هیات دولت
sovereigns U هیات رئیسه
delegations U هیات نمایندگان
delegation U هیات نمایندگان
award U حکم هیات داوری
chairmen U رئیس هیات مدیره
chairman U رئیس هیات مدیره
benches U هیات قضات محکمه
bench U هیات قضات محکمه
member of the jury U عضو هیات منصفه
awarded U حکم هیات داوری
cabinet council U جلسه هیات وزیران
chairman of the board of directors U رئیس هیات مدیره
awarding U حکم هیات داوری
law of pragnanz U قانون هیات گرایی
jury man U عضو هیات منصفه
awards U حکم هیات داوری
election of the committee U انتخابات هیات رئیسه
forewoman U سخنگوی هیات منصفه
diplomatic bady U هیات سیاسی نمایندگان
diplomatic body U هیات نمایندگان سیاسی
jurors U عضو هیات منصفه
diplomatic corps U هیات نمایندگان سیاسی
constituency U هیات موکلان یک حوزه
verdict U تصمیم هیات منصفه
officers U عضو هیات رئیسه
foremen U سخنگوی هیات منصفه
officer U عضو هیات رئیسه
Privy Council U هیات مشاورین سلطنتی
foreman U سخنگوی هیات منصفه
juror U عضو هیات منصفه
verdicts U رای هیات منصفه
grand jury U هیات منصفه عالی
grand juries U هیات منصفه عالی
verdicts U تصمیم هیات منصفه
verdict U رای هیات منصفه
constituencies U هیات موکلان یک حوزه
challenging a juror U جرح عضو هیات منصفه
order in council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی
returned U گزارش نهایی هیات تحقیق
returning U گزارش نهایی هیات تحقیق
returns U گزارش نهایی هیات تحقیق
bar council U هیات مدیره کانون وکلا
legislator U شارع عضو هیات مقننه
delegations U اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegation U اعزام نماینده هیات نمایندگی
legislators U شارع عضو هیات مقننه
return U گزارش نهایی هیات تحقیق
selection U دسته یا هیات انتخاب شده
selections U دسته یا هیات انتخاب شده
oligrachy U هیات حاکمه حکومتی با عده معدود
striking a jury U تعیین هیات منصفه با روش حذفی
struck U هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
principal challenger U رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
perverse verdict U رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
panels U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
inquisition U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisitions U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
panel U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. U هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
open verdict U رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
summary conviction U حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
venire facias tot matrons U دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است
riders U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
peremptory challenge U رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
corporation U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations U شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
summing up evidence U نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
special verdict U رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
challenge U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
gestalt psychology U روانشناسی گشتالت روانشناسی هیات نگر
misdirection U در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود
arrest of judgment U سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
planning comission U هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
expeditions U هیئت اعزامی
expedition U هیئت اعزامی
expeditionary forces U نیروی اعزامی
expeditionary force U نیروی اعزامی
country teams U تیمهای اعزامی به کشورها
missionaries U وابسته به هیئت اعزامی
missionary U وابسته به هیئت اعزامی
expeditionary U وابسته به قشون کشی یاهیئت اعزامی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com