Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to consult one's pillow
U
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to take counsel of one'spillow
U
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
Other Matches
cogitates
U
اندیشه کردن
meditating
U
اندیشه کردن
ponders
U
اندیشه کردن
to bethink oneself
U
اندیشه کردن
mused
U
اندیشه کردن
cogitate
U
اندیشه کردن
cogitated
U
اندیشه کردن
cogitating
U
اندیشه کردن
pondering
U
اندیشه کردن
meditates
U
اندیشه کردن
meditated
U
اندیشه کردن
meditate
U
اندیشه کردن
muses
U
اندیشه کردن
muse
U
اندیشه کردن
to set one's affection
U
اندیشه کردن
trow
U
اندیشه کردن
conspiratress
U
اندیشه کردن در
bethink
U
اندیشه کردن
pondered
U
اندیشه کردن
ponder
U
اندیشه کردن
to r.over something
U
درچیزی اندیشه کردن
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
extemporizing
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporised
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to meditate on/over something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to form a notion
U
اندیشه کردن خیال بستن
extemporises
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to contemplate about/on/over something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
extemporising
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminated
U
اندیشه کردن دوباره جویدن
extemporizes
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminating
U
اندیشه کردن دوباره جویدن
ruminates
U
اندیشه کردن دوباره جویدن
extemporized
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ruminate
U
اندیشه کردن دوباره جویدن
extemporize
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to ruminate on something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to speak one's mind
U
اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
deliberate
U
اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberated
U
اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberates
U
اندیشه کردن کنکاش کردن
deliberating
U
اندیشه کردن کنکاش کردن
boot
U
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
to cry wolf too often
U
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
plegaphonia
U
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
noil
U
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
wheat germ
U
گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
shadow RAM
U
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
parallelled
U
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallelling
U
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleled
U
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
swagger cane
U
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
parallels
U
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
paralleling
U
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
parallel
U
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد
kermit
U
پروتکل ارسال فایل هنگام بار کردن داده با مودم
war head
U
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود
hard hyphen
U
خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
anchor block
U
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
write
U
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
writes
U
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write black printer
U
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
smoke test
U
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
head switching
U
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
ideas
U
اندیشه ها
extemporarily
U
بی اندیشه
offhanded
U
بی اندیشه
thought
U
اندیشه
thoughts
U
اندیشه
offhandedly
U
بی اندیشه
devisal
U
اندیشه
on the impluse of the moment
U
بی اندیشه
extemporal
U
بی اندیشه
meditation
U
اندیشه
concept
U
اندیشه
ponderation
U
اندیشه
notional
U
اندیشه
concepts
U
اندیشه ها
conception
U
اندیشه
brainchild
U
اندیشه
excogitation
U
اندیشه
rapt in meditation
U
اندیشه
internal conception
U
اندیشه
afterthought
U
پس اندیشه
second thoughts
U
اندیشه
incogitant
U
بی اندیشه
mentalities
U
اندیشه
ideas
U
اندیشه
mentality
U
اندیشه
idea
U
اندیشه
anxiety
U
اندیشه
afterthoughts
U
پس اندیشه
by rote
U
بی اندیشه
reflexion
U
اندیشه
anxieties
U
اندیشه
solicitude
U
اندیشه
lock on
U
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
association of ideas
U
تداعی اندیشه ها
bubbling
U
اندیشه پوچ
bubbles
U
اندیشه پوچ
musingly
U
در حال اندیشه
bubbled
U
اندیشه پوچ
notions
U
اندیشه فکر
bubble
U
اندیشه پوچ
forethought
U
اندیشه قبلی
woriless
U
بی غم اسوده بی اندیشه
ponderingly
U
اندیشه کنان
brooder
U
اندیشه کننده
overwhelmed with reflection
U
مستغرق اندیشه
intellectual history
U
تاریخ اندیشه ها
deliberation
U
اندیشه تامل
reflection
U
بازتاب اندیشه
considered
U
با اندیشه صحیح
notion
U
اندیشه فکر
cogitation
U
اندیشه وتفکر
an absurd notion
U
اندیشه پوچ
cerebrotonia
U
اندیشه ورزی
opinion
U
رای اندیشه
deliberations
U
اندیشه تامل
cerebrotonic
U
اندیشه ورز
thought stopping technique
U
فن بازداری اندیشه
thought reading
U
اندیشه خوانی
cogitable
U
اندیشه پذیر
thinkable
U
اندیشه پذیر
telepathy
U
اندیشه خوانی
opinions
U
رای اندیشه
cogitativeness
U
قوه اندیشه
otherworldiness
U
اندیشه عاقبت
worries
U
اندیشه نگرانی
worry
U
اندیشه نگرانی
mentalities
U
شیوه اندیشه
speculative
U
مربوط به اندیشه
economic thought
U
اندیشه اقتصادی
idiographic
U
اندیشه نگار
plan
U
تدبیر اندیشه
refelectingly
U
اندیشه کنان
plans
U
تدبیر اندیشه
ideation
U
اندیشه پردازی
prenotion
U
پیش اندیشه
mentality
U
شیوه اندیشه
immersed in thinking
U
غرق اندیشه
syntaxic thought
U
اندیشه منطقی
ideational fluency
U
سیالی اندیشه
devisable
U
شایسته اندیشه
premeditatedly
U
با اندیشه قبلی
ideality
U
اندیشه گرایی
delib erator
U
اندیشه کننده
plucks
U
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucking
U
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
plucked
U
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
pluck
U
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد
unpainted spot
U
تکه رنگ نشده هنگام رنگ کردن
thinking type
U
سنخ اندیشه ورز
pursuance of a plan
U
تعقیب اندیشه یا نقشهای
the seat thought
U
مرکز اندیشه یا فکر
ideographs
U
حروف اندیشه نگاری
cogitative
U
مربوط به اندیشه وتفکر
homo sapiens
U
انسان اندیشه ورز
to go off half
U
بی اندیشه سخن گفتن وزیاددیدن
conceptualize
U
تصور یا اندیشه چیزی راکردن
to open one's mind
U
اندیشه یا راز خود را به کسی گفتن
hyphens
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
hyphen
U
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود
intrusive thoughts
U
اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
bombing angle
U
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
night time
U
هنگام شب
terming
U
هنگام
gamut
U
هنگام
oestrum
U
هنگام
night-time
U
هنگام شب
termed
U
هنگام
moments
U
هنگام
times
U
هنگام
at night
U
شب هنگام
at nightfall
U
شب هنگام
term
U
هنگام
timed
U
هنگام
at dark
U
هنگام شب
during
U
هنگام
season
U
هنگام
seasoned
U
هنگام
seasons
U
هنگام
at the same moment
U
در آن هنگام
nightfall
U
شب هنگام
night season
U
شب هنگام
night season
U
هنگام شب
moment
U
هنگام
time
U
هنگام
nighttide
U
شب هنگام
night tide
U
هنگام شب
power down
U
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
when entering
U
هنگام ورود
at one's leisure
U
هنگام فراغت
dusk
U
هنگام غروب
binding time
U
هنگام انقیاد
at noon
U
هنگام فهر
updated
U
به هنگام دراوردن
execution time
U
هنگام اجرا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com