English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 51 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scrimmage U هنگامه کشمکش
scrimmages U هنگامه کشمکش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uproar U هنگامه
rumpus U هنگامه
tumult U هنگامه
skirmish U کشمکش
skirmishes U کشمکش
wrestling U کشمکش
melec U کشمکش
row U کشمکش
bouts U کشمکش
scuffles U کشمکش
scuffling U کشمکش
scuffle U کشمکش
bout U کشمکش
scuffled U کشمکش
wars U کشمکش کردن
struggled U کشمکش تنازع
struggle U کشمکش تنازع
wintle U کشمکش کردن
in-fighting U کشمکش درونی
agonist U دچار کشمکش
antagonise U کشمکش کردن
wrestles U کشتی کشمکش
wrestled U کشتی کشمکش
wrestle U کشتی کشمکش
conflict U کشمکش نبرد
conflicted U کشمکش نبرد
conflicts U کشمکش نبرد
war U کشمکش کردن
tensions U تنش کشمکش
tension U تنش کشمکش
stour U کشمکش عجله
struggling U کشمکش تنازع
struggles U کشمکش تنازع
toil U کار پر زحمت کشمکش
spat U کشمکش کردن سیلی
tussle U مسابقه جسمانی کشمکش
toiling U کار پر زحمت کشمکش
tussled U مسابقه جسمانی کشمکش
tussles U مسابقه جسمانی کشمکش
tussling U مسابقه جسمانی کشمکش
toiled U کار پر زحمت کشمکش
cut and thrust U کشمکش دست بیقه
battle royal U نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
scuffle U کشمکش کردن دست بیقه شدن با
scuffles U کشمکش کردن دست بیقه شدن با
scuffling U کشمکش کردن دست بیقه شدن با
scuffled U کشمکش کردن دست بیقه شدن با
fabianism U نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com