English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
league U هم پیمان شدن گروه ورزشی
leagues U هم پیمان شدن گروه ورزشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
minor league U دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
sportscasters U برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscaster U برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscasts U برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
sportscast U برنامههای ورزشی رادیو وتلویزیون گوینده برنامه ورزشی
packs U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack U گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
brucsels treaty organization U سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
concordat U پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
beach group U گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party U گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
civil reserve air fleet U گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing U یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party U گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
agonistic U ورزشی
gymnastical U ورزشی
athletic U ورزشی
sporty U ورزشی
sports medicine U طب ورزشی
wheel U اتحادیه ورزشی
gymnasium U مجموعه ورزشی
gymnasiums U مجموعه ورزشی
game U مسابقههای ورزشی
wheels U اتحادیه ورزشی
wheeling U اتحادیه ورزشی
calendar U تقویم ورزشی
sports facility U تاسیسات ورزشی
hot air balloon U بالن ورزشی
physical exercise U تمرین ورزشی
sweets U عرقگیر ورزشی
sweetsuit U عرقگیر ورزشی
calendars U تقویم ورزشی
hot-air balloon U بالن ورزشی
sport skill U مهارت ورزشی
hot-air balloons U بالن ورزشی
jersey U پیراهن ورزشی
jerseys U پیراهن ورزشی
athletic trainer U پزشکیار ورزشی
dumbbells U اسباب ورزشی
aerostat U بالون ورزشی
dumbbell U اسباب ورزشی
indian club U میل ورزشی
color U تفسیر ورزشی
club sport U باشگاه ورزشی
coliseum U استادیوم ورزشی
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
country clubs U باشگاه ورزشی وتفریحی
athletic training room U اطاق پزشکی- ورزشی
gymkhanas U ورزشگاه باشگاه ورزشی
ballets U رقص ورزشی و هنری
gymkhana U ورزشگاه باشگاه ورزشی
country club U باشگاه ورزشی وتفریحی
hosts U تهیه تسهیلات ورزشی
hosted U تهیه تسهیلات ورزشی
hosting U تهیه تسهیلات ورزشی
sport skill pattern U الگوی مهارت ورزشی
launching U قایق ورزشی و صیادی
player U هنرپیشه بازیکن ورزشی
sportswriter U وقایع نگار ورزشی
host U تهیه تسهیلات ورزشی
launches U قایق ورزشی و صیادی
launched U قایق ورزشی و صیادی
launch U قایق ورزشی و صیادی
ballet U رقص ورزشی و هنری
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
coach U رهبری عملیات ورزشی را کردن
marathon U یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
sport shirt U پیراهن یقه باز ورزشی
marathons U یک نوع مسابقه ورزشی استقامت
sportive U سرگرم تفریح وورزش ورزشی
cleat U میخ ته کفشهای ورزشی گوه
coached U رهبری عملیات ورزشی را کردن
coaches U رهبری عملیات ورزشی را کردن
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
feature U مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
featuring U مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
featured U مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
features U مهمترین قسمت برنامه ورزشی روز
spikes U یک جفت کفش ورزشی میخ دار
to show somebody up [in a competition] U کسی را شکست دادن [در مسابقه ورزشی]
to show somebody up [in a competition] U از کسی جلو زدن [در مسابقه ورزشی]
horde U گروه بیشمار گروه
hordes U گروه بیشمار گروه
pythiad U دوره چهار ساله جشنهای ورزشی " پیتین "
jayvee U عضو تازه کار تیم ورزشی دانشگاه
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
bloomer U شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
blazers U نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
head stock U راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
blazer U نوعی کت پشمی یاابریشمی ورزشی ژاکت مخصوص ورزش
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
allied U هم پیمان
avow U پیمان
lague U پیمان
avowing U پیمان
compacting U پیمان
avows U پیمان
in league U هم پیمان
compaction U پیمان
convenant U پیمان
troth U پیمان
deed of covenant U پیمان
promise U پیمان
promises U پیمان
allegiant U هم پیمان
treaty U پیمان
federate U هم پیمان
agreement U پیمان
act U پیمان
acted U پیمان
oath U پیمان
pacts U پیمان
oaths U پیمان
ally U هم پیمان
allying U هم پیمان
confederates U هم پیمان
treaties U پیمان
federated U هم پیمان
federates U هم پیمان
federating U هم پیمان
league U پیمان
obstriction U پیمان
leagues U پیمان
agreements U پیمان
confederate U هم پیمان
pact U پیمان
vowing U پیمان
compacted U پیمان
contract U پیمان
compacts U پیمان
vowed U پیمان
compact U پیمان
hand U پیمان
vows U پیمان
covenants U پیمان
handing U پیمان
covenant U پیمان
vow U پیمان
testaments U پیمان
testament U پیمان
perfidy U پیمان شکنی
concord U یکجوری پیمان
conspired U هم پیمان شدن
conspire U هم پیمان شدن
conspires U هم پیمان شدن
contractors U پیمان کار
to give ones faith U پیمان دادن
perfidious U پیمان شکن
peace pact U پیمان صلح
accord U مصالحه پیمان
compact U پیمان معاهده
perjured U پیمان شکن
contractor U پیمان کار
offensive alliance U پیمان تهاجمی
accorded U مصالحه پیمان
compacts U پیمان معاهده
compacting U پیمان معاهده
accords U مصالحه پیمان
faith U دین پیمان
compacted U پیمان معاهده
conspiring U هم پیمان شدن
perfidiousness U پیمان شکنی
allied U کشورهای هم پیمان
faiths U دین پیمان
reneger U پیمان شکن
written contract U پیمان نامه
handfast U پیمان عروسی
warsaw treaty U پیمان ورشو
contract U کنترات پیمان .
contract U : پیمان بستن
purchase notice agreements U پیمان خرید
locarno treaty U پیمان لوکارنو
affiance U پیمان ازدواج
abjurer or abjuror U پیمان شکن
renewal of the convention U تجدید پیمان
dunkrik treaty U پیمان دونکرک
to pawn one's word U پیمان بستن
nonaligned U ناهم پیمان
abjuration U پیمان شکنی
tripartite pact U پیمان سه جانبه
covenant U پیمان بستن
violaor U پیمان شکن
warlock U پیمان شکن
treason U پیمان شکنی
covenants U پیمان بستن
violation U پیمان شکنی
tailgate party [American E] U پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
Ivy League U نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
quadruple pact U پیمان چهار جانبه
conventions U پیمان نامه انجمن
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
convention U پیمان نامه انجمن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com