Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
compress
U
هم فشرده کردن
compresses
U
هم فشرده کردن
compressing
U
هم فشرده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hovercraft
U
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts
U
رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
compact
U
فشرده کردن بهم متصل کردن
compacted
U
فشرده کردن بهم متصل کردن
compacting
U
فشرده کردن بهم متصل کردن
compacts
U
فشرده کردن بهم متصل کردن
compress
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compresses
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
compressing
U
فشرده کردن چیزی تا در فضای کوچکتر جا شود
discrete
U
الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
icing
U
مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
cast up
U
فشرده کردن
CD E
U
فرصتی که اجازه ضبط و پاک کردن داده را از دیسک فشرده میدهد
compaction
U
فشرده سازی متراکم کردن
decompress
U
ناهم فشرده کردن
file compression utility
U
برنامه کمکی فشرده کردن فایل
Other Matches
symmetrical compression
U
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
self-
U
فایل فشرده که حاوی برنامهای است که محتوای آن را از حالت فشرده در می آورد
congested
U
فشرده انباشته شده بهم فشرده
Intel
U
فناوری نرم افزاری ساخت intel که به کامپیوتر اجازه میدهد تا تصاویر ویدیویی فشرده را ذخیره و بازیابی کند با استفاده از روشهای فشرده سازی نرم افزاری
Indeo
U
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
turbojet
U
توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
companding
U
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
n-key rollover
[این به این معنیست که هر کلید به طور کامل به طور مستقل توسط سخت افزار صفحه کلید اسکن شده، به طوری که هر فشرده شدن کلیدها به درستی صرفنظر از اینکه چگونه بسیاری از کلید های دیگر در حال فشرده شدن تشخیص داده شده اند]
compressed
U
فشرده
congested
U
در هم فشرده
strained
U
فشرده
intensive
U
فشرده
compressive
U
فشرده
condensed
U
فشرده
squeezes
U
فشرده
squeezing
U
فشرده
squeezed
U
فشرده
squeeze
U
فشرده
condensed
U
به هم فشرده
ice crete
U
بتون فشرده
press board
U
مقوای فشرده
fasciated
U
بهم فشرده
compactions
U
فشرده سازی
crushed
<adj.>
<past-p.>
U
فشرده شده
compressed air
U
هوای فشرده
compressed file
U
فایل فشرده
massively
U
گنده فشرده
packing
U
فشرده سازی
coarctate
U
بهم فشرده
repressed brick
U
اجر فشرده
succinct
U
مجمل فشرده
compaction
U
فشرده سازی
compact disk
U
دیسک فشرده
cast iron
U
فولاد فشرده
concise
U
لب گو فشرده ومختصر
mass practice
U
تمرین فشرده
steel aloy
U
فولاد فشرده
press part
U
بخش فشرده
packed decimal
U
دهدهی فشرده
depressed
U
فشرده شدن
lasers
U
دیسک فشرده
massive
U
گنده فشرده
package program
U
برنامه فشرده
alloy steel
U
فولاد فشرده
dicing
U
رقابت فشرده
dices
U
رقابت فشرده
laser
U
دیسک فشرده
dice
U
رقابت فشرده
diced
U
رقابت فشرده
incompressible
U
فشرده نشدنی
pack
U
فشرده سازی
compact section
U
مقطع فشرده
condensive load
U
بار فشرده
condensed type
U
چاپ فشرده
seried
U
بهم فشرده
packs
U
فشرده سازی
condensed type
U
نوع فشرده
die pressed part
U
بخش فشرده حدیدهای
CD audio
U
روی دیسک فشرده
CD DA
U
روی دیسک فشرده
caisson foundation
U
پی سازی با هوای فشرده
massively
U
ساختمان فشرده ماسیو
air compressor
U
هوای فشرده ساز
repressed brick
U
اجر فشرده شده
compacting
U
جمع وجور فشرده
massive
U
ساختمان فشرده ماسیو
press
U
تاکتیک دفاعی فشرده
laminated plastic material
U
ماده فشرده متورق
packed snow
U
برف فشرده شده
presses
U
تاکتیک دفاعی فشرده
compacts
U
بهم فشرده خلاصه
compacts
U
جمع وجور فشرده
compacting
U
بهم فشرده خلاصه
compact
U
بهم فشرده خلاصه
forced alternating current
U
جریان متناوب فشرده
packed decimal
U
عدد اعشاری فشرده
pinch effect
U
اثر فشرده سازی
packing density
U
تراکم فشرده سازی
compander
U
فشرده و نافشرده کننده
principal types of foot
فشرده کننده آب سنگین
condensed structural formula
U
فرمول ساختاری فشرده
prestressed concrete
U
بتن پیش فشرده
compacted
U
بهم فشرده خلاصه
compact
U
جمع وجور فشرده
compacted
U
جمع وجور فشرده
bumped
U
بار فشرده شده
A crash language course .
U
دوره فشرده آموزش زبان
CDs
U
دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
compacted
U
روی دیسک فشرده را میدهد
CD
U
دیسک فشرده یا تعویض دایرکتوری
modes
U
قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
compacts
U
روی دیسک فشرده را میدهد
mode
U
قالب کدگذاری دیسکهای فشرده
compacting
U
روی دیسک فشرده را میدهد
discs
U
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
fractal
U
روش فشرده سازی تصاویر
compact
U
روی دیسک فشرده را میدهد
disc
U
مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
image
U
فشرده سایز داده یک تصویر
images
U
فشرده سایز داده یک تصویر
air lift
U
دستگاه ابکش با هوای فشرده
to swot
[British E]
for an exam
U
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
to cram
U
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
to mug up
[British E]
for an exam
U
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
international file format
U
استاندارد فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-LD
phalanxes
U
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
phalanx
U
دسته بهم فشرده پیاده نظام سنگین اسلحه
pneumatic disatch
U
بردن بستههای امانتی بالوله بوسیله هوای فشرده
IFF
U
استاندارد برای فایلهای فشرده ذخیره شده روی i-CD
pneumatic
U
پرباد کار کننده باهوای فشرده دارای چرخ یا
photo finish
U
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
asymmetric video compression
U
استفاده از کامپیوتر قوی برای فشرده سازی تصویر
compressors
U
برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
compressor
U
برنامه وسیله ایکه حاوی فشرده سازی داده است
CSLIP
U
گونهای از پتروکل SLIP که داده را پیش از ارسال فشرده میکند
CD I
U
این استاندارد شامل توابع کد گذاری فشرده سازی و نمایش است
picture
U
الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
CDs
U
جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
pictured
U
الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
pictures
U
الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
reduces
U
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
pic
U
الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیو DVI شرکت Intel
picturing
U
الگوریتم فشرده سازی تصویر در سیستم ویدیوی DVI شرکت Intel
reduce
U
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
reducing
U
تبدیل داده فایل به حالت فشرده تر که به راحتی قابل پردازش باشد
CD
U
جعبه پلاستیکی مسط ح که برای نگهداری دیسک فشرده به کار می رود
decompression
U
تبدیل یک تصویر یا فایل داده فشرده به حالتی که قابل دیدن شود
blast hole drill
U
مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
CD quality
U
چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
mdr
U
ثباتی در CPU که داده را پیش از پردازش یا حرکت به محلی از حافظه فشرده میکند
compacted
U
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
fractal
U
قالب فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند
compacts
U
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
FIF
U
فرمت فایل برای ذخیره سازی تصاویر گرافیکی که فشرده شده اند
compacting
U
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compact
U
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
portable
U
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
JPEG++
U
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
pcm
U
روش ذخیره سازی صدا در قالب دقیق و فشرده توسط کارتهای صوتی قوی
DoubleSpace
U
برنامه نرم افزاری که بخشی از DOS-MS است و باعث فشرده سازی دیسک میشود
DV I
U
سیستمی که نحوه فشرده سازی و نمایش سیگنالهای صوتی و تصویری روی کامپیوتر را نشان میدهد
Huffman code
U
کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند
compression
U
نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
JPEG
U
استانداردی که نحوه ذخیره سازی تصاور گرافیکی را به صورت فشرده در فایل روی دیسک بیان میکند
DCC
U
نور مغناطیسی در یک جعبه فشرده که برای ذخیره سازی دادههای کامپیوتری یا سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتالی به کار می رود
winchester disk
U
دیسک سخت با فرفیت بالا و فشرده که به صورت توکار در سیستم کامپیوتری وجود دارد و قابل حذف شدن نیست
pneumaticity
U
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
ADPCM
U
استاندارد CCITT برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتالی
calculating
U
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
tar
U
سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
productions
U
الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
production
U
الگوریتم فشرده سازی با کیفیت بالای ویدیویی با استفاده ترتیب ویدیویی تمام حرکتی DIV
PLV
U
الگوریتم فشرده سای ویدیو با بالاترین کیفیت که با ترتیب ویدیو تمام متحرک DVI کار میکند
simm
U
تخته مدار کوچک و فشرده با یک لبه اتصال در امتداد یک لبه که قط عات حافظه فرفیت را حمل میکند
air turbine starter
U
استارتری در موتورهای توربینی که توسط هوای فشرده توربین کوچکی را که توسط چرخدنده هایی باکمپرسور درگیراست میچرخاند
adaptive channel allocation
U
استاندارد CCITT که بیان کننده یک روش برای تبدیل سیگنال صوتی یا آنالوگ به سیگنال فشرده دیجیتال است
lossless compression
U
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
DOR
U
سیگنال ذخیره شده به صورت دودویی روی سوراخهای کوچک روی سطح دیسک فشرده یا نوری که توسط لیزر قابل خواندن باشد
zips
U
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zipping
U
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zip
U
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zipped
U
خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
CD I
U
استانداردهای سخت افزار و نرم افزار که داده و تصویر و متن را روی یک دیسک فشرده ترکیب میکند و به کاربر اجازه میدهد تا با نرم افزاری که روی ROM-CD ذخیره شده است کار کند
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com