English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
assimilating U شبیه ساختن
assimilate U شبیه ساختن
assimilates U شبیه ساختن
assimilated U شبیه ساختن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
gooseneck U هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
pinnulated U شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate U شبیه برگچه شبیه بالچه
liken U شبیه کردن
likens U شبیه کردن
likened U شبیه کردن
likening U شبیه کردن
simulates U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulating U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulate U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
imagery U شبیه سازی عکاسی کردن
bellowed U صدای شبیه نعره کردن
bellowing U صدای شبیه نعره کردن
bellow U صدای شبیه نعره کردن
simulating U شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulate U شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
simulates U شباهت داشتن به شبیه سازی کردن
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
to feel like something U احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
digital sorting U روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
work up U ترکیب کردن ساختن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
getting U مجاب کردن ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
get U مجاب کردن ساختن
double leg and inside turnover U دوخم با عوض کردن دست شبیه سر و ته یکی مخالف یایک پا رو کار
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
retarding U کند ساختن معوق کردن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
retards U کند ساختن معوق کردن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
please U خشنود ساختن کیف کردن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
provides U میسر ساختن تامین کردن
provide U میسر ساختن تامین کردن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
frank U باطل کردن مصون ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
traumatizing U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatises U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualized U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
traumatizes U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatize U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatising U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualizing U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
fulcrum U تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
traumatised U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
visualised U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com