Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i had barely time to get out
U
همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I'd like to ask her out.
U
من دوست داشتم او
[زن]
را به بیرون دعوت کنم.
to turn out
U
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
i had a lettr from him
U
نامهای از او داشتم
i had him sing
U
وا داشتم بخوانم
i had twowins and onedefc
U
من دو برد داشتم و یک باخت
i was busy at the moment
U
در ان وقت کار داشتم
i was in an awkword p
U
وضع بدی داشتم
i had a great wish to see him
U
داشتم که اورا به بینم
I had a letter from my father .
U
از پدرم کاغذ داشتم
I was saying to myself that. . .
U
داشتم تو دلم می گفتم که ...
i kind of liked it
U
میشود گفت دوست داشتم
it is like that .i had before
U
مانند ان است که پیشتر داشتم
i kind of liked it
U
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
i lent him what money i had
U
هرچه پول داشتم به او وام دادم
As for me , I was going crazy ( mad ) .
U
مرا می گویی داشتم دیوانه می شدم
my latehusband
U
شوهری که اخیر داشتم مرحوم شوهرم
I spoke my mind.
U
آنچه دردل داشتم بزبان آوردم
i had many books he had none
U
من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
to strain at a gnat
U
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking.
U
من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
I'd
U
مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
My jaw dropped to the floor!
<idiom>
U
از تعجب داشتم شاخ در می آوردم!
[اصطلاح روزمره]
it fell to my lot to go
U
من شد که بروم
let me go
U
بروم
I foud myself in opposition to my friends on this question .
U
در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
I wonder what lies in store for me in the future.
U
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
i ougth to go
U
باید بروم
it fell to my lot to go
U
قرار شد من بروم
let me go
U
بگذار بروم
iam d. to go
U
مایلم بروم
i ought to go
U
باید بروم
iam a to go
U
میترسم بروم
i will go
U
که بروم میروم
i must go
U
باید بروم
i can go
U
میتوانم بروم
i made up my mind to go
U
بر ان شدم که بروم
witjout
U
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
in order that i may go
U
برای اینکه بروم
I have no place (nowhere) to go.
U
جایی ندارم بروم
shall i go?
U
ایا باید بروم
i am unwilling to go
U
مایل نیستم بروم
He advised (urged) me to go.
U
به من توصیه کرد که بروم
he gave me a sign to go
U
اشاره کرد که بروم
She asked me in (inside the house).
U
تعارفم کرد بروم بو
i may go
U
ممکن است بروم
How do I get to ... ?
چطور می تونم به ... بروم؟
How do I get to this place / this address?
U
چطور می تونم به ... بروم؟
i agreed to go
U
حاضر شدم بروم
i am unwilling to go
U
راضی نیستم بروم
i am purposed to go
U
در نظر دارم بروم
i am reluctant to go
U
میل ندارم بروم
I must leave at once.
باید فورا بروم.
i am purposed to go
U
قصد دارم بروم
i made up my mind to go
U
نصمیم گرفتم که بروم
he insisted on me to go
U
اصرار کرد که بروم
i am bend on going
U
مصمم هستم بروم
byzantine
U
وابسته بروم شرقی
I wI'll be damned if I ll go .
U
لعنت برمن اگه بروم
I must be going now.
U
الان دیگه باید بروم
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
may i go yes you may
U
ایا ممکن است من بروم
I am thinding of going to Europe.
U
خیال دارم به اروپ؟ بروم
I have a short trip ahead.
U
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
You wont catch me going to his house .
U
غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
How do I get to city center?
U
چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
I dont have time to go to the movies .
U
فرصت نمی کنم به سینما بروم
He arrived just as I was about to go .
U
درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
Can I get there on foot?
U
آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
extravasate
U
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
eject
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
U
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
U
بیرون اندازی بیرون امدگی
outward bound
U
عازم بیرون روانه بیرون
Can I drive to the centre of town?
U
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
Can I go earlier today, just as a special exception?
U
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Now it is about time to head home!
U
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
iam impatient to go
U
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
i had half a mind to go
U
چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
off one's hands
U
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
without
U
بیرون از
without
U
بیرون
bakkat
U
به بیرون
off the track
U
بیرون
efferent
U
بیرون بر
forth of
U
بیرون از
outside appearance
U
بیرون
extra terrestrial
U
بیرون از
out door
U
بیرون
outward bound
U
بیرون رو
outdoor
U
بیرون
from the outside
U
از بیرون
out
<adv.>
U
به بیرون
out
<adv.>
U
بیرون
forth
U
بیرون از
externals
U
بیرون
outside
U
بیرون
external
U
بیرون
abroad
U
بیرون
out-of-
U
بیرون از
out of
U
بیرون از
away
U
بیرون
away
U
بیرون از
outsides
U
بیرون
outed
U
بیرون از
outside
[of]
<adv.>
U
بیرون
[از]
out
[of]
<adv.>
U
بیرون
[از]
from outside
U
از بیرون
[از]
from out of town
U
از بیرون
[از]
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
بیرون
[از]
out-
U
بیرون از
out
U
بیرون از
extruding
U
بیرون انداختن
give out
U
بیرون دادن
extrudes
U
بیرون کشیدن
get out
U
بیرون رفتن
give off
U
بیرون دادن
extrudes
U
بیرون امدن
give forth
U
بیرون دادن
vent
U
بیرون ریختن
plug
U
بیرون زدن
vents
U
بیرون دادن
vented
U
بیرون ریختن
go off
U
بیرون رفتن
vent
U
بیرون دادن
clamped
U
بیرون کشیدن
venting
U
بیرون دادن
venting
U
بیرون ریختن
extruding
U
بیرون امدن
go out
U
بیرون رفتن
vents
U
بیرون ریختن
extruding
U
بیرون کشیدن
vented
U
بیرون دادن
get the push
U
بیرون رفتن
outflows
U
بیرون ریزی
draw out
U
بیرون کشیدن از
efferent
U
رگ بیرون بر وابران
effuse
U
بیرون ریختن از
egestion
U
بیرون ریزی
ejaculatory
U
بیرون اندازنده
ejection
U
بیرون رانی
ejection
U
بیرون اندازی
ejector
U
بیرون کننده
ejector
U
بیرون انداز
eliminable
U
بیرون کردنی
excommunicative
U
بیرون کننده
deferent
U
بیرون برنده
bring off
U
بیرون بردن
beyond one's vision
U
بیرون ازحدبینایی
outgoing
U
بیرون رونده
clamp
U
بیرون کشیدن
outflow
U
بیرون ریزی
clamping
U
بیرون کشیدن
clamps
U
بیرون کشیدن
astir
U
بیرون از بستر
jettisons
U
بیرون افکندن
jettisoning
U
بیرون افکندن
jettisoned
U
بیرون افکندن
bear out
U
بیرون دادن
beyond d.
U
بیرون از حدوصف
excurrent
U
بیرون ریزنده
exhalant
U
بیرون دهنده
exhalent
U
بیرون دهنده
extrusion
U
بیرون امدن
extrusive
U
بیرون اندازنده
faubourg
U
بیرون شهر
fire out
U
بیرون کردن
fire out
U
بیرون انداختن
draws
U
بیرون کشیدن
draw
U
بیرون کشیدن
to fire out
U
بیرون کردن
to fire out
U
بیرون انداختن
flick kick
U
ضربه با بیرون پا
plugs
U
بیرون زدن
extrusion
U
بیرون زدن
extruder
U
بیرون اور
extroversion
U
برگشتگی به بیرون
expulse
U
بیرون انداختن
expulse
U
بیرون دادن
exsert
U
بیرون دادن
exserted
U
بیرون امده
extra cosmical
U
بیرون ازگیتی
extra cranial
U
بیرون ازجمجمه
extra cranial
U
ازجمجمه بیرون
extra physical
U
بیرون ازقواعدطبیعی
extrauterine
U
بیرون زهدانی
jettison
U
بیرون افکندن
extrorse
U
بیرون برگشته
plugging
U
بیرون زدن
to fall out
U
بیرون افتادن
to run out
U
بیرون امدن
to send down
U
بیرون کردن
to set forth
U
بیرون اوردن
to shoot forth
U
بیرون امدن
to stuck out
U
بیرون کردن
to throw out
U
بیرون انداختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com