English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (738 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
grapnels U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
grapnel U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
permanent U آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
to pick up somebody U کسی را پیدا کردن [دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
curve fitting U روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
sempiternity U برای همیشه
aeon U برای همیشه
once and for all <idiom> U برای همیشه
adinfinitum U برای همیشه
eternality U برای همیشه
evermore U برای همیشه
immortality U برای همیشه
eternity U برای همیشه
infinite time U برای همیشه
forever U برای همیشه
for good U برای همیشه
perpetuity U برای همیشه
sinedie U برای همیشه
ay U برای همیشه
ad infinitum U برای همیشه
forever and a day <idiom> U برای همیشه
foreverness U برای همیشه
forever U برای همیشه
date U افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
dates U افزودن اطلاعات به چیزی یا همیشه به روز بماند
for good <idiom> U برای همیشه ،پایدار
for keeps <idiom> U تا ابد ،برای همیشه
abjuring U برای همیشه ترک گفتن
abjures U برای همیشه ترک گفتن
temporarily U برای زمان مشخص یا نه همیشه
abjure U برای همیشه ترک گفتن
abjured U برای همیشه ترک گفتن
She is always making trouble for her friends. U همیشه برای دوستانش درد سر بوده
on tap <adj.> U همیشه آماده [برای ریختن از شیره بشکه]
It is yours for keeps . U این برای همیشه پیش خودت باشد
needle in a haystack <idiom> U چیزی که خیلی سخت پیدا بشه
permanently U انجام دادن به طریقی که برای همیشه باقی بماند
scrape up <idiom> U پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
Carrie is her own worst enemy, she's always falling out with people. U کری همیشه با همه بحث و جدل می کند و برای خودش دردسر می تراشد.
spoon-feed <idiom> U ساده کردن چیزی برای کسی
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
to negotiate for something U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
to make amends for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
within reach of gunshot U کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
to atone for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to save up for something U برای چیزی صرفه جویی کردن
impetrate U برای چیزی لابه واستغاثه کردن
to save for something U پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
to make a r for something U برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
Can you find me a porter? U آیا میتوانید برای من یک باربر پیدا کنید؟
tout temps prist U تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
put up to <idiom> U وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
these room let well U نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
Can you find me a babysitter? U آیا میتوانید برای من یک پرستار بچه پیدا کنید؟
permutations U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
throw one's weight around <idiom> U ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
permutation U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
They have come out with a new gimmick to attract customers . U کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
evergreens U همیشه سبز همیشه بهار
evergreen U همیشه سبز همیشه بهار
everblooming U همیشه بهار همیشه شکوفا
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
cash in <idiom> U تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
step through U عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
search U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searched U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searches U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
searchingly U 1-کلمه یا عبارتی که باید در متن پیدا شود.2-فایل یا داده دیگری برای انتخاب رکوردهای مختلف در پایگاه داده ها
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
finds U پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
gain U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
gained U پیدا کردن
gains U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
track U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
find U پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
detect U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
average U پیدا کردن
acquire پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
touted U خریدار پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
converges U تقارت پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
equation of payments U قاعده پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
dampens U رطوبت پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
to think out U با فکر پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
shield U حفاظ پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
declining U شیب پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
LRU U الگوریتمی که صفحه حافظه که آخرین بار پیش از همه دستیابی شده است را پیدا میکند و پاک میکند تا فضای برای صفحات دیگر باز کند
shocks U هول وهراس پیدا کردن
respired U امید تازه پیدا کردن
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
shocked U هول وهراس پیدا کردن
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
respiring U امید تازه پیدا کردن
shock U هول وهراس پیدا کردن
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
respires U امید تازه پیدا کردن
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com