English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evergreens U همیشه سبز همیشه بهار
everblooming U همیشه بهار همیشه شکوفا
evergreen U همیشه سبز همیشه بهار
i promise to come U قول میدهم بیایم
When should I pick you up? U کی عقب شما بیایم؟
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . U می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
modal U مقید
modals U مقید
bound U مقید
limiting U مقید
pent U مقید
conditional U مقید
limited U مقید
particulars U مقید
bound up U مقید
bounden U مقید
binds U مقید کردن
qualified U مقید محدود
peg down U مقید کردن
bind U مقید کردن
absolutes U غیر مقید
absolute U غیر مقید
fetter U مقید کردن
fettered U مقید کردن
fettering U مقید کردن
fetters U مقید کردن
conditional U موکول مقید
bonding U مقید کردن
bind over U مقید کردن
conditionally U بطور مقید
qualified endorsement U فهرنویسی مقید
qualified power of attorney U وکالت مقید
plenaries U غیر مقید
engaged column U ستون مقید
qualified confession U اقرار مقید
plenary U غیر مقید
hen and chickens U همیشه بهار همیشه بهار باغی
indenture U با سند مقید کردن
condition U شرط مقید کردن
indenture U باسند مقید شدن
restrictive indorsement U پشت نویسی مقید
sub modo U مشروط یا مضیق یا مقید
qualified endorsement U پشت نویسی مقید
qualified indorsement U فهر نویسی مقید
formal U مقید به اداب ورسوم اداری
to pin somebody down on something U کسی را به چیزی مقید کردن
He's a difficult man to pin down. U سخت است او [مرد] را مقید کرد.
I feel morally bound to … U از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
She is very particular ( specific ) about her appearance . U درباره سرووضعش خیلی مقید است
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
i am pushed for money U هستم
I'm U من هستم
am U هستم
i feel U گرسنه هستم
I'm thirsty. من تشنه هستم.
I'm hungry. من گرسنه هستم.
iam d. to go U ارزومندرفتن هستم
i have not a dry t. on me U سر تا پا خیس هستم
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
I'm your age. U من هم سن شما هستم.
we owe him for his services U خدمات او هستم
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
i am under obligation to him U زیر بارمنت او هستم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
i am at your service U در خدمت شما هستم
i feel sleepy U خواب الود هستم
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
feet dry U روی هدف هستم
i await you U منتظر شما هستم
I am at your disposal. U من دراختیار تان هستم
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
Join the club! U من هم درشرایطی مشابه هستم !
iam in bad U خیلی در تنگی هستم
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
own a house U دارای خانهای هستم
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
i owe him & U پنج لیره به او بدهکار هستم
i am about that U من در این خصوص دلواپس هستم
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
iam a for his life U برای جانش دل واپس هستم
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I am your humble servant . I defer to you . U من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I have done my homework. I know how to cope . U من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
i am not made of salt U مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
ever U همیشه
ever- U همیشه
year in year out U همیشه
at any time <adv.> U همیشه
any time <adv.> U همیشه
anytime <adv.> U همیشه
at all hours <adv.> U همیشه
sempre U همیشه
always U همیشه
everywhen U همیشه
at all times U همیشه
ayŠaye U همیشه
alway U همیشه
incessantly U همیشه
eer U همیشه
for ever and aday U همیشه
for evermore U همیشه
evermore U همیشه
frequenter U همیشه رو
ay U همیشه
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
steadied U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
steady U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadiest U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadies U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
stiller U راکد همیشه
on tap <adj.> U همیشه در دسترس
evermore U برای همیشه
marigold U گل همیشه بهار
marigolds U گل همیشه بهار
forever U برای همیشه
adinfinitum U برای همیشه
amaranth U همیشه بهار
as ever U مانند همیشه
as usual U مانند همیشه
ay U برای همیشه
calendula U گل همیشه بهار
dead load U همیشه بار
stills U راکد همیشه
permafrost U همیشه یخبسته
residents U که همیشه درکامپیوتراست
sempiternity U برای همیشه
perpetuity U برای همیشه
eternity U برای همیشه
immortality U برای همیشه
infinite time U برای همیشه
forever U برای همیشه
foreverness U برای همیشه
aeon U برای همیشه
eternality U برای همیشه
tipple U همیشه نوشیدن
stillest U راکد همیشه
still U راکد همیشه
tipples U همیشه نوشیدن
tippling U همیشه نوشیدن
resident U که همیشه درکامپیوتراست
once and for all <idiom> U برای همیشه
insenescible U همیشه جوان
tippled U همیشه نوشیدن
ad infinitum U برای همیشه
for good U برای همیشه
sinedie U برای همیشه
forever and a day <idiom> U برای همیشه
love lies bleeding U گل همیشه بهار
immortally U تا جاودان همیشه
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
at someone's beck and call <idiom> U همیشه آماده پذیرایی
i always photograph badly U عکس من همیشه بد در می اید
positive definite matrix U ماتریس همیشه مثبت
japanese andromeda U بوته همیشه سبزاسیایی
i have got him on my brain U همیشه به اوفکر میکنم
for good <idiom> U برای همیشه ،پایدار
chucker U پرتابگر همیشه خطازن
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
evergreen trees U درختان همیشه سبز
for keeps <idiom> U تا ابد ،برای همیشه
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
to pledge one's troth U قول همیشه وفادار را دادن
I always fulfil my promises . U من همیشه به قولم عمل می کنم
jitterbug U آدم همیشه نگران و دلواپس
never to be at a loss for an answer U همیشه حاضر جواب بودن
abjuring U برای همیشه ترک گفتن
Sara always wanted a puppy. U سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
she always had her way U همیشه موافق میل اوعمل می شد
He always gives in to his wife. U همیشه تسلیم زنش است
abjured U برای همیشه ترک گفتن
abjures U برای همیشه ترک گفتن
nervous Nelly U آدم همیشه نگران و دلواپس
panicky person U آدم همیشه نگران و دلواپس
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com