English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 42 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
teammate U همکار همقطار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
associated U همقطار
associates U همقطار
associating U همقطار
shipmate U همقطار
confrere U همقطار
commarade U همقطار
colleage U همقطار
brothers U همقطار
brother U همقطار
co worker U همقطار
associate U همقطار
co-opts U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opting U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opted U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
co opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
coadjutor U همکار
colleage U همکار
cooperator U همکار
f.creature U همکار
co worker U همکار
compatriot U همکار
competitors U همکار
cohort U همکار
competitor U همکار
bloke U همکار
blokes U همکار
cohorts U همکار
compatriots U همکار
competitress U مونث همکار
company network U شبکه همکار
counterpart U همکار رونوشت
counterpart U همکار همدوش
counterparts U همکار رونوشت
counterparts U همکار همدوش
coacting group U گروه همکار
co option U پذیرفتن بعنوان همکار
co optation U پذیرفتن بعنوان همکار
She is also a valued colleague. U او [زن] همچنین یک همکار ارزشمندی است. [اصطلاح رسمی و در نوشتنی]
trotskism U سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
bakuninism U اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com