English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
The bandits stripped him of all his belongines . U دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
brian kellogg U پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
her U اورا
he was sent to england U اورا فرستادندبانگلستان
they proclaimed him sovereign U جلوس اورا
they intended to kill him U میخواستند اورا بکشند
i had a great wish to see him U داشتم که اورا به بینم
they intended to kill him U قصدکشتن اورا داشتند
out with him U اورا بیرون کنید
He was not admitted to the university. U اورا به دانشگاه راه ندادند
He is called by this name. U اورا به این رسم می خوانند
I wI'll get (persuade)him to sign . U اورا حاضر بامضاء می کنم
They gave him a sound thrashing . U اورا کتک مفصلی زدند
the instant i saw him U بمحض اینکه اورا دیدم
We havent seen him for ages. U سالهاست اورا ندیده ایم
Such extravagances ruined him. U این ولخرجی ها اورا زمین زد
I wish I could meet ( see ) her . U کاش می توانستم اورا ببینم
I sent him on an errand. U اورا دنبال یک کاری فرستادم
They consider him as an outsider . U اورا غریبه بحساب می آورند
he was ordained priest U اورا بسمت کشیش گماشتند
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
Leave her alone. U اورا تنها (بحال خود ) بگذار
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
She was pretty when I saw her at close quarters . U از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
Providence watches over him. U از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
I gave him a piece of my mind . I told him off. I gave him a good dressing down . U اورا شستم وگذاشتم کنار ( پر خاش )
the police are on his track U مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
they a his death to poison U مرگ اورا ازخوردن زهرمی دانند
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
the churach built him up U کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
diver's mate U یار اب باز که اورا ازاب بالا می کشد
she was her putative daughter U اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
To squash someone . U تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
he should better to led than U باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
he was refused employment U کردند
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
they mulcted him U او را جریمه کردند
The trees are in bloom . U درختها گه کردند
they put their heads together U با هم مشورت کردند
they proclaimed him sovereign U اعلان کردند
They greeted each other. U با هم سلام وتعارف کردند
They pinched my keys. U کلیدهایم رابلند کردند
what a ready welcome i found! U چه حسن استقبالی از من کردند !
he was sent to england U به انگلیس اعزام کردند
They escaped under cover of darkness. U درتاریکی شب فرار کردند
they had words U باهم نزاع کردند
It was required of me . They imposed it on me . U آنرا به من تکلیف کردند
potsdom agreement U تاکید وتشریح کردند
they put up a good fight U جنگ خوبی کردند
its was extended U مدت اعتبارانرا دراز کردند
The kids stamped on the ants . U بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
They beat each other black and blue. U همدیگر را خونین ومالین کردند
They changed seats . U صندلی هایشان را با هم عوض کردند
They were talking in Spanish . U بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
bombers raided the city U بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
they were made one U یعنی باهم عروسی کردند
they poured toward that city U سوی ان شهر هجوم کردند
the house was highly rated U خانه رازیاد تقویم کردند
He was deported from Iran. U اورااز ایران اخراج کردند
convicted U محکوم
judgement debt U محکوم به
recognizee U محکوم له
doomed U محکوم
condemned U محکوم
object of judgment U محکوم به
guilty U محکوم
convict U محکوم
fey U محکوم
convicts U محکوم
winning party U محکوم له
indgement debt U محکوم به
liable U محکوم
convicting U محکوم
under sentence of U محکوم به
We sent for the doctor. U برای ما این دکتر را صدا کردند.
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
Fatimid U [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
They searched the whole town . U تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
The soldirs leg was amputated . U پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
bombers raided the city U بمب افگن هابران شهرحمله کردند
he paid through the nose U زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
she was shot for a spy U اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
the exercised thier veto U انها حق وتوی خود را اعمال کردند
He was framed. U برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
antigone U دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
sentenced U محکوم شده
convicts U محکوم کردن
losing party U محکوم علیه
under sentence of death U محکوم به مرگ
under sentence of death U محکوم به اعدام
attaint U محکوم کردن
convictive U محکوم کننده
convict U محکوم کردن
condemner U محکوم کننده
condemnable U محکوم کردنی
convicted U محکوم کردن
belay U محکوم کردن
convicting U محکوم کردن
convicted to death U محکوم به اعدام
judgement debtor U محکوم علیه
condemn U محکوم کردن
condemns U محکوم شدن
condemn U محکوم شدن
condemning U محکوم کردن
condemning U محکوم شدن
doom to death U محکوم بمرگ
out of court U محکوم علیه
he was sentenced to death U محکوم بمرگ
recognizor U محکوم علیه
judgment debt U محکوم به مالی
Sentenced to death . U محکوم به مرگ
condemns U محکوم کردن
sentencing U محکوم کردن
sentence U محکوم کردن
adjudge U محکوم کردن
doomed U محکوم به فنا
sentences U محکوم کردن
they howled the speaker down U سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
They I got confused . U آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
corinthian brass or bronze U یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
inns of chancery U عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
knickerbocker U زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
sentenced to the lash U محکوم به خوردن شلاق
condemnations U محکوم کردن اعتراض
to be doomed U محکوم به فنا بودن
res judicata U قضیه محکوم بها
adjudicated case U قضیه محکوم بها
condemnation U محکوم کردن اعتراض
guilty of fraud U محکوم به علت کلاهبرداری
to be ill-fated U محکوم به فنا بودن
lose the case U محکوم شدن در دعوی
he got three months U به سه ماه حبس محکوم شد
convicted U محبوس محکوم کردن
convict U شخص مقصر و محکوم
convicted U شخص مقصر و محکوم
condemning U محکوم کردن افراد
convicting U محبوس محکوم کردن
convicted to life imprisonment U محکوم به حبس ابد
convict U محبوس محکوم کردن
convicting U شخص مقصر و محکوم
condemn U محکوم کردن افراد
convicts U شخص مقصر و محکوم
convicts U محبوس محکوم کردن
condemns U محکوم کردن افراد
The planes pin- pointed the enemy targets . U هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
foredoom U ازپیش مقدر یا محکوم کردن
dock U جای محکوم یازندانی در محکمه
I had no choice ( alternative ) but to marry her . U محکوم بودم که با اوازدواج کنم
autre fois acquit U قضیه محکوم بها در امورجزاییfacsimile
docks U جای محکوم یازندانی در محکمه
docked U جای محکوم یازندانی در محکمه
convictions U محکوم یا مجرم شناخته شدن
sentencing U رای دادن محکوم کردن
sentence U رای دادن محکوم کردن
conviction U محکوم یا مجرم شناخته شدن
sentences U رای دادن محکوم کردن
leet U دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. U همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
The room is bare of furniture . U این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Boers U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Few reporters dared to enter the war zone. U چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
Boer U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
retaining fee U وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
death watch U پاسبان کسیکه محکوم بمرگ است
We lost the case . We were convicted. U دردادگاه محکوم شدیم ( دعوی را باختیم )
debt of record U بدهی قانونی record of court محکوم به
self condemnation U محکوم ساختن نفس محکومیت وجدایی
mugs U کتک زدن عکس شخص محکوم
mug U کتک زدن عکس شخص محکوم
mugging U کتک زدن عکس شخص محکوم
mugged U کتک زدن عکس شخص محکوم
myrmidon U یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
Quantel U شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
mohock U تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
lombards U گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
The court condemned the murderer to life imprisonment . U دادگاه قاتل را ره حبس ابد محکوم کرد
wrongful U نادرست
sinister U کج نادرست
spurious U نادرست
crooked U نادرست
inexact U نادرست
unfairly U نادرست
unfair U نادرست
unsafe U نادرست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com