English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 69 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
our neighbour door U همسایه پهلویی ما
our next neighhbour U همسایه پهلویی ما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
triangularity U سه پهلویی
sideward U یک ور پهلویی
lateral U پهلویی
siding U پهلویی
sidings U پهلویی
side ward U پهلویی
laterad U پهلویی
next door [to] <adv.> U پهلویی
immediate U پهلویی
next U پهلویی جنبی
sidewall U دیوار پهلویی
racking stress U تنش پهلویی
side wall U دیوار پهلویی
sidewards U پهلویی ضلعی
pneumonic U سینه پهلویی
next door U خانه پهلویی
cheeks U پایه پهلویی
cheek U پایه پهلویی
side view U نمای پهلویی
make leeway U حرکت پهلویی کردن
enneagon U شکل نه ضلعی نه پهلویی
Mary is in the next room. U ماری در اتاق پهلویی است.
outhouses U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
outhouse U منزل یا حیاط پهلویی یا دورافتاده
flanking fire U اتش پهلویی اتشهای مربوط به حفظ جناحها
next door [to] <adv.> U همسایه ای
vicinal U همسایه
neighbors U همسایه
vicinage U همسایه
adjoining U همسایه
neighbour U همسایه
neighbours U همسایه
abutting U همسایه
neighbour U همسایه شدن با
immediately next door <adv.> U همین همسایه ای
neighbours U همسایه شدن با
adjacent U مجاور همسایه
bordering country U کشور همسایه
neighbouring country [British E] U کشور همسایه
bordering country U ملت همسایه
neighboring state [American E] U ملت همسایه
neighbouring country [British E] U ملت همسایه
neighbors U همسایه شدن با
neighboring state [American E] U کشور همسایه
collateral U همسایه مجاور
neighbor U همسایه نزدیک
neighbouring state U دولتهای همسایه
neighbor U همسایه شدن با
ill neighboured U دارای همسایه بد
abuttals U زمین همسایه
neighbourly U همسایه وار
neighbourly U در خور همسایه
our next neighhbour U همسایه دیوار بدیوارما
The grass is greener on the other side of the hI'll. U مرغ همسایه غازه
The house next door was broken into/burgled/burglarized yesterday. U دیروز دزد خانه همسایه را زد.
He is next door. U او [مرد] نزد همسایه است.
He beats his own child to frighten his neighbour. <proverb> U بچه خود را مى زند که همسایه بترسد .
love thy neighbour as thyself U همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb> U مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
heptagons U هفت پهلویی هفت ماهه
heptagon U هفت پهلویی هفت ماهه
free stroke U کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
to crib U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
rest stroke U کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
Tibet U تبت [این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com