English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 217 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
concurrent U همزمان
simultaneous U همزمان
parallel U همزمان
paralleled U همزمان
paralleling U همزمان
parallelled U همزمان
parallelling U همزمان
parallels U همزمان
contemporaries U همزمان
contemporary U همزمان
simultaneously U همزمان
proportional U همزمان
isochrone U همزمان
isochronous U همزمان
synchronic U همزمان
synchronous U همزمان
coincidentally U همزمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
processor U به صورت همزمان همزمان کار کند
synchronizer U همزمان گر
coincide U همزمان بودن
simultaneous extinction U خاموشی همزمان
synchronized sweep U روبش همزمان
synchronize U همزمان کردن
synchronising U همزمان کردن
simultaneity U همزمانی همزمان
syncheronous communications U مخابره همزمان
synchronization U همزمان سازی
synchrinized U همزمان بودن
synchronic U همگاه همزمان
selsyn U موتور همزمان
coincided U همزمان بودن
coincides U همزمان بودن
concurrent training U اموزش همزمان
concurrent reinforcement U تقویت همزمان
synchronizing U همزمان سازی
simultaneous processing U پردازش همزمان
concurrent processing U پردازش همزمان
concurrent operation U عملکرد همزمان
concurrent execution U اجرای همزمان
concentred reaction U واکنش همزمان
concentred exchange U تبادل همزمان
synchronizes U همزمان کردن
concurrent validity U اعتبار همزمان
coinciding U همزمان بودن
synchronised U همزمان کردن
synchronises U همزمان کردن
concurrent variation U تغییر همزمان
concentred elimination U حذف همزمان
synchronous device U دستگاه همزمان
synchronous admittance U گذرایی همزمان
synchronous reactance U راکتانس همزمان
concurrent U تقریباگ همزمان
synchronous operation U عملیات همزمان
synchronous network U شبکه همزمان
synchronous motor U موتور همزمان
synchronous machine U ماشین همزمان
synchronous communication U ارتباط همزمان
synchronous impedance U ناگذرایی همزمان
synchronous condenser U خازن همزمان
synchronous phase advance U خازن همزمان
synchronous generator U مولد همزمان
synchronous speed U سرعت همزمان
concurrent U همرو همزمان
synchroscope U همزمان نما
synchronous vibrator U لرزه گر همزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
synchronous transmission U انتقال همزمان
synchronous telegraphy U تلگراف همزمان
concurrently U اجرای همزمان
synchronizing pulses U ضربههای همزمان سازی
parallel U که همزمان ارسال شود
compatability U قابلیت کار همزمان
parallel U که همزمان ارسال می شوند
parallelled U که همزمان ارسال شود
horizontal synchronizing U همزمان ساز افقی
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
acoustic synchronizer U همزمان ساز صوتی
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
volley fire U پرتاب همزمان گلوله ها با هم
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
held ball U گرفتن همزمان توپ
full duplex U پروتکل دوسوی همزمان
concurrent programming U برنامه نویسی همزمان
coincident penalty U پنالتی همزمان دو تیم
parallelling U که همزمان ارسال می شوند
simultaneous input/output U ورودی و خروجی همزمان
parallels U که همزمان ارسال شود
simultaneous color television U تلویزیون رنگی همزمان
synchronizing torque U گشتاور پیچشی همزمان
parallels U که همزمان ارسال می شوند
parallelling U که همزمان ارسال شود
paralleling U که همزمان ارسال می شوند
synchronizing signal U پیام همزمان ساز
synchronizer U دستگاه همزمان کننده
synchronizing separator U جداکننده همزمان سازی
paralleled U که همزمان ارسال شود
paralleling U که همزمان ارسال شود
parallelled U که همزمان ارسال می شوند
paralleled U که همزمان ارسال می شوند
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
color sync signal U پیام همزمان ساز رنگ
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
bursts U پیام همزمان ساز رنگ
burst U پیام همزمان ساز رنگ
bisync U synchronouscommunication binaryارتباطات همزمان دودویی
simultaneous U باهم واقع شونده همزمان
duplexes U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplex U ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex U ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
synchronizing limiter U لامپ مراقب همزمان سازی
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
duplexes U ارسال داده در دو جهت همزمان
doubled U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
immediate U عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
multiple foul U خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
petri nets U مدل نمایش سیستمهای همزمان یا موازی
operand U عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
tandems U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
simultaneous U دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
simultaneous U آنچه همزمان با چیز دیگری رخ میدهد
tandem U وضعیتی که در آن دووسیله همزمان کار می کنند
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
doubled up U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
parallelled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
sdlc U Control Link SynchronousData کنترل پیونددادهای همزمان
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
simultaneous U ارسال داده و کدهای کنترل در دو جهت همزمان .
interleaving U به طوری که در حین اجرا همزمان آماده می شوند
isochronal U همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
paralleled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
coresident U دو یا چند برنامه که همزمان در حافظه اصلی هستند
parallelling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
Glasgow School U [نامی برای معماری ها و طراحی های همزمان در گلاسکو]
coordination U سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
multi programming U سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
macs U کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
duplexes U مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
parallel U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
alternated U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
paralleled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
mac U کد مخصوص که همزمان با پیام ارسال میشود برای صحت آن
arithmetic U عمل ریاضی انجام شده توسط پردازنده همزمان
duplex U مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
alternates U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
parallelling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallels U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
alternate U که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
parallels U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
multitasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرا دو یا چند برنامه همزمان
parallelled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallelling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
multi tasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
chord keying U عمل انتخاب دو یا چند کلید همزمان برای انجام کاری
paralleling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
concurrent jurisdiction U رسیدگی قضایی همزمان به چند جرم دادگاه الحاقی یاهمزمان
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
vectors U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vector U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
clocking U روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
parallel U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
paralleled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
entrymate U اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
freeing U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
secondary U کانال دوم که حاوی اطلاعات کنترلی ارسالی همزمان با داده باشد
freed U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
interleaved U بخشی از دو برنامه که جداگانه اجرا می شوند به طوری که به نظر همزمان می آید
frees U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
demand oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
spools U Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
GOSIP U استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
spool U Operations SimultaneousPeripheral Line On عملکرد دستگاه جانبی همزمان به صورت درون خطی
diplexer U وسیلهای که استفاده از یک انتن را بصورت همزمان یامجزا توسط دو فرستنده ممکن میسازد
electromagnetic wave U موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
concurrent U نرم افزار سیستم عامل که به چندین برنامه یافعالیت اجازه اجرای همزمان میدهد
simultaneity U زمانی که CPU و بخشهای ورودی و خروجی کامپیوتر می توانند داده یا کاری را همزمان کنترل کنند
coming in speed U حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
coincidence element U مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coincidence circuit U مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
transmissions U مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
transmission U مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
overlay U ابتدای متن که ذخیره شده است و همزمان با متن چاپ میشود
overlays U ابتدای متن که ذخیره شده است و همزمان با متن چاپ میشود
overlaying U ابتدای متن که ذخیره شده است و همزمان با متن چاپ میشود
forms U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
volleyed U پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
formed U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form U ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
volley U پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleying U پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleys U پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
concurrent U اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
multithread U طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com