Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tribadism
U
همجنس خواهی فاعلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tribade
U
همجنس خواه فاعلی
homosexuality
U
همجنس خواهی
sapphism
U
همجنس خواهی
uranism
U
همجنس خواهی
homoerotism
U
همجنس خواهی
inversion
U
همجنس خواهی
inversions
U
همجنس خواهی
urning
U
در همجنس خواهی مردان
latent homosexuality
U
همجنس خواهی نهفته
sapphism
U
همجنس خواهی زنان
overt homosexuality
U
همجنس خواهی اشکار
faute de mieux
U
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
nominative
U
حالت فاعلی فاعلی
l like like
U
بازبا باز کند همجنس با همجنس پرواز
Take it or leave it.
U
می خواهی بخواه نمی خواهی نخواه !
nominative case
U
حالت فاعلی
subjectivity
U
فاعلی بودن
subjective
U
فاعلی خصوصی
intersubjective
U
چند فاعلی
active participial abjective
U
صفت اسم فاعلی
active participial abjective
U
اسم فاعلی که بطورصفات بکار رود
nominative subject
U
اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
cognate
U
همجنس
congeneric
U
همجنس
consubstantiate
U
همجنس کردن
gay
U
همجنس خواه
isophilic
U
همجنس دوست
gayer
U
همجنس خواه
gayest
U
همجنس خواه
gays
U
همجنس خواه
butch
U
همجنس باز
homogeneously
U
بطور همجنس
assimilative
U
همجنس کننده
homogen
U
جزء همجنس
biotype
U
ژنوتیپ همجنس
homosexuals
U
همجنس خواه
homosexual
U
همجنس باز
homosexual
U
همجنس خواه
homosexual
U
همجنس گرا
homosexuals
U
همجنس گرا
homosexuals
U
همجنس باز
homosexuality
U
همجنس گرایی
of a piece with each other
U
ازسر هم همجنس یکدیگر
cannibal
U
جانوری که همجنس خود را میخورد
cannibals
U
جانوری که همجنس خود را میخورد
homogen
U
گروه چند چیز همجنس
physalis
U
عروسک پس پرده و گلهای همجنس ان
holophytic
U
تغذیه کننده از گیاهان سبز همجنس خوار
stylolite
U
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
toxicomania
U
سم خواهی
nosophilia
U
بیماری خواهی
oestrus
U
گشن خواهی
progressiveness
U
ترقی خواهی
progressivism
U
ترقی خواهی
Why dont you leave me alone?
U
از جان من چه می خواهی ؟
willy nilly
U
خواهی نخواهی
zoophily
U
حیوان خواهی
zoophilia
U
حیوان خواهی
zealotry
U
هوا خواهی
will to power
U
قدرت خواهی
thou wilt go
U
خواهی رفت
thou shalt go
U
خواهی رفت
thanatomania
U
مرگ خواهی
willy-nilly
U
خواهی نخواهی
illy
U
ازروی بد خواهی
blackmailing
U
باج خواهی
blackmail
U
باج خواهی
amende honorable
U
پوزش خواهی
amativeness
U
خاطر خواهی
blackmailed
U
باج خواهی
benevolence
U
خیر خواهی
coprophilia
U
مدفوع خواهی
electron affinity
U
الکترون خواهی
ephebophilia
U
جوان خواهی
blackmails
U
باج خواهی
zeal
U
خیر خواهی
hebephilia
U
نوجوان خواهی
benevolence
U
نیک خواهی
estrus
U
گشن خواهی
apologises
U
عذر خواهی کردن
apologised
U
عذر خواهی کردن
Why do you want to know ? dont be nosy.
U
می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
liberalism
U
اصول ازادی خواهی
apologize
U
عذر خواهی کردن
poll
U
نظر خواهی کردن
Do you want some more food ?
U
بازهم غذا می خواهی ؟
abundancy motive
U
انگیزه فزون خواهی
What the hell do you want?
U
چه زهر ماری می خواهی ؟
polls
U
نظر خواهی کردن
supercilious
U
از روی خود خواهی
apologise
U
عذر خواهی کردن
to offer an apology
U
عذر خواهی کردن
Pick, what you like
[want]
!
U
هر کدام را می خواهی بردار!
apologizing
U
عذر خواهی کردن
apologizes
U
عذر خواهی کردن
crystal growth affinity
U
رشد خواهی بلور
public spiritedness
U
خیر خواهی مردم
apologized
U
عذر خواهی کردن
polled
U
نظر خواهی کردن
apologising
U
عذر خواهی کردن
royalistic
U
مبنی برسلطنت خواهی
appealable
U
قابل پژوهش خواهی
hypersexuality
U
فزون خواهی جنسی
She is hopping mad .
U
چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
Having hardly arrived you want to. . .
U
هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
Do you want to have your fortune told?
U
می خواهی برایت فال بگیرم ؟
generosity
U
خیر خواهی گشاده دستی
to play at
U
خواهی نخواهی اقدام کردن
When in Rome, do as the Romans do!
<proverb>
U
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
Where do you want to go this time of night ?
U
این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
You seem to expect something for good measure !
U
مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
public spirit
U
خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
public spiritedly
U
ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
If you want to sell your car , I am your man .
U
اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
You wI'll benefit by this book .
U
از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
nothing serves to but apology
U
هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست
radicalism
U
روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.
U
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
invitations
U
وعده خواهی وعده گیری
invitation
U
وعده خواهی وعده گیری
constant dripping wears away the stone
<proverb>
U
اگر که خواهی شوی خوشنویس، بنویس و بنویس و بنویس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com