English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا ذکر شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
as previously mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
as already mentioned <adv.> U همانطور که قبلا اشاره شد
Other Matches
prefigures U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring U قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
correspondingly U همانطور متقابلا
as previously mentioned <adv.> U همانطور که ذکر شد
as already mentioned <adv.> U همانطور که ذکر شد
as already mentioned <adv.> U همانطور که اشاره شد
as previously mentioned <adv.> U همانطور که اشاره شد
As you can see for yourself. U همانطور که ملاحظه می فرمایید
As you are well informed… U همانطور که اطلاع دارید
As stated above. U همانطور که دربالاآمده است ( اشاره شده است )
supra U قبلا
aforehand U قبلا
the reinbefore U قبلا
erst U قبلا
previously U قبلا"
formerly U قبلا
already U قبلا
erstwhile U قبلا
prerecord U قبلا ضبط
presentient U قبلا متوجه
presentient U قبلا مستعد
prepay U قبلا پرداختن
i went before U من قبلا` رفتم
foretoken U قبلا اگاهانیدن
pre arrange U قبلا قرارگذاشتن
beforehand U قبلا اماده
prescient U قبلا اگاه
heretofore U سابقا قبلا
preexist U قبلا وجود داشتن
prepossess U قبلا بتصرف اوردن
preform U قبلا تشکیل دادن
premonish U قبلا برحذر داشتن
preordain U قبلا مقرر داشتن
prenominate U قبلا ذکر کردن
preform U قبلا بشکل دراوردن
prenominate U قبلا نامبرده شده
prenominate U قبلا ذکر شده
preform U قبلا تصمیم گرفتن
prerecord U قبلا ثبت کردن
presanctified U قبلا تقدیس شده
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
to prerecord U قبلا ضبط کردن
prifixal U قبلا تعیین کردن
prifix U قبلا تعیین کردن
pretypify U قبلا اعلام کردن
pretypify U قبلا نشان دادن
pretreat U قبلا معالجه کردن
preselect U قبلا انتخاب کردن
as previously agreed upon <adv.> U همینطور که قبلا موافقت شد
predigest U قبلا هضم کردن
predetermine U قبلا تعیین کردن
previews U قبلا رویت کردن
pre appoint U قبلا معین کردن
preheat U قبلا حرارت دادن
preheat U قبلا گرم کردن
preheated U قبلا حرارت دادن
preheated U قبلا گرم کردن
preheats U قبلا حرارت دادن
preheats U قبلا گرم کردن
advancing U قبلا تجهیز شده
forespeak U قبلا اماده کردن
foresee U قبلا تهیه دیدن
destine U قبلا انتخاب کردن
foresees U قبلا تهیه دیدن
forearm U قبلا اماده کردن
forearms U قبلا اماده کردن
prearrange U قبلا تهیه کردن
preview U قبلا رویت کردن
prime U قبلا تعلیم دادن
predetermine U قبلا مقدر کردن
predestine U قبلا تعیین کردن
primed U قبلا تعلیم دادن
primes U قبلا تعلیم دادن
advance U قبلا تهیه شده
advance U قبلا تجهیز شده
predesignate U قبلا تعیین شده
prearrange U قبلا ترتیب دادن
preassigned U قبلا تعیین شده
advancing U قبلا تهیه شده
advances U قبلا تجهیز شده
preconceive U قبلا تصور کردن
preconceive U قبلا عقیده پیداکردن
advances U قبلا تهیه شده
prepaid U قبلا" پرداخت شده
predicts U قبلا پیش بینی کردن
predicting U قبلا پیش بینی کردن
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
predict U قبلا پیش بینی کردن
preset U قبلا چیدن و قرار دادن
preconcert U قبلا فرار ومدار گذاردن
preassigned U قبلا تخصیص داده شده
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
thereinbefore U در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
postpaid U مخارج پستی قبلا پرداخت شده
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
preordain U قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
pre U آنچه قبلا توافق شده است
preform U قبلا شکل چیزی رامعین کردن
pre- U آنچه قبلا توافق شده است
preexist U ازلی بودن قبلا موجود شدن
forebode U قبلا بدل کسی اثر کردن
ingrain U نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
Thats no news to me. U این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
revocation of probate U بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
rest on one's laurels <idiom> U خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
have a go at <idiom> U سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
postpaid U پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
predestinate U قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
cost indexes U ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
to reinvent the wheel <idiom> U هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
yalta conference U م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
to express one's heartfelt U قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
post race U مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
fore U : پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
fourth generation computers U فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
re attachment U در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com