Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
demurrage
U
هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
surcharges
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
detentions
U
معطلی
demurrage
U
معطلی
detention
U
معطلی
two days d
U
دو روز معطلی
demurrage
U
کرایه معطلی
promptly
U
بدون معطلی
machine down time
U
زمان معطلی دستگاه
lay day
U
روز معطلی در بندر
without d.
U
بیدرنگ بدون معطلی
machine idle time
U
زمان معطلی دستگاه
It was not worth all that delay .
U
به اینهمه معطلی نمی ارزید
at the drop of a hat
<idiom>
U
بدون هیچ گونه معطلی
tangible costs
U
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
docl pass
U
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
containers
U
قطار و کشتی بکاربرده میشود
container
U
قطار و کشتی بکاربرده میشود
boat train
U
[خط ]
قطار با ارتباط به کشتی
[برای سفر]
ferrybridge
U
کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
differential cost analysis
U
تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
lockage
U
هزینه عبور کشتی ازسد بالابر
lighterage
U
هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
business expenses
U
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
to limber up
U
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
to limber up a gun carriage
U
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
multigage
U
قطار راه اهن چند ریله قطار چند ریله
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
aggregate expenditures
U
هزینههای کل
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
joint costs
U
هزینههای مشترک
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی
competition cost
U
هزینههای رقابتی
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
prime costs
U
هزینههای اولیه
on costs
U
هزینههای غیرمستقیم
comparative costs
U
هزینههای نسبی
pilot charges
U
هزینههای راهنما
anchor dues
U
هزینههای لنگر
freight charges
U
هزینههای حمل
material costs
U
هزینههای مواد
national expenditures
U
هزینههای ملی
implicit costs
U
هزینههای ضمنی
preliminary expenses
U
هزینههای ابتدائی
overhead costs
U
هزینههای اضافی
increasing cost
U
هزینههای فزاینده
overhead costs
U
هزینههای حاشیهای
overhead costs
U
هزینههای عمومی
bank charges
U
هزینههای بانکی
incidental expenses
U
هزینههای واقعی
transaction costs
U
هزینههای معاملاتی
implicit costs
U
هزینههای نامرئی
bank charge
U
هزینههای بانکی
personal outlays
U
هزینههای شخصی
consumption expenditures
U
هزینههای مصرفی
increasing cost
U
هزینههای صعودی
government expenditures
U
هزینههای دولت
preliminary expenses
U
هزینههای مقدماتی
overhead costs
U
هزینههای بالاسری
fixed costs
U
هزینههای سرمایهای
design costs
U
هزینههای طراحی
capital expenditure
U
هزینههای سرمایهای
real costs
U
هزینههای واقعی
capital charges
U
هزینههای سرمایه
selling costs
U
هزینههای فروش
financial expenses
U
هزینههای مالی
supplementary costs
U
هزینههای اضافی
building costs
U
هزینههای ساختمان
sunk cost
U
هزینههای اضافی
supplementary costs
U
هزینههای مکمل
deferred charges
U
هزینههای انتقالی
fixed costs
U
هزینههای ثابت
storage costs
U
هزینههای انبارداری
dock dues
U
هزینههای لنگرگاه
standard costs
U
هزینههای نرمال
overheads
U
هزینههای بالاسری
standard costs
U
هزینههای استاندارد
overheads
U
هزینههای عمومی
capital expenditures
U
هزینههای سرمایهای
spillover costs
U
هزینههای خارجی
avoidable costs
U
هزینههای قابل اجتناب
taxation of costs
U
ارزیابی هزینههای دعوی
stevedoring charges
U
هزینههای بارگیری وباراندازی
cost category
U
هزینههای انجام شده
constant cost industry
U
صنعت هزینههای ثابت
unliquidated obligation
U
هزینههای پرداخت نشده
selling costs
U
هزینههای فروش کالا
opportunity cost
U
هزینههای کالای تولیدی
surcharge
U
درصد هزینههای اضافی
outlays
U
هزینههای سرمایهای مخارج
surcharges
U
درصد هزینههای اضافی
increasing cost industry
U
صنایع با هزینههای افزایشی
handling charges
U
هزینههای جابجایی کالا
recurring costs
U
هزینههای تکرار شونده
loading participation in profits
U
هزینههای مشارکت در سود
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
average cost
U
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
unforeseen expenses
U
هزینههای پیش بینی نشده
secondary costs
U
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
life cycle costs
U
هزینههای دوره عمر یک محصول
contango
U
هزینههای دیرکرد خرید سهم
analysis
U
یات هزینههای محصول جدید
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
cost analysis
U
تجزیه تحلیل هزینههای کار
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
pad the bill
<idiom>
U
اضافه شدن هزینههای کاذب
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
dock charges
U
هزینههای حوض dock-dues : syn
discounted cash flow
U
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
fixed costs
U
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
correlation
U
جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
loading for contingencies
U
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
contingent fund
U
اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
train
U
قطار
colleague
U
هم قطار
filed
U
قطار
colleagues
U
هم قطار
file
U
قطار
conpanion
U
هم قطار
compeer
U
هم قطار
tandems
U
قطار
string
U
قطار
rows
U
قطار
tandem
U
قطار
rowed
U
قطار
row
U
قطار
trains
U
قطار
trained
U
قطار
crowding out effect
U
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
goods train
U
قطار باربری
in a row
U
قطار شده
railway station
U
ایستگاه قطار
When does the train arrive?
U
قطار کی می رسد؟
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
i lost the train
U
به قطار نرسیدم
freight trains
U
قطار باری
light engineh
U
لوکوموتیو بی قطار
goods trains
U
قطار باربری
error burst
U
قطار خطاها
train ride
U
گردش با قطار
cross belt
U
قطار حمایل
prime mover
U
پیش قطار
truck
U
واگن قطار
trucked
U
واگن قطار
trucking
U
واگن قطار
trucks
U
واگن قطار
primer
U
پیش قطار
train driver
U
راننده قطار
locomotive driver
[British E]
U
راننده قطار
electric train
U
قطار برقی
sleeping carriage
U
خوابگاه قطار
row
U
قطار راسته
rows
U
قطار راسته
pulse train
U
قطار تپشها
rowed
U
قطار راسته
locomotive engineer
[American E]
U
راننده قطار
railroad engineer
[American E]
U
راننده قطار
train operator
[American E]
U
راننده قطار
locomotive operator
[British E]
U
راننده قطار
primers
U
پیش قطار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com