Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reorder cost
U
هزینه سفارش مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reorder point
U
نقطه سفارش مجدد
reorder level
U
سطح سفارش مجدد
feasibility
U
بررسی هزینه ها و مزیت برای بررسی شروع مجدد پروژه
economic order quantity
U
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
indenting
U
سفارش
indent
U
سفارش
indents
U
سفارش
order
U
سفارش
reference
U
سفارش
enjoinment
U
سفارش
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
call the shots
<idiom>
U
سفارش دادن
economic order quantity
U
حد مطلوب سفارش
send away for
U
سفارش دادن
indents
U
سفارش دادن
Put in a good word for me.
U
سفارش من رابکن
indenting
U
سفارش دادن
back order
U
سفارش معوق
conditional order
U
سفارش مشروط
indent
U
سفارش دادن
processing of the order
U
انجام سفارش
order
U
سفارش دادن
blanket order
U
سفارش کلی
enjoin
U
سفارش کردن به
order
U
دستور سفارش
enjoined
U
سفارش کردن به
purchase order
U
سفارش خرید
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
engaged
U
سفارش شده
factory order
U
سفارش ساخت
enjoining
U
سفارش کردن به
trial order
U
سفارش ازمایشی
acknowledgement of order
تایید سفارش
acknowledgement of order
U
تصدیق سفارش
letter of recommendation
U
سفارش نامه
modification order
U
سفارش اصلاحی
order format
U
قالب سفارش
commendation
U
سفارش تقدیر
ordering
U
سفارش دهی
asking and ordering
U
درخواست و سفارش
place an order
U
سفارش دادن
outwork
U
سفارش به بیرون
order for goods
U
سفارش کالا
enjoins
U
سفارش کردن به
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
ordered
U
سفارش داده شده
order
U
دستور دادن سفارش
bespeak
U
ازپیش سفارش دادن
order
[placed with somebody]
U
سفارش
[ازطرف کسی]
open indent
U
سفارش خرید باز
reorder interval
U
زمان بین دو سفارش
reorder
U
دوباره سفارش دادن
engages
U
از پیش سفارش دادن
custom made
U
سفارش داده شده
indents
U
سفارش رسیده از خارج
outwork
U
سفارش به خارج از شرکت
indents
U
سفارش درخواست کردن
indent
U
سفارش درخواست کردن
indenting
U
سفارش رسیده از خارج
To place an order for some goods.
U
کالائی را سفارش دادن
indenting
U
سفارش درخواست کردن
indent
U
سفارش رسیده از خارج
custom-made
U
سفارش داده شده
to countermand goods
U
سفارش کالا را پس گرفتن
engage
U
از پیش سفارش دادن
re order
U
سفارش دوم باره
to book something
U
چیزی را سفارش دادن
dispatch order
U
سفارش حمل سریع
lead time
U
زمان انجام سفارش
order processing time
U
زمان انجام سفارش
order processing time
U
مدت انجام سفارش
order time
U
زمان سفارش کالا
the goods are on order
U
کالا را سفارش داده ایم
mail order
U
سفارش کالا بوسیله پست
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
order
U
سفارش دادن کالا یا جنس
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
testimonial
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
testimonials
U
سفارش وتوصیه رضایت نامه
order form
U
نمونه سفارش نامه پر نکرده
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
indents
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
a la carte
U
جداجدا سفارش داده شده.
batch costing
U
تعیین قیمت سفارش کالا
To order a meal.
U
سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
open indent
U
سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
reorder level
U
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
U
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
indent upon a person for goods
U
درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
mail order
U
سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
procurement lead time
U
زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
cash with order
U
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
lead time
U
مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
furthermore
U
مجدد
further on
U
مجدد
further
U
مجدد
second
U
مجدد
seconds
U
مجدد
furthers
U
مجدد
furthering
U
مجدد
furthered
U
مجدد
seconding
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
renewed
U
مجدد
seconded
U
مجدد
recounting
U
شمارش مجدد
re establishment
U
تاسیس مجدد
retransmission
U
ارسال مجدد
restart
U
شروع مجدد
recounts
U
شمارش مجدد
comebacks
U
دستیابی مجدد
reactivation
U
فعالیت مجدد
comeback
U
دستیابی مجدد
remand
U
بازداشت مجدد
remanded
U
بازداشت مجدد
reshipment
U
حمل مجدد
reapparition
U
فهور مجدد
recounted
U
شمارش مجدد
recount
U
شمارش مجدد
revisit
U
ملاقات مجدد
revisited
U
ملاقات مجدد
re claim
U
تقاضای مجدد
retread process
U
تعمیر مجدد
reissuing
U
چاپ مجدد
reissues
U
چاپ مجدد
reissued
U
چاپ مجدد
reissue
U
چاپ مجدد
reinsurance
U
بیمه مجدد
retransmission
U
مخابره مجدد
rededication
U
تقدیم مجدد
crossecheck
U
مقابله مجدد
revisits
U
ملاقات مجدد
resurvey
U
بررسی مجدد
resupply
U
اماد مجدد
revisiting
U
ملاقات مجدد
re attachment
U
توقیف مجدد
resorption
U
مکیدن مجدد
recaption
U
توقیف مجدد
reinforcement
U
وضع مجدد
reassurance
U
اطمینان مجدد
recreations
U
خلق مجدد
recreation
U
خلق مجدد
remotion
U
حرکت مجدد
renascence
U
زندگی مجدد
renegotiation
U
مذاکره مجدد
reoccur
U
فهور مجدد
reentrance
U
دخول مجدد
reenlistment
U
سربازگیری مجدد
reconditioning
U
تعمیر مجدد
after shrinkage
U
انقباض مجدد
reallocation
U
تخصیص مجدد
reassurances
U
اطمینان مجدد
reinterpretation
U
تفسیر مجدد
reproduction
U
تولید مجدد
reexport
U
صادرات مجدد
recurrences
U
رویدادن مجدد
recurrence
U
رویدادن مجدد
restatements
U
بیان مجدد
restatement
U
بیان مجدد
reproductions
U
تولید مجدد
reformat
U
فرمت مجدد
regelation
U
انجماد مجدد
regeneracy
U
تولید مجدد
reinfection
U
عفونت مجدد
reintegration
U
استقرار مجدد
reeducation
U
تربیت مجدد
reebtry
U
تملک مجدد
subdivisions
U
تقسیم مجدد
subdivision
U
تقسیم مجدد
rerun
U
اجرای مجدد
recrystallization
U
تبلور مجدد
recoupment
U
کسب مجدد
reconviction
U
محکومیت مجدد
reconveyance
U
اعاده مجدد
resale
U
فروس مجدد
resale
U
حراج مجدد
reconversion
U
گرایش مجدد
recompile
U
کامپایل مجدد
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com