English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inevitable U غیر قابل اجتناب
unavoidable U غیر قابل اجتناب
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
evasive steering U اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
differential cost analysis U تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
business expenses U هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
capital outlays U هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
evasion U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
eschewal U اجتناب
avoidance U اجتناب
shirk U اجتناب
shirking U اجتناب
shirks U اجتناب
elusion U اجتناب
shirked U اجتناب
passes U اجتناب کردن
stay away from <idiom> U اجتناب کردن
steer clear of someone <idiom> U اجتناب کردن
aviod U اجتناب کردن از
avoidance gradient U شیب اجتناب
avoidancae training U اجتناب اموزی
eschew U اجتناب کردن
eschewed U اجتناب کردن
inevitable <adj.> U اجتناب ناپذیر
inalienable <adj.> U اجتناب ناپذیر
absolute <adj.> U اجتناب ناپذیر
unalienable <adj.> U اجتناب ناپذیر
unalterable <adj.> U اجتناب ناپذیر
active avoidance U اجتناب فعال
forbear U اجتناب کردن از
steer clear U اجتناب کردن
evitable U اجتناب پذیر
eschews U اجتناب کردن
forbears U اجتناب کردن از
eschewing U اجتناب کردن
indispensable <adj.> U اجتناب ناپذیر
eluding U اجتناب کردن از
eludes U اجتناب کردن از
inevitable U اجتناب ناپذیر
to shuffle throuch shun U اجتناب کردن از
pass U اجتناب کردن
passed U اجتناب کردن
unavoidable U اجتناب ناپذیر
eluded U اجتناب کردن از
elude U اجتناب کردن از
avoidable U اجتناب پذیر
inescapable U غیرقابل اجتناب
aggregate expenditures U هزینههای کل
refrainment U خود داری اجتناب
risk avoider U اجتناب کننده از خطر
risk avoider U اجتناب کننده از ریسک
capital charges U هزینههای سرمایه
material costs U هزینههای مواد
national expenditures U هزینههای ملی
selling costs U هزینههای فروش
on costs U هزینههای غیرمستقیم
operational costs U هزینههای عملیاتی
spillover costs U هزینههای خارجی
anchor dues U هزینههای لنگر
overheads U هزینههای بالاسری
deferred charges U هزینههای انتقالی
joint costs U هزینههای مشترک
increasing cost U هزینههای صعودی
capital expenditure U هزینههای سرمایهای
capital expenditures U هزینههای سرمایهای
increasing cost U هزینههای فزاینده
overheads U هزینههای عمومی
overhead costs U هزینههای بالاسری
overhead costs U هزینههای اضافی
standard costs U هزینههای استاندارد
transaction costs U هزینههای معاملاتی
bank charge U هزینههای بانکی
consumption expenditures U هزینههای مصرفی
preliminary expenses U هزینههای مقدماتی
preliminary expenses U هزینههای ابتدائی
comparative costs U هزینههای نسبی
real costs U هزینههای واقعی
prime costs U هزینههای اولیه
competition cost U هزینههای رقابتی
bank charges U هزینههای بانکی
supplementary costs U هزینههای اضافی
supplementary costs U هزینههای مکمل
building costs U هزینههای ساختمان
overhead costs U هزینههای حاشیهای
standard costs U هزینههای نرمال
overhead costs U هزینههای عمومی
storage costs U هزینههای انبارداری
capital outlays U هزینههای تاسیساتی
personal outlays U هزینههای شخصی
pilot charges U هزینههای راهنما
dock dues U هزینههای لنگرگاه
sunk cost U هزینههای اضافی
design costs U هزینههای طراحی
fixed costs U هزینههای سرمایهای
freight charges U هزینههای حمل
financial expenses U هزینههای مالی
incidental expenses U هزینههای واقعی
government expenditures U هزینههای دولت
implicit costs U هزینههای نامرئی
implicit costs U هزینههای ضمنی
fixed costs U هزینههای ثابت
emergency risk U خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
to stay away from something U اجتناب کردن از چیزی یا جایی
selling costs U هزینههای فروش کالا
handling charges U هزینههای جابجایی کالا
loading participation in profits U هزینههای مشارکت در سود
cost category U هزینههای انجام شده
recurring costs U هزینههای تکرار شونده
unliquidated obligation U هزینههای پرداخت نشده
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
surcharges U درصد هزینههای اضافی
stevedoring charges U هزینههای بارگیری وباراندازی
surcharge U درصد هزینههای اضافی
increasing cost industry U صنایع با هزینههای افزایشی
outlays U هزینههای سرمایهای مخارج
constant cost industry U صنعت هزینههای ثابت
opportunity cost U هزینههای کالای تولیدی
contango U هزینههای دیرکرد خرید سهم
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
analysis U یات هزینههای محصول جدید
life cycle costs U هزینههای دوره عمر یک محصول
cost analysis U تجزیه تحلیل هزینههای کار
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
secondary costs U هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
unforeseen expenses U هزینههای پیش بینی نشده
tax avoidance U اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
last chance rule U مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
stagnation thesis U ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
dock charges U هزینههای حوض dock-dues : syn
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
evaded U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
terrain avoidance U اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
correlation U جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
lay up U ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
contingent fund U اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
chop U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chopped U کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
docl pass U گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
deferred expense U هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
demurrage U هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
sensible U قابل درک قابل رویت
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
achievable U قابل وصول قابل تفریق
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
avoid U احتراز کردن اجتناب کردن
shuns U پرهیز کردن اجتناب کردن از
shunned U پرهیز کردن اجتناب کردن از
avoided U احتراز کردن اجتناب کردن
avoiding U احتراز کردن اجتناب کردن
avoids U احتراز کردن اجتناب کردن
shun U پرهیز کردن اجتناب کردن از
shunning U پرهیز کردن اجتناب کردن از
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable U قابل
soluble U قابل حل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com