Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
selling costs
U
هزینههای فروش کالا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
handling charges
U
هزینههای جابجایی کالا
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
selling costs
U
هزینههای فروش
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
tangible costs
U
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
total revenue
U
قیمت کل فروش یک کالا
sales tax
U
مالیات بر فروش کالا
proforma
U
پیشنهاد فروش کالا
marketplace
U
میدان فروش کالا بازار
proforma
U
صورت حساب فروش کالا
joint product offer
U
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
duopoly
U
انحصار فروش کالا بین دونفر
door to door selling
U
فروش کالا بصورت دوره گردی
chandler
U
کسی که به خرید و فروش کالا مشغول است
stock
U
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
mark-down
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
mark-downs
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
stocked
U
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
differential cost analysis
U
تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
cartel
U
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartels
U
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
business expenses
U
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
dumping
U
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
last in , first out
U
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
dumping
U
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
woollen draper
U
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
cob web theorem
U
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods
U
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire
U
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone
U
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
pearlies
U
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence
U
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
wine seller
U
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
to barter
[to trade by barter]
U
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
U
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
hard sell
U
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force
U
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization
U
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
freightliner
U
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
U
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity
U
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
optional claiming race
U
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
aggregate expenditures
U
هزینههای کل
supplementary costs
U
هزینههای اضافی
supplementary costs
U
هزینههای مکمل
sunk cost
U
هزینههای اضافی
storage costs
U
هزینههای انبارداری
standard costs
U
هزینههای نرمال
standard costs
U
هزینههای استاندارد
increasing cost
U
هزینههای فزاینده
spillover costs
U
هزینههای خارجی
increasing cost
U
هزینههای صعودی
joint costs
U
هزینههای مشترک
dock dues
U
هزینههای لنگرگاه
incidental expenses
U
هزینههای واقعی
implicit costs
U
هزینههای نامرئی
fixed costs
U
هزینههای ثابت
financial expenses
U
هزینههای مالی
freight charges
U
هزینههای حمل
government expenditures
U
هزینههای دولت
personal outlays
U
هزینههای شخصی
design costs
U
هزینههای طراحی
deferred charges
U
هزینههای انتقالی
implicit costs
U
هزینههای ضمنی
transaction costs
U
هزینههای معاملاتی
consumption expenditures
U
هزینههای مصرفی
prime costs
U
هزینههای اولیه
fixed costs
U
هزینههای سرمایهای
on costs
U
هزینههای غیرمستقیم
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
preliminary expenses
U
هزینههای ابتدائی
preliminary expenses
U
هزینههای مقدماتی
overhead costs
U
هزینههای بالاسری
pilot charges
U
هزینههای راهنما
anchor dues
U
هزینههای لنگر
overhead costs
U
هزینههای اضافی
overhead costs
U
هزینههای حاشیهای
bank charges
U
هزینههای بانکی
real costs
U
هزینههای واقعی
building costs
U
هزینههای ساختمان
bank charge
U
هزینههای بانکی
competition cost
U
هزینههای رقابتی
comparative costs
U
هزینههای نسبی
material costs
U
هزینههای مواد
national expenditures
U
هزینههای ملی
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی
capital expenditures
U
هزینههای سرمایهای
capital expenditure
U
هزینههای سرمایهای
capital charges
U
هزینههای سرمایه
overheads
U
هزینههای بالاسری
overheads
U
هزینههای عمومی
overhead costs
U
هزینههای عمومی
recurring costs
U
هزینههای تکرار شونده
surcharge
U
درصد هزینههای اضافی
surcharges
U
درصد هزینههای اضافی
avoidable costs
U
هزینههای قابل اجتناب
outlays
U
هزینههای سرمایهای مخارج
stevedoring charges
U
هزینههای بارگیری وباراندازی
loading participation in profits
U
هزینههای مشارکت در سود
unliquidated obligation
U
هزینههای پرداخت نشده
constant cost industry
U
صنعت هزینههای ثابت
opportunity cost
U
هزینههای کالای تولیدی
taxation of costs
U
ارزیابی هزینههای دعوی
cost category
U
هزینههای انجام شده
increasing cost industry
U
صنایع با هزینههای افزایشی
unforeseen expenses
U
هزینههای پیش بینی نشده
pad the bill
<idiom>
U
اضافه شدن هزینههای کاذب
life cycle costs
U
هزینههای دوره عمر یک محصول
average cost
U
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
contango
U
هزینههای دیرکرد خرید سهم
secondary costs
U
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
cost analysis
U
تجزیه تحلیل هزینههای کار
analysis
U
یات هزینههای محصول جدید
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
furrier
U
خز فروش پوست فروش
furriers
U
خز فروش پوست فروش
fixed costs
U
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
discounted cash flow
U
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
dock charges
U
هزینههای حوض dock-dues : syn
correlation
U
جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
loading for contingencies
U
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
contingent fund
U
اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
docl pass
U
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
crowding out effect
U
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
oligopoly
U
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
demurrage
U
هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
engels law
U
ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
products
U
کالا
matter
U
کالا
good
U
کالا
product
U
کالا
chattel
U
کالا
goods
U
کالا
traffick
U
کالا
mattered
U
کالا
mercery
U
کالا
trafficked
U
کالا
traffics
U
کالا
traffic
U
کالا
object of sale
U
کالا
wares
U
کالا
trafficking
U
کالا
mattering
U
کالا
produces
U
کالا
produced
U
کالا
produce
U
کالا
matters
U
کالا
merchandise
U
کالا
ware
U
کالا
cargo
U
کالا
article
U
کالا
articles
U
کالا
material
U
کالا
commodities
U
کالا
materials
U
کالا
cargoes
U
کالا
stuffed
U
کالا
stuffs
U
کالا
stuff
U
کالا
commodity
U
کالا
interchanges
U
مبادله کالا
fairs
U
نمایشگاه کالا
fairest
U
نمایشگاه کالا
fairer
U
نمایشگاه کالا
samples
U
نمونه کالا
fair
U
نمایشگاه کالا
depot
U
انبار کالا
depots
U
انبار کالا
inventories
U
موجودی کالا
commodities
U
کالا جنس
barters
U
دادوستد کالا
interchange
U
مبادله کالا
commodity
U
کالا جنس
sample
U
نمونه کالا
showroom
U
نمایشگاه کالا
interchanging
U
مبادله کالا
showrooms
U
نمایشگاه کالا
sampled
U
نمونه کالا
inventory
U
موجودی کالا
inventory
U
صورت کالا
barter
U
دادوستد کالا
acceptance of goods
U
پذیرفتن کالا
bartered
U
دادوستد کالا
bartering
U
دادوستد کالا
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com