English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
selling costs U هزینههای فروش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
selling costs U هزینههای فروش کالا
Other Matches
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
differential cost analysis U تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
business expenses U هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
capital outlays U هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
woollen draper U پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
pearlies U جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence U پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller U میفروش باده فروش شراب فروش خمار
hard sell U سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sales force U نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
sale maximization U به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
optional claiming race U مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
aggregate expenditures U هزینههای کل
storage costs U هزینههای انبارداری
transaction costs U هزینههای معاملاتی
freight charges U هزینههای حمل
fixed costs U هزینههای ثابت
government expenditures U هزینههای دولت
deferred charges U هزینههای انتقالی
bank charges U هزینههای بانکی
implicit costs U هزینههای ضمنی
implicit costs U هزینههای نامرئی
building costs U هزینههای ساختمان
anchor dues U هزینههای لنگر
fixed costs U هزینههای سرمایهای
financial expenses U هزینههای مالی
standard costs U هزینههای نرمال
sunk cost U هزینههای اضافی
supplementary costs U هزینههای مکمل
standard costs U هزینههای استاندارد
spillover costs U هزینههای خارجی
dock dues U هزینههای لنگرگاه
supplementary costs U هزینههای اضافی
design costs U هزینههای طراحی
incidental expenses U هزینههای واقعی
increasing cost U هزینههای فزاینده
preliminary expenses U هزینههای ابتدائی
preliminary expenses U هزینههای مقدماتی
personal outlays U هزینههای شخصی
national expenditures U هزینههای ملی
overhead costs U هزینههای عمومی
overhead costs U هزینههای حاشیهای
overhead costs U هزینههای اضافی
overhead costs U هزینههای بالاسری
comparative costs U هزینههای نسبی
competition cost U هزینههای رقابتی
operational costs U هزینههای عملیاتی
consumption expenditures U هزینههای مصرفی
on costs U هزینههای غیرمستقیم
prime costs U هزینههای اولیه
real costs U هزینههای واقعی
capital outlays U هزینههای تاسیساتی
capital charges U هزینههای سرمایه
increasing cost U هزینههای صعودی
joint costs U هزینههای مشترک
capital expenditures U هزینههای سرمایهای
pilot charges U هزینههای راهنما
overheads U هزینههای عمومی
overheads U هزینههای بالاسری
material costs U هزینههای مواد
bank charge U هزینههای بانکی
capital expenditure U هزینههای سرمایهای
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
opportunity cost U هزینههای کالای تولیدی
handling charges U هزینههای جابجایی کالا
unliquidated obligation U هزینههای پرداخت نشده
increasing cost industry U صنایع با هزینههای افزایشی
recurring costs U هزینههای تکرار شونده
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
loading participation in profits U هزینههای مشارکت در سود
stevedoring charges U هزینههای بارگیری وباراندازی
constant cost industry U صنعت هزینههای ثابت
surcharge U درصد هزینههای اضافی
cost category U هزینههای انجام شده
outlays U هزینههای سرمایهای مخارج
surcharges U درصد هزینههای اضافی
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
analysis U یات هزینههای محصول جدید
life cycle costs U هزینههای دوره عمر یک محصول
cost analysis U تجزیه تحلیل هزینههای کار
secondary costs U هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
contango U هزینههای دیرکرد خرید سهم
unforeseen expenses U هزینههای پیش بینی نشده
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
furriers U خز فروش پوست فروش
furrier U خز فروش پوست فروش
dock charges U هزینههای حوض dock-dues : syn
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
correlation U جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
contingent fund U اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
docl pass U گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
deferred expense U هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
oligopoly U انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
demurrage U هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
iceman U یخ فروش
offtake U فروش
turnover U کل فروش
turnover U فروش
sales U فروش
sells U فروش
sell U فروش
selling U فروش
vendition U فروش
retailer U تک فروش
taverner U می فروش
sale U فروش
marketing U فروش
costermonger U میوه فروش
news vendor U روزنامه فروش
credit sale U فروش نسیه
merchantable U قابل فروش
duffre U دست فروش
drysalter U کالباس فروش
credit sale U فروش غیرنقدی
mercer U پارچه فروش
meatman U گوشت فروش
milk man U شیر فروش
money off offer U فروش با تخفیف
coster U سبزی فروش
fellmonger U پوستین فروش
news agent U روزنامه فروش
fish fag U زن ماهی فروش
fellmonger U پوست فروش
corn chandler U غله فروش
dealing U خرید و فروش
corn d. U غله فروش
excise taxes U مالیات بر فروش
cornfactor U غله فروش
credit sale U فروش قسطی
euphuist U فصاحت فروش
drover U گله فروش
killcalf U گوشت فروش
forward sale U پیش فروش
jeweler U گوهر فروش
iron monger U اهن فروش
forward sales U فروش سلف
d. in second hand goods U دست فروش
forward sales U پیش فروش
corn chandler U گندم فروش
fruiterer U میوه فروش
deed of sale U سند فروش
dead market U بازار کم فروش
hucksterer U خرده فروش
hosier U جوراب فروش
herbist U گیاه فروش
haught U جاه فروش
linen draper U کتان فروش
mealmen U ارد فروش
mealman U ارد فروش
flesher U گوشت فروش
direct selling U فروش مستقیم
mass market product U محصول پر فروش
lumberman U الوار فروش
fleshmonger U گوشت فروش
credit system U فروش اعتباری
crier U دست فروش
lumberman U تیر فروش
lumberer U الوار فروش
forced sale U فروش قانونی
lumberer U تیر فروش
cutler U کارد فروش
forced sale U فروش اجباری
herborist U گیاه فروش
retail dealer U خرده فروش
whole saler U عمده فروش
sales and marketing [marketing] U فروش و بازاریابی
antique dealer U عتیقه فروش
foreclosure U فروش گرویی
turnover [British English] U فروش [اقتصاد]
wholeseller U عمده فروش
wood pavement U چوب فروش
BS U صورت فروش
paper boy U روزنامه فروش
paper boys U روزنامه فروش
salespeople U متصدی فروش
salesperson U متصدی فروش
salespersons U متصدی فروش
sales U فروش [اقتصاد]
sales {pl} U مقدار فروش
turn-over U مقدار فروش
turnover U مقدار فروش
volume of sales U مقدار فروش
sales {pl} U حجم فروش
turn-over U حجم فروش
turnover U حجم فروش
volume of sales U حجم فروش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com