English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
consulage U هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost absoption U هزینهای که در قیمت تولید کالا منظورنمیشود و از مشتری دریافت نمیگردد
exquatur U اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
receipt notification U خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
sumption U هزینهای
sumptuary U هزینهای
elements of expense U عوامل هزینهای
cost category U اقلام هزینهای
indemnify U هزینهای راپرداختن
to fix a person with costs U هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
capitalization unit U هزینهای که صرف دارایی ثابت میشود
out of pocket expenses U هزینهای که از جیب شخص درامده باشد
controllable cost U هزینهای که بر حسب مقدارتولید تغییر میکند
capital expenditure U هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
current expenditure U هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
anconis U کنسول
ancon U کنسول
consular agent U کنسول
consuls U کنسول
consul U کنسول
cantilever bridge U پل کنسول
margin cost U مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
consular agent U نایب کنسول
vice cunsol U نایب کنسول
vice consul U کنسول یار
display console U کنسول نمایش
operator console U کنسول اپراتور
honorary consul U کنسول افتخاری
procousul U نایب کنسول
control console U کنسول کنترل
console operator U اپراتور کنسول
consular U منسوب به کنسول
console printer U چاپگر کنسول
tab U صورتحساب
bill U صورتحساب
bill nye U صورتحساب
invoicing U صورتحساب
invoice U صورتحساب
invoices U صورتحساب
invoiced U صورتحساب
account statment U صورتحساب
bills U صورتحساب
tabs U صورتحساب
consular district U منطقه عمل کنسول
consular agent U قائم مقام کنسول
procousul U قائم مقام کنسول
statement U صورتحساب اعلامیه
statement U کشف صورتحساب
statements U کشف صورتحساب
statements U صورتحساب اعلامیه
debit note U صورتحساب بدهی
billing U صدور صورتحساب
Please bring me the bI'll. U صورتحساب رابیاورید
bills U قبض صورتحساب
bills U صورتحساب دادن
bill U صورتحساب دادن
bill U قبض صورتحساب
banker's bill U صورتحساب بانکی
a hefty bill U صورتحساب سنگینی
bank statement U صورتحساب بانکی
bank statements U صورتحساب بانکی
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
praetor U قاضی یاافسر مادون کنسول
propraetor U کنسول فرمانداراستان قدیم روم
clearing house U شرکتی که چکها را نقد می نماید
there is nothing like leather U هر کسیرا عقل خودبکمال نماید
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
pseudoscope U شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
incongruously U بی ی نکه با هم جور باشدیاتطبیق نماید
clearing houses U شرکتی که چکها را نقد می نماید
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
invoice U فاکتور فروش صورتحساب
invoiced U فاکتور فروش صورتحساب
invoices U فاکتور فروش صورتحساب
invoicing U فاکتور فروش صورتحساب
freight note U صورتحساب هزینه حمل
consular invoice U صورتحساب با مهرکنسول گری
bill U تهیه کردن صورتحساب
bills U تهیه کردن صورتحساب
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
consular invoice U برگه فروش با مهر کنسول گری
propretor U کنسول فرماندار استان قدیم روم
bank annuities U سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
an inceptive verb U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
an inceptive U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
billed U ثبت شده در صورتحساب یا لیست
How much is my telephone bill? U صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
This company guarantees prompt delivery of goods. U این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
to the echo U چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
billing U صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
capitalized expense U هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
console U کنسول [نوعی ستون نگهدارنده تزئینی یا پیش گردی]
keyth rope system U شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
line of sight U خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll . U حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
Befor I knew it , the hotel bI'll was sent . U هنوز هیچه نشده صورتحساب هتل را فرستادند
nomothetes U کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
consular convention U عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود
bits U تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
bit U تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
free carrier U یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
appropriation U در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
checks U او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check U او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
checked U او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
sense switch U سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
Big Brother U دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
gurantee period U مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
kelly U قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
center of gyration U نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
cons U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conned U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
conning U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
con U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
fiscal drag U اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
endorser U پشت نویس فردی که پشت سندی راامضاء می نماید
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
damage feasant U درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
dying declarations U در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
allegations U تایید
acknowledgement U تایید
confirmation U تایید
acknowledgements U تایید
acknowledgments U تایید
allegation U تایید
approval U تایید
grace U تایید
graced U تایید
graces U تایید
corroboration U تایید
verification U تایید
certification U تایید
gracing U تایید
bar automatic U میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
corrobrant U تایید کننده
corroborant U تایید کننده
confirmor U تایید کننده
supporting U تایید کردن
corroborator U تایید کننده
endorsements U موافقت تایید
ratifies U تایید کردن
approved U تایید شده
approved U به تایید رسیده
ratified U تایید کردن
price support U تایید قیمت
corroborates U تایید کردن
approvingly U تایید شده
corroborate U تایید کردن
approvingly U به تایید رسیده
validity U تایید تصدیق
acknowledgement of order تایید سفارش
confirmer U تایید کننده
emphasized U تایید کردن
insusceptible U تایید ناپذیر
confirms U تایید کردن
emphasizes U تایید کردن
support U تایید کردن
support U تقویت تایید
emphasizing U تایید کردن
approve U تایید کردن
approves U تایید کردن
confirm U تایید کردن
emphasize U تایید کردن
emphasising U تایید کردن
confirmative U تایید کننده
gracing U تایید کردن
ratifying U تایید کردن
graces U تایید کردن
graced U تایید کردن
grace U تایید کردن
endorsement U موافقت تایید
ratify U تایید کردن
emphasised U تایید کردن
emphasises U تایید کردن
approving U تایید کردن
agreed <adj.> <past-p.> U تایید شده
allowed <adj.> <past-p.> U تایید شده
approved <adj.> <past-p.> U تایید شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U تایید شده
authorized <adj.> <past-p.> U تایید شده
passed <adj.> <past-p.> U تایید شده
corroborated U تایید کردن
unaudited <adj.> U تایید نشده
unchecked <adj.> U تایید نشده
unevaluated <adj.> U تایید نشده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com