English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thousand and one U هزار ویک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
kilometers U هزار متر
kilometre U هزار متر
kilometres U هزار متر
kilo U هزار گرم
kilo U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilo U فرکانس هزار سیکل در ثانیه
kilo U هزار بیت داده
kilo U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilo U معادل هزار
kilo U در معنای یک هزار
kilos U هزار گرم
kilos U هزار دستور برناه که هر ثانیه پردازش می شوند برای بررسی توان کامپیوتر
kilos U فرکانس هزار سیکل در ثانیه
kilos U هزار بیت داده
kilos U واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilos U معادل هزار
kilos U در معنای یک هزار
Jehovah's Witnesses U دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
myriad U ده هزار
myriads U ده هزار
thou U یک هزار دلار
thousand U هزار
thousands U هزار
million U هزار در هزار
millions U هزار در هزار
thousandth U یک هزار
thousandths U یک هزار
tonne U هزار کیلوگرم
tonnes U هزار کیلوگرم
kilogram U هزار گرم
kilogrammes U هزار گرم
kilograms U هزار گرم
hectare U ده هزار متر مربع
hectares U ده هزار متر مربع
grand U هزار دلار
grander U هزار دلار
grandest U هزار دلار
kilohertz U هزار سیکل در یک ثانیه
kips U هزار دستورالعمل درثانیه
millennia U هزار سال
millennium U هزار سال
millenniums U هزار سال
angstrom U واحد اندازه گیری معادل با یک هزار میلیونیوم متر
bimillenary U دو هزار ساله
capital ship U کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
chiliad U هزار عدد
chiliad U هزار ساله
diplopodous U دارای هزار پا
g U در معنای یک هزار میلیون
gigabyte U یک هزار میلیون بابت
gigacycle U هزار میلیارد چرخه
gigaflop U یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
gigahertz U فرکانس یک هزار میلیون سیکل در ثانیه
it is a thousand pities U جای هزار افسوس است مایه بسی تاسف است
it was valued at rials 000 U پنج هزار ریال بهابران گذاردند
it was valued at rials 000 U پنج هزار ریال قیمت شد
k U نشانه بیان یک هزار
kb U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
Kbit U معادل هزار بایت
Kbyte U واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
kilobaud U هزار بیت در ثانیه
kilocycle U هزار چرخه
kilomegacycle U هزار میلیون چرخه
kiloton weapon U جنگ افزار اتمی که قدرت انفجاران برابر هزار تن تی ان تی است
kilovoltage U نیروی برق برحسب هزار ولت
metric ton U تن متریک یا تن هزار کیلویی
mil U هزار
milfoil U بومادران هزار برگ هزار برگ
millenarian U معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
millenarianism U اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
millenial U وابسته به دوره هزار ساله
millenium U دوره هزار ساله
millennial U جشن هزار ساله
milleped U هزار پا
milliped U هزار پا
millepore U هزار سوراخ
milliard U هزار میلیون
multiped U هزار پا
myriagram U ده هزار گرم
myrialitre U ده هزار لیتر
myriameter U ده هزار متر
myriametre U ده هزار متر
myriapoda U هزار پایان
omasum U هزار لاخئذقث خق ذثق
one thousand U یک هزار
per mil U در هزار
per mill U در هر هزار
per mill U در هزار
polypody U هزار پایی
postmillenarian U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillennialist U معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
premillennial U وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال
several thousands U چندین هزار
spline U هزار خار
terabyte U یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
ten thousand U ده هزار
the hall seats one thousand U تالار هزار صندلی میخورد تالارهزارتن راجامیدهد
two thousand tonner U کشتی دو هزار تنی
yarrow U بومادران هزار برگ
billionth U یک تقسیم بر هزار میلیون
Other Matches
Loo sanpra U [منطقه ای در چین که در آن یک فرش کوچک در ابعاد یک متر در یک متر با رنگ های قرمز، زرد، سیاه و آبی به دست آمده است و عمری بین هزار و هفتصد پانزده تا دو هزار و دویست و نود سال دارد.]
labyrinthine fret U هزار تو
To take ones leave . U هزار تومان کم آورده ام
billionths U یک تقسیم بر هزار میلیون
to die a thousand deaths U هزار مرگ و میر مردن
I have all kinds of problems. U هزار جور گرفتار ؟ دارم
I am inundated with work. U هزار جور کارسرم ریخته
This is only one instance out of many . U این یک مورداز هزار تا است
The losses run into hundreds of thousands. U خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
phyllo (pastry) U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
puff paste U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
puff pastry U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
flaky pastry U خمیر هزار برگ [غذا و آشپزخانه]
Analogical architecture U [معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
the early bird catches the worm <proverb> U کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
kabal U قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
I dont have one toman let alone a thousand tomans . U هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
Moghat U مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com